عاشقانه ها : جاده منتظر

زانوانم شکسته است و پاهایم فلج

خسته و مجروح و پریشان

و باری به سنگینی کوهی بر دوش

و من در زیر آن خم شده ام

و از زیر آن که چندین برابر من سنگین است و بزرگ است

آرام گرفته ام

و تنها ، برق حسرت از چشمان بازم

ـ که همچنان به این راه

که تا افق کشیده است ، دوخته ام ـ ساطع است.

و جاده منتظر را در برابرم روشن می دارد.

جاده ای که سال هاست چشم به راه هر قدمم

خود را بر خاک افکنده است.

اما ردپایی بر آن نیست و …

نخواهد بود !

منبع : +

13 دیدگاه دربارهٔ «عاشقانه ها : جاده منتظر»

  1. او برای مردم چیزهائی گفت و نوشت و به یادگار گذاشت ، که به آن نیاز داشتند ، نه چیزی که می پسندیدند . او جاودانه تاریخ است .

  2. سلام
    شاید هنوز هم زود است قضاوت کنیم چون هنوز کسی این مرد را به درستی نشناخته و این را فقط تاریخ و گذشت زمان اسبات می کند
    و به راستی که او یک انسان تمام بوده است

  3. سلام دکتر دیدگاهی یک قرن جلوتر از برخی انسانها داشت و باید بگویم که دارد.گفته هایش هر روز تازه تر می شود و اثبات تر.نبودش سخت حسرتی دارد.

  4. نامم را پدرم انتخاب کرد نام خانوادگی ام را پدربزرگم…دیگر بس است میخواهم راهم را خودم انتخاب کنم!!! رحش شاد و یادش گرامی

  5. mardomi ke doktor ra nasnakhtand,,,o bi mahaba goft ,andishid va raft…zendegi che khalist bi ooo..che kassi jaye u ra khahad gereft,,ra he o r akhahad raft…nmidanam,,,u yek andishe bod,,yek tafakor..yek oj

  6. زنده بودن را به بیداری بگذرانیم، که سالها به اجبار خواهیم خفت.
    اگه ماها بخوایم به حرفهای دکتر و دیدگاهش فکر کنیم و بیاندیشیم مسلما زندگیمون از رکود و بی هدفی در میاد.

  7. قرآن شرمنده ی توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هروقت در کوچه مان بانگت بلند می شود همه از هم می پرسند “چه کسی مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی است که می پنداریم خداوند تو را بر مردگان ما نازل کرده است

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *