صاحب عقل

Dr Ali Shariati مجسمه دکتر علی شریعتی

اگر مخالفان خود را به‌ پای چوبه‌ی اعدام می کشانی ! بدان‌ صاحب عقلی هستی بسان طناب .

و اگر مخالفان خود را به‌ زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس .

و اگر با مخالفان خود به‌ جنگ در می افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو .

و اما اگر با مخالفان خود به‌ بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به‌ سخنان حق

آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی‌ بسان عقل.

49 دیدگاه دربارهٔ «صاحب عقل»

  1. به نام خداوندی که پروردگار جهانیان است.
    شیعه :
    شیعه مظلومترین نام تاریخ است که از جان گذشتگانی به ریسمانش چنگ در آویختند و خود و فرزندان و زنان و اموال و دارایی خود را در پای معنای این واژه مقدس فدا کردند.
    و پیمانی لا گسست با خدای خویش بستند که از این مکتب پویشگر و آزادی خواه و جهاد گر و دامن گسترده در زیباترین مصحف های تاریخ روی بر نتابند -که درخشانترین نور مشکات لایزال در پس دروازه و ستون های این تفکر نا همتای انسانیت است . تفکری که ننگ را در همه ادوار عمر سیاسی و شکوه مذهبی و خزانه اجتماعی و تاریخ پویندگی خویش پذیرا نگشته است .
    شیعه ایمان روشنگری است که دنگ پرور نیست و در دو قطب نیایشگر حق است و در دو جبهه قهرمان مبارز آفرین .
    از جبهه ای که نفس عصیانگر را می شکند و کرامت و شرافت انسانی خویش را بر مسند فرمانروایی اقلیم درون می نشاندو از جبهه برون که بر سردمداران جفا و خلفای بی صدق و صفا شوریده و خون سرخ را بر صمصام ستم به والا مقامی رسانیده است.
    شیعه عاشقی نا شناخته است که در عزای شهید خویش می گرید و حماسه می سازد و درون را می پالاید و در خود شناسی و معرفت به خدای خویش با مرکوب رام نفس به پیش می تازد.
    پنداره نه که حقیقتی کوبنده تاریکی و جهل است که ذوالقرنین صاحب
    عصمتی تاریخی و سر آغازی بر تاریخ با عصمتان است.
    و این حکمتی بیدارگر در کون و مکان است که مکانت ساز پیروان راهی است -که طوفان های هجوم وحشیان تاریخ را رام و آرام ساخت و تراوش گزاره های سعید قرآنش چه عمارت های بزرگ اندیشه و تمدن که نساخت.
    در این خطه از خاک است که مشاعر در اوج قرار گرفت و نشانه های
    تکامل در فطرت ها نمایان شد و ادراک مردمان از تنگنای نژاد فرا تر رفت
    و به هر سوی بزرگی خود را با کمال بخش تشیع مزین کرد.
    و شیعیان سرنوشت خویش را رقم زدند و مذهب و نژاد را در هم آمیختند و در این سر گذشت- قضای الهی بر این رفته بود و قدر خداوندی به پیوندی که چون قله استوار بماند و چون اوتاد کو هها به پایداری سر بلند گردد.
    شیعه در عزای شهیدانش بلند آوازه ترین نهضت تاریخ است و بیرق سرخ آن را به دوش می کشد و بر سینه می کوبد تا خویش را از پلشتی بپیراید و تن را با یاد سختی حوادث و مرگ ملتهب سازد و بر ایمان خود بیفزاید.
    و رنج مبارزه را زنده نگاه دارد و مصیبت شهیدانش را از یاد نبرد و فرهنگ
    عزت مداری را بر پا بدارد و ننگ ذلت پذیری بیاموزد.
    و این روح پالاینده و به حرکت آورنده و جان آفرین و شرافت بخش همان روح کمال است که شولای سلطنت بر خویش را پوشیده و ردای کفر و
    طغیان بر شهیدان خود را دریده است . و چه رسواگری است که با بال سرخ خونین به هر جا گذر کند خواب نسیان وذلت پذیری از مردمان ستمدیده را می رباید و با بال سبز خویش غایتی در انتظار و جماعتی ماندگار را رویین می گرداند.
    عزیزانی با آویختن صلیبی وارون به صلیب مانندی از آهن خرده می گیرند
    آهن در عزای عزیزان شهید فلسفه عمیقی دارد چه به دست داود و محمد بود و سلاح دفاع از حریم خدا .
    هر آنچه که از تمدنها و حماسه ها و ظریفه های فرهنگ ها و منش های جاوید کننده کلام حق به شکوه و زنده نگاه داشتن شیعه یاری
    رساند به پسند شیعیان در آمده است.
    در طول تاریخ از نام شیعه بهره های سوء و ناجوانمردانه بسیاری برده اند که در آن تردیدی نیست و در تعریف آن ره به خطا برده اند و ضرباتی
    سخت و از جهل و قدرت طلبی و خیانت بر پیکرش فرود آورده اند-
    که اندیشه و نامشان را به زیر کشید و نفسشان را سرگردان در وادی برهوت به معرفی سمندر ها مشغول سازد .
    شیعه سر بلند است و عالمانش برتر از اسطوره ها و توده هایش عاشق شهادت و زنده نگاه دارنده نهضت جاودانه سرخ و انقلاب
    دارا شکوه سبز.

