کاشکی

سیگاری بر لب ، سری بر دو دست،..

«سیگاری بر لب ، سری بر دو دست نگاهی به گوشه ای میخکوب، اندیشه ای غرق در اعماق دور رنج ها، دلی سرشار از درد، لبخندی بیزار ، چشمانی بی اعتنا به هر چه و هر که هست و می توان دید و روحی تلخ و گرفتار و چهره ای همواره در پس سایه اندوه …

سیگاری بر لب ، سری بر دو دست،.. ادامه »

بودا

بودا تو گفته ای بودا تو گـــــفته ای که در این هستـــــی پلید     غیر از دروغ و رنگ و ریا و فـــــریب نیــست گفتـــــــــی که در سراب فــریبــنده ی حیات     جز رنج و درد ،هیچ کسی را نصیب نیـست گفتی که زندگی شبح مرگ موحشی است     افسانــــه ای است پر از فریب و پر از …

بودا ادامه »