شاگرد

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر؛من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش

در این هنگام است که می توان نشست و به این شاگرد شگفتی که در اوج پرواز های سبک پر  و زیبایش  ناگهان سقوط می کند فهماند که وصیت چیست ، که نصیحت چیست؟ به او فهماند که این پیغمبر بی امتی که از دنیای دیگری آمده است و با تو از زمین و آسمان …

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر؛من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش ادامه »

ای کاش فرهنگ ما چنین قرطی نمی شد

ای کاش فرهنگ ما چنین قرطی نمی شد و معلم را چنینی ضعیف و بی دست و پا نمی کردند ای کاش میتوانستم شاگرد نفهم را ، نه ، شاگرد با استعداد را که میتواند بفهمد و نمی فهمد توی اتاق دفتر یقه اش را می گرفتم و وحشیانه می کوبیدمش به زمین و پایهایش …

ای کاش فرهنگ ما چنین قرطی نمی شد ادامه »