  2. به نام خداوندی که گریستن و مناجات را به آدم و ذریه اش آموخت
    دعا آدابی دارد
    و آن نیایش که رشد و تعالی آدمی در آن نیست دعا نیست.
    دعا چگونه خواستن از حضرت آفریدگار است
    چگونه گریستن برای انهزام سحاب اندوه هجر
    دعا دگرگون کننده نفس پریشان و نادان آدمی است
    با دعا اراده را توان پرورد و به درون میعاد گاه سرالاسرار توان پر کشید.
    و جلیس دلشدگان است که خواهد دوستان دل شکسته اش بر اریکه پادشاهی دل تکیه زنند.
    دعا بی پروا رفتن به تمامی قلمروهای بی سویی است.
    اقلیم هایی که ابلیس را در آن راهی نیست و توان پرده افکندنی از
    گناه بر آن نه.
    دعا کیفیتی دارد که چون با سرشک باشد و دیدگان را بی خواب نماید
    و در معصوم پلکها را مجروح سازد به نقطه اوج خود بر آمده است و
    دیدبانی گردد که تا اعماق لطیف را تواند دید و دست آویزی شود که
    بدان توکل توان جست و مامنی گردد که دیوان را در آن راهی نیست
    و حصاری گردد که جز نور حق را از آن طلوعی نیست.
    دعا سرنوشت ملتی را به غایتی خیر می رساند و ابلیس را نومید
    و سر گذشت قومی را روشن و نگاه مردمان ایده سازی را پر طراوت کند
    دعا تجرید روح و سرک کشیدن در عالم درخشان دل است .دلی که آنرا اجابت کننده می شناسد. و مقاوله نامه ای است از حیات جاودان روح و سر منزل مقصود.
    دعا نگاهی به دیروز است و راهی که گذشت و فرصتی که به تباهی رفت و شوکتی که نا یافته ماند .
    دعای راستین تن را می ارزاند چون لرزش درختی در باد و گناهان را میریزد چون ریزش درخت لرزان.
    و بدینسان با لرزش تن تو گویی جهان می لرزد و در آن هنگام که به
    نهایتی که خدا خواهد رسد و به لرزش تن هجوم حیات جاودان پایان نپذیرد و گسیختی در عالم تن پدید آید تمامی عالم از هم گسیخته خواهد گردید.

  3. به نام خدایی که زمان را آفرید
    اجتهاد:
    اجتهاد کوشیدن برای استنباط حقیقت از استخراج معانی در متون مذهب است.
    اجتهاد ترازوی متعادل کننده معارف دین در هر زمان و در ادوار تاریخ مذهب است.
    حکمی که از معرفت به لایه های درونی مذهب صادر می گردد باید متناسب با زمان و جغرافیای اقوام و در یک نگاه امت اسلام باشد
    و در محدوه جغرافیایی هم- در جوف معرفت پیروان خانه گزیند.
    اجتهاد انعطاف در برابر تغییر زمان و استخدام متغییر های موجود و
    مفید- و استحکام معرفت به ساختار مذهب است.
    در مسند اجتهاد قرار گرفتن و بر مصدر صدور احکام نشستن شرایطی دارد که کسب آن شرایط تا حدی دشوار به نظر می آید.
    در اینجا هدفم این نیست که رشته های دیگر علوم را به فقه پیوند بزنم
    اما اندر بایست است که فقیه به ژرفای معرفت و خود شناسی رسیده باشد.
    خود شناسی بهره ای از معدن گوهر قدسین حقیقت- در ربودن است.
    خود شناسی اساس خدا شناسی و ارکان مردم شناسی و شالوده روانشناسی و خمیر مایه تاریخ شناسی و دست یازیدن به گرانمایه ادب است.
    مجتهد که می گویند جامع الشرایط است- اندر لزوم – معرفت به خود را
    می باید پایه معرفت به مذهب قرار دهد تا پیرو مخلص و بی ریای مذهب
    قرار گیرد.
    در طول تاریخ مذهب تشیع نزاع هایی در میان فلاسفه اسلامی و
    عارفان و فقیهان بروز کرده است که خود زمینه ساز بدبینی مردمان کم علم از مذهب شده است.
    با خوضی که در عوالم معنا و ذخایر معرفت و معادن علم و رشته های دانش و انسان شناسی و جامعه شناسی و مذهب نموده ام به فراست در یافته ام و بدین نتیجه قطعی رسیده ام که نزای علم و دین و فقیه و عارف و فیلسوف و مجتهد نزاعی از روی نا آگاهی هر یک از دیگری و عدم بکار گیری صحیح ابزار های لازم برای رسیدن به تکامل است.
    معرفت به ماهیت خود و تفکر در باب جوهر مذهب و پژوهش در خرد
    فلسفی و کاوش در شهود عرفانی را یکجا در من متعالی بشر می توان
    سرشت و هر کدام را با زیرکی در راه تکامل خرد و اسلوب احیای جامعه
    متعالی و رسیدن به منتها الیه تکامل انسان تسری بخشید.
    نگارنده آرای صدرای شیرازی را محترم میدانم اما لازم به ذکر است که
    پیش از آنکه نام شیرازی را شنیده باشم خود راه مرقومه را پیموده ام.
    و بیان این نکته ضروری است که حکمت متعالیه پایان معرفت انسانی نیست.
    از منظر آیه های شریف و با حکمت حضرت سبحانی اکثریت انسانها
    تمایلی به جلوه گر نمودن حقیقت تعبیه در فطرت خویش ندارند و کتاب خوانان از این گروه به توده ها تعبیر می کنند . ناگفته پیداست که در جامعه ای که بهره مندی کاملی از روح حقیقت اسلام دارد واژه توده را به کار بردن غلط است زیرا مردمی که اهل خواندن زیادکتاب هم نیستند و صفای دل دارند- توانایی شهود حقیقت را در بارگاه نیایشی کسب می نمایند.
    پس مجتهد بیشتر رائد و رهنمای طبقه ای از جامعه است که در گروه
    مورد نظر جای می گیرند و بدین سبب است که می گویند جایز نیست
    که مجتهد از مجتهد تقلید کند . و بدین سبب است که اگر شخصی به درجه ای از روشنان معرفت نایل آید هم اندر بایست نیست که از مجتهدی تقلید کند که خود- بیننده راه خیر و شر است.
    پس در اینجا حدود اختیارات و تعالیم و امر ونهی ها و مصدر احکام شدن ها مشص می گردد.
    در جامعه ای که در حال تمدن سازی و شکوفایی کامل است علم سیاست می بایست در خدمت اخلاق متعالی قرار گیرد و مطلقا”
    حق مظلومی در وحوه چند گانه پایمال نگردد. و علو آگاهی و در هم تنیدگی انسانی را و هم تفاوت های فرهنگی و فکری را از یاد نبرد
    و هر نسخه ای را مخصوص بیمار خود تجویز کند.
    کار مجتهد دشوار است و در نظامی که سیاست اداره کلان شهرها
    و جامعه به عرصه مذهب در آمده و تداخلی درحوزه دین و سیاست ایجاد نموده- حاشا حاشا که حق انسانی نادیده گرفته شود چرا که در این صورت دیگر حیوانات هم در امان نیستند. و جامعه دینی یقظان فزونی را نیازمند است تا بدان مجتهدان حق هیچ دوپایی را له نکنند که علی (ع) فرمود اگر هم کیش و دین و هم آیین تو نیستند در خلقت انسانیت با تو برابرند.
    زینهار که نقد منصفانه و بعضا” از روی نا آگاهی به معارف دین را به
    خیره سری و لجاجت پاسخ گفتن که خدای عز و جل در کمین است
    و به ستم حکم کنندگان را نمی بخشد.

