در فنای خویش بقا یافتن!

نسان فواره ای است که از قلب زمین عصیان می کند

و در این جستن شتابان و شورانگیزش ،

هر چه بشتر اوج می گیرد

بیشتر « پریشان و تردیدزده » می شود .

اندک اندک هیجانش آرام می گیرد

و میل بازگشت او را در انتهای راه انحنایی میافکند

که هم صعود است هم رجعت

فرار و بازگشت با هم در ستیزند

به آخرین قله ی رهایی که می رسد

ناگهان احساس می کند که در فضا معلق مانده است .

در برزخ میان زمین و اسمان بلاتکلیف و بی پناه نمیداند چه کند؟

از آنجا ، افق تا افق جهان را می نگرد که صحرای خلوت و بیابان حیرت است .

از رهایی اینچنین به بی سرانجام تنها ماندن

در چین و شکن های گیسوان مواج آب فرو می برد و

در عمق زمردین استخر زلال خویش پنهان می سازد و

با نفی خویش

در پیش چشمان آزاردهنده تنهایی در آغوش وصال خویشاوندی بودن

خویش را ایمان و ارامش می بخشد ،

خویشتن خالی و ناپایدار و ارزانش را از « بودن » لبریز می کند ،

درونش از وجود موج می زند .

چه زیبا و عمیق است

این دیالکتیک صوفیانه ی وحدت وجود در فرهنگ سرشار  و…* شرق

در فنای خویش بقا یافتن!

6 دیدگاه دربارهٔ «در فنای خویش بقا یافتن!»

  1. علی پارسایی

    درود بر شما خانم آزاد بخت

    نمیدانم این مطلب را سرکار نگاشته اید یا قسمتی از کتاب دکتر شریعتی است

    یا هر دو

    هر چه هست زیباست

    در لحظاتی که هیچ متن و شعر و کلامی ، اضطراب و دلهره و نگرانی و ناراحتی را از بین نمی برد

    خواندن این مطلب حکم آرامشی رویائی داشت

    ممنون از شما و قلم توانای شما

    ایام به کام

    روز زن بر شما نیز مبارک باد

    بدرود

    1. شعار دکتر عرفان ، برابری و آزادی بود..
      این داستان خواب بودن را من هیچگاه نشنیده ام ، از چه کسی نقل شده است؟
      ضمن اینکه اگر شعار دکتر برگرفته از شعار انقلاب فرانسه می بود چه اشکالی داشت؟ همانطور که ما از تولیدات غربیان (مثل تلفن همراه ، تلویزیون و ..) استفاده می کنیم ، می توان از تولید در حوزه علوم انسانی آنان نیز استفاده کرد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *