582 دیدگاه دربارهٔ «عشق و غرور»

  1. مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
    فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را

    نسیم مست وقتی بوی گل می داد حس کردم
    که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را!

    خیانت قصه تلخی است اما از کی می نالم
    “خودم” پرورده بودم در حواریون یهودا را

    خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
    چه آسان ننگ می خوانند نیرنگ زلیخا را!

    کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست
    چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را؟!

    نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است
    که وحشی می کند چشمانش٬آهوهای صحرا را!

    چه خواهد کرد با ما عشق؟پرسیدیم و خندیدی
    فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را

  2. نمیدونم
    چرا ؟
    چرا؟؟!
    خیانت بوجود اومد
    چرا هر کسی دم از عاشقی میزنه و پیمان عشق
    بعد یه مدت بی اهمیت میشه و رهاش میکنه میره
    اینو فراموش کردند که میگند
    از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو …

  3. kheyi ba in harfaye bacheha hal kardam 3ta4 roze daghone daghonam ama hala fahmidam kasaniham، mitonan komak konan va tasiram bezaran taze polam nagiran

    bacheha ghadre harfatono bedonin

  4. معمولا آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن
    ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی . ..

      1. الناز جان زیاد بهش فکر نکن چون حتما لیاقت تو رو نداشته من کاملا درکت میکنم چون دقیقا مثل تو بهم نارو زدن

  5. خدایا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده ، تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری …

    1. خوش بحال فاطمه چقدر هوا دار داره.
      من بقول دوسام خوشگلو نمکی شیطون و منطقی اما هیچ وقت اجازه ورود هیچ پسری روبه دلم نزاشتم کاردانی مو گرفتم 21 ساله بود که واسه اولین بار عاشق شدم واقعا خیلی سخت اومد تودلم ولی وقتی اومد دیگه نتونستم بیرونش کنم روز به روز عاشق تر میشدم دیوانه وار عاشقی که هر کاری از دستش واسه عشقش بر میومد انجام میدادم اما روزای قشنگ زندگیم قشنگ تر از همیشه رد میشد اما رسیدم به روزی که کسی که واسش خواب و خوراک نداشتم بهم گفت ازت میخوام که بهم وابسته نیشی بغض تمام وجودمو گرفت بعد تو چشام نگاه کرد و گفت من نامزد دارم
      بخدا مردم
      من دیگه از اون روز زندگی ندارم
      دکتر
      قرص
      روانپزشک
      هیچ کسی منو نتوست زنده کنه دلم له شده
      ولی همیشه واسش ارزوی شادی دارم دوست دارم بمیرم از عمرم کم بشه و به عمر اون اضافه بشه
      من نمیتونم هیچ زمانی با این موضوع کنار بیام و الان مثل یک مرده متحرک هستم
      فقط فقط فقط از خدا میخوام که خودش هیچ وقت منو ترکم نکنه چون عشق بی منت خداست و بس.

  6. من تمام توفیق های خود را مرهون امیدهایی هستم که در جوانی در قلب خود پرورش داده ام
    اگر مردم مرا نشناسن غصه نخواهم خورد اما اگر من مردم را نشناسم افسرده خواهم شد
    بشر در اعتقاداتش خلاصه میشود
    رودخانه های غزیم نیروی خود را باید به جویبارها مدیون باشد
    فرزانه کسی است که که همواره برخویش حکمفرماست
    وقتی از رفتار کسی سر در نمی اوری به دوستانش نگاه کن
    پول غلام مردعاقل است و ارباب مرد احمقتاجر شدن اسان است ولی تاجر ماندن هنر
    دو دسته ار جوانان قدر پول را نمی دانند انهایی که هیچ ندارند و انهایی که خیلی دلرند
    مایوس نباش زیرا مومکن است اخرین کلید که در جیب داری در را بگشاید
    انکه خوشی خود را در رنج دیکران بجوید هرگز روی خوش نمی بیند
    ازدواجی که بخاطر پول به وجود اید،برای پول از بین میرود
    دختر عاقل جوان فقیر را به پیر مرد ثروتمند ترجیح میدهد
    سختیها وناراحتی ها بهترین وسیله ازمایش زندگی زناشویی است زیرا رنج و محنت اخلاق حقیقی زن و مرد را اشکار میکند
    مردی که به خاطر پول زن داماد شود به نوکرد می رود
    با زنی ازدواج کنید که اگر مرد میبود بهترین دوست شما میشد
    با مسلحت دیگران ازدواج کردن در جهنم زیستن است
    با همسر خود مانند کتابی رفتار کنید ،فسلهای خسته کننده را نخوانید
    اصل و نصب زن و مرد از رفتاری که موقع پرخواش و جدال با هم می کنند معلوم میشود
    داماد زشت و با شخصیت بهتر از داماد خوش صورت و بی لیاقت است
    دوام زناشویی یک قسمت روی محبت است و نه قسمتش روی گذشت از خطا است
    هنگام ازدواج بیشتر به گوشهایتان مشورت کنید تا به چشمهایتان
    زیاد زیستن تقریبا ارزوی همه می باشد ولی خوب زیستن ارمان یک عده معدود

