درد

درد

من اگردیوانه ام با زندگی بیگانه ام مستم اگر یا گیج و سرگردان و مدهوشم اگر بی صاحب و بی چیز و ناراحت خراب اندر خراب و خانه بر دوشم اگر فریاد منطق هیچ تأثیری ندارد در دل تاریک و گنگ و لال و صاحب مرده ی گوشم شما ای مردم عادی که من احساس …

درد ادامه »

شریعتی از زبان خود

وضع زندگیم ، تربیتم ، افکار و عقایدم، و بخصوص روحیه ام مرا از کودکی پیر کرد و چنانکه یکبار دیگر در مقاله ای نوشته ام همیشه “برادرکوچک پدرم بودم وبرادر بزرگ همسالانم .” هیچوقت زندگی شاد پرجوش وشعف کودکی را مزه نکردم. در همه ی کلاسها حال یک بزرگسال را داشتم و در این …

شریعتی از زبان خود ادامه »