  4. به نام خداوند مهربانی که عقل را آفرید.
    عقلانیت:
    عقلانیت واژه ای است که در میان محافل روشنفکری برای اشتداد تعالی در سخن بکار می رود و بعضا” در محافل دیگر.
    عقلانیت از عقل است و عقل نیرویی است مدرک که با انضمام به منطق
    به آزمون و خطا می پردازد و پدیده های عالم را مورد کنکاش و تدقیق و
    معرفت شناسی بر مبنای عقل قرار می دهد.
    عقل عنصری است از عالم لاهوت- و خداوند عقل را منشاء دانایی و بینش و آگاهی و استمرار معرفت به روابط میان اشیاء و علت ها و معلو ل ها قرار داد.
    از ویژگیهای عقل است که هر پدیده ای را بدو ن علت و معلول نمی توان پذیرفت و در باب تسلسل علت ها و معلول ها سخن می گوید و فلاسفه شرقی علت العلل را خدا دانستند و فلاسفه غربی علت العلل را ذهن آفرینشگر و خلاق انسانی .
    عقل نیرویی است که پدیده های عالم و رابطه های میان آنها را تبیین
    نموده و قدرت تحلیل آنها را در خود ایجاد می کند و با میزان منطق
    به درستی یا نادرستی یافته های عقلی پی می برد.
    اما عقلانیت واژه و وسیلتی است تا رویدادها و حوادث و دگرگونی ها
    و به فعلیت رسیدن – و شکوفایی پتانسیل های نهفته اجتماعی و سیاسی و…می باشد که می توان آنها را عقل و استنباط کند -یعنی به عقلانی و یا غیر عقلانی تاویل نماید.
    فالمثل بیان می شود که آیا مذهب در جامعه کنونی بر اساس عقلانیت است یا خیر و آیا پدیده های ایده ئولوژیک و تکنولو لوژیک خلع مذهب را پر نکرده اند؟
    در پاسخ باید گفت ساختار جسمی و روحی بشر بر پایه عقلانیت
    پایدار خلق شده است و عقلانیت پایدار- انسان را از اینکه از بعدی از ابعاد وجود و وجهه ای از جهات هستی غافل گردد مصون نگاه میدارد.
    پیشرفت و ترقی بدون مذهب جهت رفاه جسمی بشر را تامین می کند و چون اسبی گسیخته افسار بر بام روان آدمی چار نعل می تازد.
    مکتب ساختار گرایی و هم پسا ساختار گرایی بدون آنکه صریح بیان کنند
    بدنبال راهی هستند تا خلع مذهب را با پدیده های قابل تفسیر با
    مبانی عقلی توجیه کنند اما هر چه زمان می گذرد مکتبی در مقابل
    مکتبی قد علم می کند و آنرا به نقد می کشد و در گردشی مکرر
    افلاک خود را تغییر می دهند.
    باری عقلانیت یعنی مطابق بودن وجود پدیده ای با نیاز طبیعی و عقلانی بشر- که این پدیده می تواند پدیده ای تصنعی در عالم خارج از ذهن و عینیت یافته باشد یا پدیده ای ذهنی و انتزاعی که ذهن انسان خود
    را نیازمند خلق و شکوفایی آن و عینیت بخشیدن آن می داند مانند آفرینش هنری و ادبی و…
    پس عقلا نیت از ساختار خیال و شهود و رویا مبرا بودن است و استقلال نیروی خرد ورزی و عاقله انسان .
    عقل مرتبه ای از عالم هستی است که انسان نسبتا” تکامل یافته آنرا
    در زندگی بکار می گیرد و آنرا می شناسد.

  5. به نام خداوند بخشنده مهربان
    شهادت:
    شهادت برترین رکن اسلام است .
    اگر نماز ستون باشد شهادت سایبان دین است ستری است که
    ستون دین را از گزند هجوم های وحشیانه در امان نگاه میدارد.
    ملتهای حق طلب که در مقابل دراعه پوشان و خلفای دروغین عرب مقابله می کنند خونشان پاک است و شهید راه حق محسوب می گردند. آنها که جامه رسول الله را پوشیده اند و عقل گریزند و فتاوی مضحک صادر می کنند کشتنشان مباح است مگر آنکه توبه کنند.
    و فرماندهانی که دستور شلیک گلوله به سوی معترضان صادر می کنند
    باید مجازات شوند و چنانچه بگریزند و به کشورهای پوسیده و استعمار گر پناهنده شوند اگر آنها را به ملتهای خود باز نگردانند تا بر حسب عدالت محاکمه شوند دود حمایت های بی شرمانه اشان به چشم
    خوشان فرو خواهد رفت.
    ملنهای بحرین و عربستان و اردن و امارات و سایر کشورهای اسلامی از
    استبداد و تحقیر به ستوه آمده اند و هیچ کشوری حق ندارد ثروت های
    آنها را که بوسیله خلفای فاسد و منحرف به سرقت رفته است را در
    بانک های خود نگه دارند و تمامی آنرا باید به صاحبان اصلی آن که ملتها هستند مسترد کنند.
    فرماندهان و سربازانی که از فرقه منحرف و دور از شان انسانیت که
    کشتن بی گناهان را مباح می دانند- چنانچه توبه کنند و به اسلام راستین باز گردند بخشیده خواهند شد.
    و چنانچه کشورهای دارای سلاح هسته ای مسلمانان را در هر جای
    جهان و در سوریه به حمله تهدید کنند و در پی ویران کردن بلاد اسلام باشند حکم خدا را در باره آنها اجرا می کنیم و آن حکم ارتباطی مستقیم با زرادخانه های هسته ای آنها خواهد داشت و ما بی هیچ سلاحی چنین می کنیم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *