جای نشستن نیست
بروی این زمین برای شاهینی چون من جای نشستن نیست دکتر علی شریعتی گفتگوهای تنهایی “صفحه ۳۸”
نوشته های عاشقانه دکتر علی شریعتی
بروی این زمین برای شاهینی چون من جای نشستن نیست دکتر علی شریعتی گفتگوهای تنهایی “صفحه ۳۸”
مرا دید و نشناخت این درد بود …
خدایا بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم هرکجا آزادگی هست ببخشایم
چقدر این قفس برایم تنگ است من تاب تنگنا ندارم! کو آن مرکب زرین موی افسانه ای که از جانب غرب آمد و جد مرا از گورش نجات داد و برد؟ به آسمان برد به جانب غرب برد آه !کی خواهد آمد؟ که بیاید و فرزند او را نیز که در این تنگنای گور رنج …
بودا تو گفته ای بودا تو گـــــفته ای که در این هستـــــی پلید غیر از دروغ و رنگ و ریا و فـــــریب نیــست گفتـــــــــی که در سراب فــریبــنده ی حیات جز رنج و درد ،هیچ کسی را نصیب نیـست گفتی که زندگی شبح مرگ موحشی است افسانــــه ای است پر از فریب و پر از …
با قلم می گویم ای همزاد ٬ای همراه ای هم سرنوشت ٬ هردومان حیران بازیهای دورانهای زشت ٬ شعرهایم رانوشتی ؟ دست خوش اشک هایم را کجا خواهی نوشت. از دکتر علی شریعتی + دفترهای سبز