  7. گر نوازنده گیتار دختر است
    به آن شیر سگ دهی بهتر است

    چون
    وفای سگ بهتر از دختر است

    دیگه گول اون حرفای نازتو نمی خورم
    3 سال دلمو تسخیر کردی یادته …..
    ولی آخرش با دیگری شدی .

    1. ما دختریم! با تمام وجود هم عاشق و وفادار! ما وفا کردیم و او بی وفایی!
      همیشه همینه… دختر و پسر نداره
      مثل قانون جنگله! یا باید بخوری یا خورده بشی
      دنیا خیلی کثیفه داداشی .خیلی نامرده

  8. سلام بچه ها من تازه همین الان این وبلاگو پیدا کردم . بچه ها میخوام یکیو فراموش کنم فقط ازتون میخوام دعا کنید واسم . هر روز سفیدی موهای سرم داره بیشتر میشه دارم میمیرم من همش 22 سالمه آخه من چرا عاشق شدم کمکم کنید.

    1. سلام داش مسعود…
      امیدوارم بتونی دقیقا مثل ترک کردن اعتیاد میمونه همه از دور میگن میشه بزارش کنار تو میتونی
      نه اینکه من معتاد باشمآ نه به خدا ولی خیلی سخته چون من 4ماه که میخوام فراموشش کنم ولی هنوز نتونستم…
      خیلی سخته
      خیلی…

      1. داداش من تو عاشق نشدی دل بستی
        می توان تنها شد
        می توان زار گریست
        می توان دوست نداشت و دل
        عاشق
        آدمها را٬ زیر پاها له کرد !
        …می توان
        چشمی را٬ به هیاهوی جهان خیره گذاشت

        می توان
        صدها بار٬ علت غصه‌ی دل را فهمید !
        می توان …
        می توان
        بد شد و بد دیدوبداندیشه نمود
        میتوان

        1. می توان باهم بود
          می توان لبخند زد
          می توان دوست داشت
          می توان خوب بود ،خوب دیدو خوب اندیشید
          می توان
          ما می تونیم خودمون مسیر زندگی را انتخاب کنیم اما بااشتاباهات خودمون همه چیز را خراب میکنیم خوب بودن ،خوب ماندن و خوب زیستن را باید یاد بگیریم تا موفق باشیم

    2. دختر پاییز

      سلام داداش من فراموش کردنی در کار نیست به نبوش عادت می کنی و هر روز بیشتر در عمق وجودت رخنه می کنه
      4سال با یادکسی صبح روشروع می کنم که بیدلیل ترکم کرد
      پس به یادبودش خوشم ،اون منو دوستنداشت اما من چی سرکی رو کلاه بزارم

  9. نمیدونم چی شد که اینجوری شد
    نمیدونم چند روزه نیستی پیشم
    اینارو میگم که فقط بدونی
    دارم یواش یواش دیوونه میشم

    تا کی به عشق دیدن دوبارت
    تو کوچه ها خسته بشم بمیرم
    تا کی باید دنبال تو بگردم
    از کی باید سراغتو بگیرم

    قرار نبود چشمای من خیس بشه
    قرار نبود هر چی قرار نیست بشه
    قرار نبود دیدنت آرزوم شه
    قرار نبود که اینجوری تموم شه

    یادت میاد ثانیه های آخر
    گفتی میرم اما میام به زودی
    چشمامو بستم نبینی اشکمو
    چشمامو وا کردمو رفته بودی

    قرار نبود منتظرت بمونم
    قرار نبود بری و برنگردی
    از اولش کناره من نبودی
    آخرش هم کاره خودت رو کردی

