مرگ و قدرت ،
چه آتشی ! اگر آب اقیانوس های عالم را بر آن می ریختند ، زبانه هایش آرام نمی گرفت. خیلی پیش رفتم … خیلی … مرگ و قدرت ، شانه به شانه ام می آمدند
چه آتشی ! اگر آب اقیانوس های عالم را بر آن می ریختند ، زبانه هایش آرام نمی گرفت. خیلی پیش رفتم … خیلی … مرگ و قدرت ، شانه به شانه ام می آمدند
اما بازگشتم ، به بیراهه هم نرفتم که من نه مرد بازگشتم ! استوار ماندن و به هر بادی به باد نرفتن دین من است دینی که پیروانش بسیار کم اند. مردم همه زادگان روزند و پاسداران شب
با شدتی وحشیانه و جنون آمیزآن چنان که قلبم را سخت به درد آورد آرزو کردم ای کاش هم اکنون همچون مسیح بی درنگ آسمان از روی زمین برم دارد یا لااقل همچون قارون زمین دهان بگشاید و مرا در خود فرو بلعد اما … نه من نه خوبی عیسی را داشتم و نه بدی …
چه امید بندم در ابن زندگانی که در ناامیدی سر آمد جوانی سرآمد جوانی و ما را نیامد پیام وفایی از این زندگانی