مرگ و قدرت ،
چه آتشی ! اگر آب اقیانوس های عالم را بر آن می ریختند ، زبانه هایش آرام نمی گرفت. خیلی پیش رفتم … خیلی … مرگ و قدرت ، شانه به شانه ام می آمدند
چه آتشی ! اگر آب اقیانوس های عالم را بر آن می ریختند ، زبانه هایش آرام نمی گرفت. خیلی پیش رفتم … خیلی … مرگ و قدرت ، شانه به شانه ام می آمدند
باتو، همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند باتو، آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند باتو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند باتو، زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند و ابر،حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اند و طناب گاهواره ام را مادرم، که …
با شدتی وحشیانه و جنون آمیزآن چنان که قلبم را سخت به درد آورد آرزو کردم ای کاش هم اکنون همچون مسیح بی درنگ آسمان از روی زمین برم دارد یا لااقل همچون قارون زمین دهان بگشاید و مرا در خود فرو بلعد اما … نه من نه خوبی عیسی را داشتم و نه بدی …
چه امید بندم در ابن زندگانی که در ناامیدی سر آمد جوانی سرآمد جوانی و ما را نیامد پیام وفایی از این زندگانی