    قرار نبود چشمای من خیس بشه
    قرار نبود هر چی قرار نیست بشه
    قرار نبود دیدنت آرزوم شه
    قرار نبود که اینجوری تموم شه

  10. ونوس جان یه چیزی می گیآ…!!!
    چه عشق یکطرفه ای !
    چه حرف دلی!
    چطور تو این 6سال گفت عاشقتم گفت همه چیزمی!
    تا حرف رفتن به قبرس پیش اومد عشق و عاشقی یادش رفت!!!!
    اون کاری کرد که من عاشقش بشم اون باعث شد که همه دنیام بشه…اون با رفتارش باعث شد که به خاطرش از همه چیزم بگذرم…!!!
    اون با رفتارای سردش باعث شد من تو اون مهمونی تو عالم مستی گند بزنم…
    چرا…!!!

    1. انسانها بخاطر احساسی که نسبت به خود در دیگران ایجاد میکنند مسئولند….
      نباید بستن اندر چیز و کس دل,که دل برداشتن کاریست مشکل

      “درکتون میکنم”

  11. روزگار اما وفا با ما نداشت
    طاقت خوشبختی مارا نداشت
    پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
    بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
    آخر این قصه هجران بود و بس
    حسرت و آه فراوان بود وبس
    یار مارا از جدایی غم نبود
    در غمش مجنون عاشق کم نبود
    برسر پیمان خود محکم نبود
    سهم من از عشق جز ماتم نبود
    با من دیوانه پیمان ساده بست
    ساده ام آن عهد و آن پیمان شکست
    بی خبر پیمان یاری را گسست
    این خبر ناگاه پشتم را شکست
    عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست
    با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
    از غمش با دود و دم همدم شدم
    باده نوش غصه او من شدم
    مست و مخمور و خراب از غم شدم
    ذره ذره آب گشتم کم شدم
    عشق من از من گذشتی خوش گذر
    بعد از این حتی تو اسمم را نبر
    خاطراتم را تو بیرون کن ز سر
    دیشب از کف رفت فردا را نگر
    عاشقی را دیر فهمیدی چه سود؟
    عشق دیرینت گسسته تاروپود
    گرچه آب رفته باز آید به رود
    ماهی بیچاره اما مرده بود
    بعد از این هم آشیانت هرکس است
    باش با او یاد تو مارا بس است

  12. امتحاناش تموم شده اومده ایران….
    وقتی میبینمش با دیگرونه تو اوج گریه هام میخوام بخندم…
    چقدر بد این حس…

    1. به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
      به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم
      تو قدر من ندانستی و حیف از بلبلی چون من
      که از خار غمت ای گل خونینه پر رفتم

  13. میبینم روزی رو که یارت سیره از تو با یکی دیگه از کنارت میره به هر دست که بدی میگیری از همون دست این نفرین من نیست بازی زمونست,اون میخواد که دل تو با حرفاش خام شه صبر کن بذار یه کمی یخاش آب شه اون موقع میبینی چه کسی پشت رو بنده که به احساست بزنه یه مشت کوبنده…..
    یاس

  14. آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی
    بخدا مثل تو تنهاست بخند
    دستخطی که تورا عاشق کرد
    شوخی کاغذی ماست بخند
    فکرکن فکر تو ارزشمند است
    فکر نکن گریه چه زیباست بخند
    صبح فردا به شبت نیست که نیست
    تازه انگار که فرداست بخند
    راستی آنچه که یادت دادیم
    پر زدن نیست که درجاست بخند
    آدمک نغمه آواز نخوان
    بخدا آخر دنیاست بخند…

  15. slm khosham omad az jameton bezarid manam harfamo bezanam khaste shodam az hame az donya az refigh bazam dame narefigha gaarm midoni doshmanetan man boghz daram kasi ke mikhastamesh khodam az khodam rondamesh na az ghasd balke halam bad bod ama on khili rahat raft ba enke migoft dostam dare halam bade

  16. اگر بعد من کسی گفت دوستت دارد
    یادت باشد
    “هر اذان گویی بلال نمی شود”..!

    وقتی دستــــات ســــرد میـــشه کــــی واســــت هــــــا میــــکنه…

    بگذار دیوانه صدایم کنند! بگذار بگویند مجنون! فرقی نمی کند! من تمام هویت خود را از زمانی که اسمم را دیگر صدا نزدی ….. از یاد برده ام

    من به هیچ دردی نمیخورم این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند !

  17. چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت به فکر آمدن نیست..

    من به درماندگی صخره و سنگ
    من به آوارگی ابر و نسیم
    من به سرگشتگی آهوی دشت
    من به تنهایی خود می مانم
    اما ….
    …اما من و تو دور از هم می پوسیم
    غمم از وحشت پوسیدن نیست
    غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است
    دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

  18. من به درماندگی صخره و سنگ
    من به آوارگی ابر و نسیم
    من به سرگشتگی آهوی دشت
    من به تنهایی خود می مانم
    اما ….
    …اما من و تو دور از هم می پوسیم
    غمم از وحشت پوسیدن نیست
    غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است
    دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

  19. تو آرزوی کشف این یه راز دنیا میمونم
    چرا همیشه بعد عشق دلا اسیر عادته؟
    شما با من موافقید؟عاشق اگه عاشق باشه
    خوب میدونه که عاشقی قشنگترین اسارته
    همیشه تا اون که میخوای یه دنیا درد و فاصله ست
    اما مهم نرفتن و موندن سر رفاقته
    یه چیزی قلب عاشقو بد جوری آتیش میزنه
    معلومه بودن با کسی که تفریحش خیانته
    یه شب نمیدونم چی شد رد شدی از تو خواب من
    از اون به بعد همش میگم خوابم یه جور عبادته!

  20. من نمیتونم بخوابم
    چجوری تو خواب خوابی
    میشه عاشقت بمونم
    چه سوال بی جوابی

    من فراموشت نکردم
    تو فراموشم که کردی
    این همه واسه تو مردم
    تو یه بار هم تب نکردی

    عمر این روزا کوتاس
    خوشی این دور و وراس
    هرچی غصس واسه من
    خنده ها ماله شماس
    کاش میدونستی چقد
    تو دلم جات خالیه
    دیگه باورم شده
    زندگی یه بازیه

    منو شرمنده نکن
    منو شرمنده نکن
    نه دیگه
    بیشر این
    منو بازنده نکن
    نه
    منو شرمنده نکن
    منو شرمنده نکن
    نه دیگه
    بیشتر از این
    منو بازنده نکن

    تو کجایی که ببینی
    چه سیاهه روزگارم
    دل به هیچ کسی ندادم
    با اینکه تو رو ندارم
    من از این زمونه سیرم
    شاید همین روزا بمیرم
    تو قشنگ تر از همیشه
    من همون جوونه پیرم

    منو شرمنده نکن
    منو شرمنده نکن
    نه دیگه
    بیشر این
    منو بازنده نکن
    نه
    منو شرمنده نکن
    منو شرمنده نکن
    نه دیگه
    بیشتر از این
    منو بازنده نکن

  21. می گویند در محکمه عشق ، عقل در جایگاه قضاوت نشست و عشق را محکوم به تبعید به دورترین نقطه یعنی مغز کرد ، جایی که قلب یا همان پایگاه اصلی عشق ، باید دستور می گرفت ، اما قلب تقاضای عفو عشق را داشت،همه اعضا مخالف با بخشش عشق بودند، می گفتند بی رحم است ، می گفتند سرکش است ، می گفتند تحمل ندارد ، می گفتند خطرناک است،قلب به دفاع از عشق پرداخت و گفت: آهای چشم ، تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن او را داشتی ،آی گوش ، مگر تو نبودی که همیشه در آرزوی شنیدن صدایش بودی و شما پاها، که همیشه آماده رفتن به سویش بودید؟چرا با او بی رحمانه رفتار می کنید.چرا با او مخالفید.

    خلاصه اینکه همه از قلب رو گرداندند تا تنها “عقل قاضی ” و ” قلب پر احساس “در جلسه ماندند وعقل رو به تنها مدافع عشق گفت :دیدی قلب عزیز،دیدی! که همه از “عشق بیزارند و من حیران ” با وجودی که عشق تو را بیشتر از همه آزرده باز از او حمایت می کنی .

    قلب نالیده و گفت : می دانم خیلی سخن خنده داری است اما من بدون وجود عشق دیگر نخواهم بود و طپیدن من تکرار است و این عشق است که به من ” بودن و حیات ” را یاد آوری می کند و فقط با وجود عشق است که میتوانم قلبی حقیقی باشم.

  22. بی تو طوفان زده دشت جنونم
    صید افتاده به خونم
    تو چه سان میگذری
    غافل از اندوه درونم
    بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
    بی من از شهر سفر کردی و رفتی
    قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
    تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
    تو ندیدی
    نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
    بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی
    برنخیزد دگر از مرغک پربسته نوایی
    تو همه بود و نبودی
    تو همه شعر و سرودی
    چه گریزی ز بر من که ز کویت نگریزم
    گر بمیرم ز غم دل
    با تو هرگز نستیزم…!

  23. منم یه روزی دوستش داشتم….هنوزم دارم و جونمو براش می دم!با اینکه اونم با تمام وجودش دوستم داره مجبور شدم امروز ترکش کنم و ازش جدا شم…….

    کاش فقط یه ذره بدی ازش دیده بودم!کاش در حقم خیانت می کرد!اینجوری الان راحت تر می تونستم با این دل داغونم کنار بیام……

  24. خدایی دیگه خسته شدم…
    حتی برای 3ثانیه دیگم هم نمیتونم برنامه ریزی کنم…
    اونجور که میخوام نمیتونم باشم…
    اونیرو که میخوام دیگه مال من نیست…
    چرا من زنده ام…!!!
    این 3دلیل واقعا کافی نیست بسه دیگه خیلی خستم!!!
    دیگه نمیخوام باشم…

    1. داش آرش هممون اینجوری هستیم!من امسال پیش دانشگاهیم اما اصلا نمی تونم روی درسام تمرکز کنم!همش به یاد اونم!وقتی هیچ هدف و امید و انگیزه ای نداریم زندگی صرفا یه جور دست و پا زدن بی خود توی یه منجلاب کثیف و عمیقه….اگه دست خود آدم بود هیچکی نمی خواست باشه!ما ها توی دادگاه دنیا محکوم به زنده بودنیم!!!
      از زندگی از این همه تکرار خسته ام 
      از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
      دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
      امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
      دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
      آوخ … کزین حصار دل آزار خسته ام
      بیزارم از خموشی تقویم روی میز
      وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
      از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
      از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
      تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
      از حال من مپرس که بسیار خسته ام….

      1. سلام انوشیا…
        حست کاملا درک میکنم و نمی خوام نصیحتت کنم ولی با درس و زندگیت شوخی نکن…
        حتما برای جدایی دلیلی داشتید…
        پس اینو بدون اونم به خاطر تو خیلی شبآ از خواب میپره…
        به عنوان یه داداش از من به تو رو درسات تمرکز کن که اگر خدا خواست و پیش هم برگشتید دست پر باشی و حسرت روزای رفته رو نخوری…

  25. من عاشق هرکی شدم تنهام گذاشت شاید واسه سادگیام بود یا بیش از حد محبت کردم الان چند ماهه در ارزوی اینم که عاشق شم شاید دلم مرده که دیگه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم من واقعا تنهام خیلی خیلی تنهام من فقط 20 سالمه

    ما ازمودیم در این شهر بخت خویش****بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

  26. داداش ارش منم گذروندم بخاطر کسی که منو تنها گذاشت ناراحتی قلبی گرفتم از سال 87 تا حالا خوب نشدم من هنوز بیادشم اما اون دوست صمیمی منو بمن ترجیح داد

    1. با وجودی که 6ماه گذشته ولی هنوز نتونستم…
      رسم دنیا همینه پر از تصادف عجیب غریب عاشق کسی میشی که عاشقی نمی دونه…
      من واسه تو / تو واسه کی میمیری؟
      من با تو / تو با کی جون میگیری….؟؟؟!!!

      1. داداش آرش اگه تو 6 ماه بودی من 3 سال جدایی رو کشیدم من 21 سالمه از پنجم ابتدایی دوسش داشتم موهام سفید داره میشه من خیلی تنهام خیلی دوسش دارم دیروز رفتم تو فیس بوکش تا تونستم به بختم گریه کردم.
        آخه مگه من چه گناهی دارم اما اگه اونو ندارم خدامو دارم خانوادمو دارم اما….

        1. دادا…
          اینطوری نکن خیلی سخته می دونم…توفقط12سالت بوده بیا بیرون از اون روزا حیف تو نیست مگه چندسالته به پدر مادرت رحم کن …
          نزار گلی که با هزار آرزو بهش عشق ورزیدن جلوی چششون…
          دنیا همینه …
          سخته ولی نشد نداره تو می تونی مهتاب…
          تو سنی نداری که از الان بخوای با این چیزا خودت ببازی…

  27. تو را گم کرده ام و حالا لحظه های من
    گرفتار سکوتی سرد و سنگین اند
    و چشمانم….
    که تا دیروز به عشقت میدرخشیدند
    نمیدانی چه غمگین اند
    چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو
    نمیدانم چه خواهد شد
    پر از دلشوره ام,بیتاب و دلگیرم…

  28. فقط دریا دلش آبی تر از من بود
    و من از دریا,دلم دریا
    نمیدانم چرا گشتم چنین تنهاتر از تنها…

  29. مشب نمی دانم چرا دلشوره دارم

    غم آمده کنج دلم بیتوته کرده

    یک نامه باز انگار در ذهنم نشسته

    آرام و زیبا روی کاغذ بوته کرده

    امشب نمی دانم چرا بی تاب هستم

    حس غریبی در فضای خانه جاری است

    این لحظه را هر لحظه من احساس کردم

    امشب دلیلی بهتر از دیدار تو نیست

    با چشم پر اشکم برای آخرین بار

    این نامه را بنویسم و دیگر جدایی

    تو علتش را خوب می دانی عزیزم

    باید به پایان می رسید این آشنایی

    آنروز دیدم وقتی از کوچه گذشتی

    مثل همیشه ساکت و تنها نبودی

    حتی نگاهی هم به دنبالم نمی‌گشت

    شاید به قول بچه ها با ما نبودی

    هر چند با من بارها هی عهد بستی

    در حق عشقم آی نامردی نمودی

    بگذار راحت‌تر بگویم تا بفهمی

    چیزی که می‌گفتی و می‌دیدم نبودی

    دیدن ندارد حالت فردی که در عشق

    از پشت خنجر خورده و پشتش شکسته

    یا انکه در قلب جوانی جای احساس

    شعر و نگاه و ناله و نفرت نشسته

    آیا تو تا حالا به این هم فکر کردی

    یک روز می‌دیدم که از دستم پریدی

    آنقدر بی ارزش به چشمان تو بودم

    حتی تو من را لایق گفتن ندیدی

    حیف است ما یک قصه نشنیده باشیم

    حتی اگر هیچ ارتباطی بین ما نیست

    من قلکی بودم تو عشقت سکه‌سکه

    حالا دلم از سکه ها خالی خالیست

    من با اجازه خاطرات دیدنت را

    در گوشه ای از سینه ام پنهان نمودم

    راز تو می‌میرد میان خاطراتم

    انگار من عمری گرفتارت نبودم

    این نامه را وقتی که خواندی پاره‌اش کن

    تا مدرکی از رازمان باقی نماند

    ما گر چه با هم خوب بودیم و صمیمی

    بهتر همین است که کسی این را نداند

    خُب خط آخر آمد و وقت جدایی

    دیگر تو را دست خداوند می‌سپارم

    عشقت مبارک باد ، این حرف دلم بود

    گر چه تو را من تا همیشه دوست دارم

  30. ماه رمضون شروع شده اگه تو این شبها دلتون لرزید منم یه یادی بکنید…
    سر افطار کارم شده فقط گریه نا خداگاه چشام پر اشک میشه…
    النماس دعا…

  31. گفته بودی که چرا محو تماشای منی ، آنچنان مات که یک دم مژه برهم نزنی ، مژه برهم نزنم تاکه زدستم نرود ، نازچشم تو به قدر مژه برهم زدنی
    خاطره ها چوبهای خیسی هستند که با آتش زندگی نه میسوزند نه خاکستر میشوند دوستان خوب بهترین خاطره های روزگارن
    عاقبت یک روز مغرب محو تماشای مشرق میشود
    عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود
    شرط میبندم زمانی که نه زود است و نه دیر
    مهربانی حاکم کل مناطق میشود . . .
    وقتی می رفتم گمان ساده میبردم
    سنگ روی سنگ بند نمیشود
    روزها گذشته……
    اما انگار آب هم از آب تکان نخورده
    گاهی شاید بهتر باشد احساس‌مان نسبت به آدم‌ها را فراموش کنیم؛ نه خود آن‌ها را
    حالا اشک هایم هم شبیه تو شده اند…
    گریه می کنم …
    نمی آیند…
    جریان چیه !?
    که هیچگاه جسد اونهایی که ادعا دارن برای ما میمیرن
    پیدا نمیشه !!
    روزم خوش است چراکه برای تو میخوانم ، شبم خوش است چرا که برای من میخوانی. روزگارم خوش نیست چرا که باهم نمی خوانیم
    برهنه به دنیا می آییم، برهنه میبوسیم،برهنه میمیریم.با این همه عریانی اما…قلب هیچ کس پیدا نیست.

  32. یعنی اینقدر دلم براش تنگ شده که حد نداره تمام تنم درد میکنه خدایا دیگه کم آوردم…
    نمیدونم حالا که مطمئن هستم اون مال یکی دیگست چرا بیشتر دارم درد میکشم…؟!!!
    هروز صبح میگم خره بیخیال ولی به 5دقیقه نکشیده دلم می لرزه…
    اون روزا که گل میزدم کلی ماچم میکردم میپرید بغلم برام شکلات میگرفت کلی قربون صدقم میرفت …
    دیروز دوتا گل زدم ولی…
    دارم دیوونه میشم…

  33. برام هیچ حسی شبیه تو نیست

    کنار تو درگیر آرامشم

    همین از تمام جهان کافیه

    همین که کنارت نفس میکشم

    برام هیچ حسی شبیه تو نیست

    تو پایان هر جستجوی منی

    تماشای تو عین آرامشه

    تو زیباترین آرزوی منی

    منو از این عذاب رها نمیکنی

    کنارمی به من نگاه نمیکنی

    تمام قلب تو به من نمیرسه

    همین که فکرمی برای من بسه

    از این عادت با تو بودن هنوز

    ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه

    همین عادت با تو بودن یه روز

    اگه بی تو باشم منو میکشه

    یه وقتایی انقدر حالم بده

    که می پرسم از هر کسی حالتو

    یه روزایی حس میکنم پشت من

    همه شهر میگرده دنبال تو

    منو از این عذاب رها نمیکنی

    کنارمی به من نگاه نمیکنی

    تمام قلب تو به من نمیرسه

    همین که فکرمی برای من بسه . . .

    1. سلام.وقتی نوشته هاتو خوندم بغض گلومو گرفت.درد منم مثل درد توست انگار حرفای دلمو داشتم می خوندم.واقعا نیاز دارم با یکی درددل کنم یکی که حرفمو بفهمه.حالا که با هم همدردیم دلم میخواد حرفامو بهت بگم و حرفاتو بشنوم.عشق و احساس تو ستودنیه میخوام بدونی با تمام وجودم درکت میکنم.من هر روز به این سایت سر میزنم تا ببینم جوابمو دادی یا نه اگه خواستی حرفامو بشنوی بگو

  34. در سرزمین من
    هیچ کوچه ای
    به نام هیچ زنی نیست
    و هیچ خیابانی …

    بن بست ها ام
    فقط زنها را می شناسد انگار…

    در سرزمین من
    سهم زنها از رودخانه ها
    تنها پل هایی است
    که پشت سر آدمها خراب شده اند…

    اینجا
    نام هیچ بیمارستانی
    مریم نیست
    تخت های زایشگاهها اما
    پر از مریم های درد کشیده ای است
    که هیچ یک ، مسیح را
    آبستن نیستند …

    من میان زن هایی بزرگ شده ام که شوهر برایشان حکم برائت از گناه را دارد …!!!
    نمی دانم چرا شعار از

    لیاقتم ،صداقتم ،نجابتم و … می دهی
    تویی که می دانم اگر بدانی ب …. به تاراج رفته ،انگ هرزه بودن می زنی و می روی
    اما بگرد ،پیدا خواهی کرد
    این روز ها صداقت و ،لیاقت و ،نجابتی که تو می خواهی زیاد میدوزند!!
    امروز پول تن فروشیم را به زن همسایه هدیه کردم ، تا آبرو کند …
    برای نامزدی دخترش !
    و در خود گریستم …
    برای معصومیت دختری که بی خبر دلش را به دست مردی سپرده که دیشب ،
    تن سردم را هوسبازاته به تاراج برد …
    و بی شرمانه می خندید از این پیروزی …!!!!

    روی حرفم، دردم با شماست
    اگر زنی را نمی خواهید دیگر
    یا برایش قصد تهیه زاپاس را دارید
    به او مردانه بگو داستان از چه قرار است
    آستانه ی درد او بلند است .
    …یا می ماند
    یا می رود!
    هر دو درد دارد!

    اینجا زمین است
    حوا بودن تاوان سنگینی دارد…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *