چرا هستم ؟

 دلیل «هستن » را از «آلبر کامو » می پرسند- بر خلاف دکارت که معتقد است « من اندیشم ، پس هستم » و بر خلاف « آندره ژید » که می گوید:

« من احساس می کنم پس من هستم» ، آلبر کامو می گوید: « من اعتراض می کنم، پس من هستم » چون علیه جهان ، علیه طبیعت و علیه نظامی که انسان در آن قربانی است و علیه بودن ، اعتراض می کنم پس هستم. و چون از او – کامو – می پرسند:« تو که در جهان مسئولی را نمی شناسی و به خدا معتقد نیستی ، و برای خودت طرف مقابلی را قائل نیستی که اعتراضت را بشنود ، پس فریاد اعتراضت ، چه معنایی می تواند داشته باشد ؟وقتی معتقدی که گوشی برای شنیدن نیست، چه دلیلی هست برای اعتراض کردن و فریاد کشیدن؟ »

می گوید:

« اعتراض نمی کنم که مخاطبی بیابم یا مسئولی را بیدار کنم و یا سرزنش کنم ، اعتراض می کنم چون نمی توانم اعتراض نکنم ، اعتراض می کنم که اگر نکنم ، نظامی را که بر انسان حاکم است ، و وضع موجود را پذیرفته ام و بدان تسلیم و با آن همراه شده ام ، در حالی که می خواهم نفی کننده باشم، نه تسلیم شونده و پذیرنده، و جز اعتراض کردن – حتی بی ثمر – راه دیگری نمی شناسم.»

و من سخن «کامو» را در زندگی ام – بر اساس همان رسالت و مسئولیت کوچک و حقیری که نسبت به آگاهی و شعور و اعتقاد دارم ، حس می کنم – سر مشق قرار دادم .  و در تمام عمر هر فریادی که زدم و هر کوششی که کردم و هر فعالیتی که همراه با هیجان و دلهره و شور و خطر و ضرر داشتم، بر همان اساس بود که تشریح کردم و با این دلیل بود که پذیرفتن و تسلیم شدن را نمیتوانستم . و همواره این اعتقاد را داشته ام که به هیچ امیدی فریفته نشدم و چراغ ها و برق های دروغین امیدم نبخشید و به موفقیت های شخصی امیدوار نگشتم. و با اعتقاد به این که در نهایت ، ظلمت و سکوت و تنهایی ، شکست و خفقان و خفه شدن است ، باز تا آنجایی که حلقومم اجازه داده است فریاد کشیده ام ، حرف زده ام ، کاری کرده ام ، که اگر این همه را نمی کردم ، پذیرفته بودم و تسلیم شده بودم . و این همه اندکی آرامش می بخشد که آرامش نیز سیاه و سپید دارد ، که سپدیش آرامش کسی است که خویش را موفق و برخوردار احساس می کند، و آرامش سیاه ، نامیدی مطلق است به خویش و موفقیت های شخصی . دلهره و اضطراب و هیجان و هراس از آن کسی است که ندارد ، اما امید ِ «داشتن » را دارد ومنتظر موفقیت است ، در پایان راهی که رفته است، در انتظار رسیدن به نتایجی است. اما آنکه راه بی برگشت و بی فرجام را گزیده است هر گز از هیچ عاملی شکست نمیخورد ، و هیچ عاملی نمیتواند او را بشکند.

درس 6 اسلام شناسی

5 دیدگاه دربارهٔ «چرا هستم ؟»

  1. سلام!
    خسته نباشین!!!
    باز هم به دلیل راه اندازی سایت جدیدتون به شما وهمه ی دوستانتون تبریک میگم!

    اعتراض و عصیان که به نظرم برای شما خیلی مقدسه و برای من هم و خیلی از دوستان همفکر و همدردمون ، نیز به همین صورته ؛ اما شناخت مسیر و نوع عصیان باید بر یک منطق و آگاهی استوار باشه .
    هر چند که من هم براین باورم که هر انسانی برای شروع شدن باید عصیان کنه بر اون چیزایی که از آنچه که باید باشه دورش کرده و شاید بدتر از دور کردن… !

    خانم آزاد ! من چنذی پیش مقاله ای و نقدی درباره ی ” روشنفکری ” نوشتم که مشتاقم بدانم آیا امکانش هست از اون در سایتتون استفاده کنید یا نه؟

    و از شما تشکر کنم بدلیل اینکه با جمله ی بسیار ارزشمندتون روزها و شبها فکر من رو درگیر مسئله ای کردین که آخرش به نتیجه ای ارزشمندتر رسیدم.

    سپاسگزارم ،موفق باشین!
    در پناه حق!

  2. سلام دوست عزیز ، از اینکه همکاری می کنین بسیار ممنونم ، شما اگر بتونین و بخواین می تونین از اعضای این سایت باشین و هر مقاله ای ای بحثی در اینجا بشه جای تشکر و قدردانی داره ، بازم ممنونم و امیدوارم مقالتون رو حتما بفرستین البته مدیر سایت آقای کاظمی هستند و من میخوام خودشون هم در این باره نظر بدن و همین جا ازتون و از آقای کاظمی میخوام درباره روشنفکری و روشنفکر و وظیفه اش که دکتر هم روش تاکید و بحث زیاد داشته بحث و گفتمانی مطرح بشه ،
    به امید آنکه روزی که هستنمان با اعتراضمان به «بودن » و «وجود» خود آرمانی و انسانی برسد

  3. آقای کاظمی سلام!

    به همه ی شما و دوستانی که با تلاش و همت قابل ستایش بی هیچ چشمداشتی توی این مسیر قدم گذاشتین ، خسته نباشید عرض میکنم!

    از اینکه با پیشنهاد خانم آزاد و طرح موضوعی درباب روشنفکری موافق بودین تشکر میکنم.

    در ضمن مقاله ای رو هم که عرض کردم چون نمیدونستم کجا ارسال کنم برای خانم آزاد میل کردم.

    امیدوارم موفق باشین!

    در پناه حق!

  4. باســــلام!

    و عرض خسته نباشید خدمت شما دوستانی که با تمام تلاش و همتتون تو این مسیر بزرگ گام برداشتین و از شما هم آقای کاظمی بدلیل موافقتتون برای طرح بحث و نقد روشنفکری تشکر میکنم!

    مقاله ای که درنقد روشنفکری نوشتم رو برای خانم آزاد میل کردم.

    با آرزوی پیروزی و سربلندی شما دوستان!

    در پناه حق! حسین قاسمی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *