ای کاش در آن لحظه که تقدیم تو شد هستی من
می سپردم که مراقب باش جنس این جام بلور است
پراز عشق و غرور است .مبادا بازیچه شود .
می شکند.
از دکتر علی شریعتی +
ای کاش در آن لحظه که تقدیم تو شد هستی من
می سپردم که مراقب باش جنس این جام بلور است
پراز عشق و غرور است .مبادا بازیچه شود .
می شکند.
از دکتر علی شریعتی +
فردا تولدمه ………….!!
خدایا سعید منو یادشه دلم واسش تنگ شده بهترین کادوی تولدم اینکه سعید بهم زنگ بزنه بهم بگه که: “دوست دارم” بگه که:”دلم واست تنگه”
خدایا الان خوشحالم به امید فردا….امیدم رو ناامید نکن.ازت میخوام فردا خوشحالم کنی
خدایا ……… زندگی بدون اون خیلی واسم سخته کمکم کن خداجون
یعنی اونم دلش واسم تنگه یانه…..!
یعنی فردا سعید خوشحالم میکنه یانه؟؟؟!!!!!!!
ازهمتون میخوام واسم دعا کنید. “ممنون”
ابجی هم برا تو هم برا هم ی این دلشکسته ها دعا میکنم
یا زنگ میزنه که خوش به حالت میشه
اگه هم نزد… امید داشته باش… لااقل امید بهت ارامش میده
امیدبه عشقت داشته باش اگه هم ناامیدت کرد…
فک نکن همه چیو از دست میدی… این شانسو داشتی که روزی دوست داشته باشه
ممنونم داداشی دعات گرفت دیشب دیر وقت بهم تبریک گفت من خواب بودم صبح که بیدار شدم گوشیمو که نگاه کردم دیدم اولین نفری بود که بهم پیام تبریک رو گفت سعید بود خیلی سوپرایزم کرد…..
منم جوابشو دادم ولی دیگه پیام نداد…….!
ولی همین قدر که منو یادش بود خدارو هزاربار شکر میکنم ازخدا ممنونم که خواستم رو براورده کرد….
داداشی تو خیلی دلت پاکه امیدوارم که به عشقت برسی به خداتوکل کن مطمئنم که خدا تورو به خواست میرسونه منم واست دعا میکنم…
امیدوار باش داداش خوبمممممم.
به بزرگمردی گفته شد: با زبانی دعا کن که با آن گناه نکردی ، تا دعایت مستجاب شود
بزرگمرد پرسید چگونه؟
به او گفته شد: به دیگران بگو برایت دعا کنند چون تو با زبان آنها گناه نکرده ای.
التماس دعا
عزیز دلم من داداشی نیستم
فریالم
تولد و مرگ را درمانی نیست مهم این است که فاصله میان این دو را شاد زندگی کنیم تولدت مبارک
ممنونم رها جون………………………………….!
سلام خانمی بابا خوش به حالت غمگین نباش دیگه تبریک تولدم که گرفتی خدایا
بازم دمش گرم که یادش بود ایشالله اگه صلاحته برمیگرده.
بازم تولد…………..سالگیت مبارک عزیزم:)
سلام عزیزم مرسی از پیامت………دلگرمم کردی!
مثل کبریت کشیدن در باد دیدنت دشوار است.
من که به معجزه عشق ایمان دارم
میکشم اخرین دانه کبریتم را در باد… هرچه بادا باد
یک صندلی خالی کنار رویاهایم از ان توست
بنشینی یا بروی
دوستت دارم
حرف هات…
عاشقانه هات…
منو یاد زمانی میندازه که برام عاشقانه میفرستاد. قدر این احساس پاک رو بدون و همینطور پاک نگهش دار، بذار خدا برات انتخاب کنه.. اونوقته که با خیال راحت میتونی برای عشقت عاشقانه بنویسی. وقتی از همه چیز مطمئن شدی اونوقت دل ببند تا نیاد اون روزی که مجبور شی دل بکنی اما نتونی! آرزو میکنم خدا به بهترین شکل به خواسته دلت برسونتت
تورا خدا اسمت رو بهم بگو نخواستی اینجا بنویسی ایمیلم بالا هست
سلام
شاید شباهت عقیده…
شاید دیدن عشقت در چهره ی همه…
و شاید هم شباهت خیلی زیاد زندگی ما به هم…
حرف هامو در نظرت آشنا کرده
زندگی ما خیلی شباهت داره،اما یه تفاوت هایی داره که حتی عقایدمون رو هم متفاوت میکنه!!
راستی
من حمید نیستم…
سلام
راست میگی من به خیال اینکه خودشه و تو جواب ندادی براش پیام تبریک فرستادم و اون در جواب وانمود کرد که منو به جا نمیاره منو نشناخت حداقل اینطور وانمود کرد
من چه ساده لوحانه تو را با اینهمه احساس با اون اشتباه گرفتم نمیدونم شایدم منم مقصر بودم…..
ممنون که جواب دادی..
نمیدونم چی دربارش بگم، اما بدون خدا همه چیزو میبینه و یه روز جواب میده…
انقدر ناراحت نباش، بسپار به خدا، مطمئن باش همه چیز درست میشه…
میگن جدا موندن از کسی که دوسش داری فرقی بامردن نداره
اما ادما به این راحتیا نمیمیرن…نمیمیرن. فقط زنده ان… زندگی نمیکنن
بیشتر شماها با عشقتون بودید یا ترکتون کرده
اما من….باهاش نبودم که ترکم کنه…نخواست
شاید فک کنید از خیلی جهات بهتره…اما وقتی میبینمش چشام پر اشک میشه…نمیتونم نگاش کنم….تنها کلمه ای که بلدیم به هم بگیم…سلام…
خداروشکر میکنم. که انقدر برام ارزش قائل بود که الکی عاشقم نباشه که بعدش خیلی راحت بره
دوس داشتن یه طرفه…
روزی که نگاهش برای همیشه از نگاهم دور میشه.داره داغونم میکنه
برام دعا کنین به دوست داشتن من دل بسپره
نا امّیدی … همان امّیدی است … که بوی ِ نا می گیرد …
از بس که می ماند ته ِ دل…..!
تونل ها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم ، راهی برای عبور هست …
ما که کمتر از آنها نیستیم ، پس نا امید نباش داداشی….
اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین
صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی
هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن آن نمی دیدی …
از کجا شروع کنم غصه تنهایمو
اونی که دوسش دارم نمیفهمه حالمو
تودلم یه عالمه غصه و درد و غمه
ای خدا یه کاری کن ببینم کنارمه
دست تو دستش بذارم بدونم دوسم داره
همیشه پیشم باشه نره تنهام بذاره
عشق من نرو نرو بی تو تاریکه شبام
عشق من بیا ببین کوه بارونه چشام
عشق من اگه بریبی تو من تنها میشم
عشق من خوب میدونی بی تو دیوونه میشم
عشق من نرو نرو میمیرم برای تو
عشق من بذار بگم عمرمن فدای تو
عشق من اینو بدون بی تو اروم نمیشم
عشق من خودت بگو هرچی بخوای همون میشم
روز اول که دیدم چشای قشنگتو
دلم عاشق تو شد بیخبر از دل تو
تو بمون پیشم نرو دل تنهامو ببین
التماست میکنم بیاو پیشم بشین
خیلی وقته که دلم بی کسو تنها شده
خیلی وقته که دلم بی کسو تنها شده
کلماتم را در جوی سحر می شویم لحظه هایم را در
روشنی باران ها تا برای تو شعری بسرایم روشن تا که
بی دغدغه و بی ابهام سخنانم را در حضور باد با تو بی
پرده بگویم که تو را دوست میدارم وتا مرز جنون عاشقتم….!
نمی دانم هنگام فراغ غربت بگریم یا بخندم
ولی بااطمینان از فرسنگها فاصله به تو میگویم
عزیز دلم فکرت همیشه در ذهن وقلب من خواهد ماند
وتا همیشه دوستت دارم وعاشقتم……!
دلم پر است!پر از یک بغض مبهم
و چند قطره اشک و شاید هم پر از سکوت
نگاهی که هیچ نگفتن را دوست دارد .
نگاهی که رو ایینه هم سنگینی میکنه .
دلم پر است اخر پر از بغضی که در گلو تر می شود
و با این حال و هوادوست دارم بالا بیارمت بغض پیر!
دلیلی برای اشک ریختن ندارم ،چون تو مرا بی دلیل تنها گذاشتی
و هیچ با خود فکر نکردی که بعد از تو چگونه تنها شدم .
شاید یه کسی شبها به خاطر اینکه خوابتو ببینه به خدا
التماس میکنه؛ شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ
میزنه و مرتب تپش قلبش بیشتر میشه؛ مطمئن باش یکی
شبها به خاطر تو دریایی از اشک می خوابه ولی تو اونو
نمی بینی شایدم هیچ وقت نبینی…….!
چه تلخ محاکمه می شوند
پاییز و زمستان
که برای دوباره جان گرفتن درخت
جان خود را فدا میکنند…
و چه ناعادلانه
کمی آن طرف تر
همه چیز به اسم بهار تمام می شود…!
یاد دارم در غروبی سرد سرد !
میگذشت از کوچه ما دوره گرد!
داد میزد: کهنه قالی میخرم !
دست دوم جنس عالی میخرم!
کاسه و ظرف سفالی میخرم!
گر نداری،کوزه خالی میخرم!
اشک در چشمان بابا حلقه بست ،
عاقبت آهی کشید بغضش شکست:
اول ماه است و نان درسفره نیست،
ای خداشکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود!
اتفاقا مادرم هم روزه بود،
خواهرم بی روسری بیرون دوید!
گفت : آقا سفره خالی میخرید؟
نداشتنش یعنی اینکه دیگری اورادارد.
نمیدانم نداشتنش سخت تراست یا تحمل اینکه دیگری اوراداشته باشد؟
من تورا چو ماه بینم تو مرا ابر سیاه
یا تو را یک شاخه گل تو مرا برگ و گیاه
عشق تو مانند چشمه عشق من مرداب بود
قلب تو دریای ناب و قلب من گرداب بود
چشم تو مانند خورشید می درخشید بر زمین
چشم من از دوریت هرشب گریان و غمین
اشکهایم میکشد پنجه بروی صورتم
از تو میخواهم بخوانی شعرهای این دفترم
درنبودباران،،،عاشقانه دانه های شبنم،
علف ها راسیراب کردند،
اما آن روزکه باران بارید
شبنمها چه نامهربانانه دیده نشدند…!
دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابه لای تمام خاطرات گذشته…
تمام خوبهایم را ورق زدم…
لحظه به لحظه اش را…
رد پایت همه جا جاریست…
اما…
دوباره تکرار داستان همیشگی
نبود تو و انتظار من…!!!
امروز را هم دوباره دنبالت می گردم……مثل همه روزهای نبودت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم…!
شاید برگی را از قلم انداخته باشم!
سال نو پیشاپیش به همه مبارک:*
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند
گذشته رو اگه به دوش بکشی… کمرت خم میشه
ولی, اگه بذاری زیر پات قدت بلند میشه .
سلام.
منم به جمعتون اضافه شدم.خیلی وقته که میام اینجا سر میزنم و میرم قصه ی آرش الناز فاطمه بقیرو خوندم و به قصه ی خودم فکر کردم دیدم
همه شون یه حکایته با شخصیتای مختلف.حکایته همه ما همینه یکیمون دلشو میبازه اون یکی انسانتیشو.یکیمون عشقبازی میکنه اون یکی با عشق, بازی میکنه.درست مثل من،مثل تو.
منم عاشق شدم .با عشق اون زندگی کردم اون با عشق من بازی کرد.
درست اون لحظه که من تو فکر این بودم که چه جوری زندگیمو باهاش بسازم اون تو فکر این بود که چه جوری با نابود کردن زندگی من خودشو پیش رفیقاش شیرین کنه.
سلام خوش اومدی 🙂
دنیــای دست هـا از هـر دنیــایـی بـی وفـاتـر است …
امـروز دست هـایت را مـی گیـرنـد…. قصـه عـادت کـه شـدی ، همـان دست ها را بـرایـَت تکـان مـی دهنـد…
این روزها براے گرفتن خبرے از من عجیب صبور شدهـ اے !
تمام ادبیات عشق را به نگاهی میفروختم اگر
“لحظه” ماندنی میشد و “خاطره” رفتنی….
دکتر شریعتی
دلم میخواد ببینمت بازم بخندی تو نگام
آخه فقط تو میدونی از زنده بودن چی میخوام
دلم بهم میگفت تورو میشه یه جور دیگه خواست
آخه فقط قلب توئه که با من اینقدر سر به راست
از تو دلگیرم که نیستی کنارم .. من دارم میمیرم تو کجایی من باز بی قرارم
میدونی جز تو کسی رو ندارم .. باورم نمیشه اینقدر آسون رفتی از کنارم
ترانه سرا: رشید رفیعی
سکوت…
سکوت…مبهمی در چشمانم نشسته…
کنج سینه ام هوای انتظار کشته شده…
در دریای چشمانم مثل قایقی شکسته ام…
با صدای گریه هایم سکوت اتاق شکسته…
آه که از این زمانه فقط درد و رنج نصیبم شده…
آرزو دارم گردونه نگردد…روزگار بایستد…پایان دنیا برسد…
سلام همیشه از خدا می خواستم هیچ دلی رو نشکنه شب نخوابی های منو هیچ کس نداشته باشه اما حالا می بینم خیلی ها مثل منن منم عاشق شدم عاشق کسی که عاشق پول ومقام و ثروت بود از من جداشدوقتی باهم بودیم مدام ازیتم میکرد فوشم میداد منومیزد پدرشو به رخم میکشید اخه باباش مدیرکل بودمیگفت باباش به ازدواج ما راضی نیست منم از لجش رفتم نامزد کردم اما به خاطر اون به هم زدم ولی اون رفت وبایه دختر سرهنگ ازدواج کرد روهمه چیز پاگذاشت من دلم میدونست عاشقشم خیلی سعی کردم فراموشش کنم اما… بعدازاون من دوباره نامزدکردم اما هیچوقت احساس خوشبختی نمیکنم همیشه بانامزدم دعوامیکنم زیاده خواه شدم زندگیم شده جهنم همه دلم شکسته وهم دارم با کارام دلی میشکنم برا ارامشم دعا کنید بابا میتان از خدا میخوام با مریم جونت خوشبخت خوشبخت شی هیچ وقت غم تو دلت نشینه اماتوروخدا کارای که به سر من اوردی سرزنت نیار میترسم طاقت نیاره ازیتت کنه بابا میتان میدونی بدونه تو دنیام تیره وتاره حلالت کردم هیچوقت ناراحت نباش که من ازت دلگیرم نه عشقم من فقط برات دعا میکنم شمام برا ارامش من دعا کنید تو رو خدامندارم ازایران میرم خیلی میترسم از غربت بدون عشقم برام دعا کنید
محیا جان ادمای این طوری زیاد هستن که همش دنبال پول باشن دنیای واقعی چیز دیگه هست.راحت تر از اون چیزی که فکرشو کنی میتونی فراموشش کنی کافی هست که خودت بخوای…. امیدوارم هر جا هستی خوشبخت و موفق باشی. خوشبختی رو خودت باید به دست بیاری
گل واژه های عاشقانه فراوانند و هر روز در میان کوچه و بازار، پسرکان و دخترکان به ارزانی آن را بر زبان می آورند، خطاب به آنان که کمتر بهره ای از موهبت ادراک دارند.
و من امروز در میان شوق حیرت افزای دلم به سوی تو، نمی دانم از میان این همه کلمات عاشقانه کدام را برگزینم که شایسته تو و عشق تو باشد و بتواند ساکن حریم دل من را لحظه ای کوتاه تا تنگنای زبان و بیان آورد و سکوت دل را با صدای گلو درهم آمیزد. کدام کلام می تواند تنها بخشی کوچک از احساس درون را بنمایاند؟ واژه های عاشقانه را بسیار دوست دارم اما در برابر عشق به تو حقیر و ناچیزند.
پس بگذار امروز هم در کویر واژه ها گم نشوم و در جنگل سبز سکوت به تو فکر کنم و روزم را با تو سپری نمایم. بگذار تو آوای دل من را بخوانی که از هزار هزار واژه عاشقی گویاتر است. بگذار از نزدیک ترین جایگاه قلب تو را لمس نمایم.
“در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت، بدوم تا سر کوه. دورها آوایی است،که مرا می خواند.»
ره اجونم ممنونم ازت گفته های شما شاید مرهمی زودگذرروی زخم دل من باشه اما باور کنید خیلی سخته گل باغ ارزوهاتونو تو باغ دیگه ببینی تا حال دیدی یه دختر تو یه کوچه اونقد چشم به یه در بدوزه شاید کسی از اون در بیرون بیاد که بوی عشقشو بده؟شده ببینی روزی 1000 بار از کوچشون ردبشی به امید اینکه از در بیرون بیاد؟فکر میکنی اکه کسی عشقشو با لبخند کنار کسه دیگه ببینه چه احساسی بهش دست میده؟شده ببینی تمام کوچه های شهرو بگردی جای پاهاشو با اشکات خیس کنی؟شده ببینی بری کنار ماشینش ساعتها دستگیره ماشینو لمس کنی چون جای دسته اونه؟می دونی خیلی سخته تمام عشق کسی باشی اما دل خودت جای دیگه باشه خیلی سخته که شب وروز دعا کنی تا شب عروسیت زنده نباشی خیلی سخته خیلی سخت اگه خدا هست پس کجاس؟چرااشکای منو نمی بینه؟چرامدام خوبی های زن اونو به من نشون میده؟چرا اخه گریه های من هیچ تاثیری روش نداره؟چراکمکم نمکنه
ای وای چرا تو این کشور انقدر عاشق داغون شده هست؟؟؟؟؟؟
پیج رو ذخیره میکنم فردا با یه آهنگ بخونمش و گریه کنم یه مقدار سبک بشم.
من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت در تهاجم با زمان آتش زدم کشتم
من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم
یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم
من از مقصدها پی مقصودهای پوچ افتادم
تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم من به عشق منتظر ماندن همه صبر وقرارم رفت
بهارم رفت
عشقم مرد
یارم رفت….
بغضی گلویم را گرفته…
امانم نمیدهد…
حتی برای نوشتن از تو!
دل تنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی آنچه از غم هجران تو بر جان من است
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
دریا و من چه قدر شبیه هم ایم
گرچه باز من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست
با او چه خوب می شود از حال خویش گفت
دریا که از اهالی این روزگار نیست
امشب ولی هوای جنون موج می زند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست
ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش
ببین دریا هم این چنین که من ام بردبار نیست
سیگار بکش مست کن بغض کن گریه کن دق کن ولی با هر خری درد و دل نکن…
چــ ــه گــ ـره کـــ ـوری بــ ـه زندگـ ــی اتـــ ـــــ انداختـــ ــه ام
کـــ ــه فـ ـقـ ـط مـــ ـن …
بـ ـایـ ـد از ســ ــرتـــ ــــ بـ ـاز شــ ــوم ؟!!
تمام عمر بستیم و شکستیم به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
چه رنجی از محبتها چشیدیم برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاه آشنا در این همه چشم ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبکبالان ساحلها ندیدند بدوش خستگان باریست دنیا
مرا در موج حسرتها رها کرد عجب یار وفاداریست دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست عجب فرسوده دیواریست دنیا
عجب خواب پریشانیست دنیا عجب یار وفاداریست دنیا
عجب دریای طوفانیست دنیا عجب آشفته بازاریست دنیا…..
تو به من می گفتی:
«دل تو با دل من همپا نیست» …
تو نمی دانستی
دل من …
از غم دیدار تو با آن دگری …
می لنگد…!
پسرا مثل شراب میمونن ، دخترا مثل ترشی! دختر اگه بمونه میگن ترشیده ! پسر اگه بمونه میگن جا افتاده! شرابا تشکر کنن، ترشیا فحش بدن شاید دلشون خنک بشه…
لحظه هایت را با کسی یر کن که در نبودش خاطراتت را زیبا کند……
(شکسپیر)
فکر می کردم تو همدردی…
.
.
.
اما نه تو هم دردی…..
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی!
سوخت پروانه ولی خوب جوابش داد
طولی نکشد تو نیز خاموش شوی…!
دل آرام را بی تاب می کند !!!
دل بی تاب را آرام !!!
آخرش نگفت
درد بود یا درمان؟؟؟؟؟
اینکه چقدر از آن روزها گذشته یا اینکه چقدر هردومان عوض شده هایم اصلا مهم نیست!!!
باران که ببارد هروقتی میخواهد باشد
دلمان هوای هم میکند….
نشسته ام….
کجا؟
کنار همان چاهی که تو برایم کندی ..
عمق نامردی ات را اندازه می گیرم…
یعدازاین عشق به هر عشق جهان میخندم
هر که آرد سخن از عشق به آن میخندم
روزی از عشق دلم سوخت که خاکستر شد
بعد از این سوز به هر سوز جهان میخندم
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته به آن میخندم
با عشق من به من خیانت کردی
دل دادم و تو رد امانت کردی
رفتی و چه آسوده ز من دل کندی
هر دو قلمت خورد اگر برگردی
بعد از این عشق به هر عشق جهان می خندم
هر که آرد سخن از عشق به آن می خندم
روزی از عشق دلم سوخت که خاکسترشد
بعد از این سوز به هر سوزه جهان می خندم
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است
کارم از گریه گذشته به آن می خندم
سلام اتفاقی اینجارو دیدم . فکرشو نمی کردم انقدر عاشق دلشکسته اینجا باشه . من هر از گاهی دستی به قلم میبرم و شعرایی میگم . چندتاشونو قرار میدم . امیدوارم خوشتون بیاد
تنهایی بهتر ….
دنیا ! نخواستیم یار بی وفا ، تنهایی بهتر
درد تنهایی نخواستیم شفا ، تنهایی بهتر
یک عمر در پی یار باوفا ، با وفا بودیم
اما ندیدیم به غیر از جفا ، تنهایی بهتر
نداشتیم جز عشق و وفاداری رنگ دیگری
اما شدیم باز مایه ی صفا ، تنهایی بهتر
از رفیقان نیمه راهی و دغل خسته ام
های دنیا ، قبول کن این استعفا ، تنهایی بهتر
هر که با ما شد دل آزارمان شد
استعداد او زود شد شکوفا ، تنهایی بهتر
چو خرش از پل گذشت ، گذشت از ما و قرارش
کشید نقشه و رسمی در خفا ، تنهایی بهتر
مگر تنهایی چه بدی داشت کاش می دانستم این
دنیا نخواستیم یار بی وفا ، تنهایی بهتر