شب و آسمان کویر
شبِ کویر، این موجودِ زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی شناسند. آن چه می شناسند شب دیگری است؛ شبی است که از بامداد آغاز می شود. شب کویر به وَصف نمی آید. آرامشِ شب که بی درنگ با غروب فرا می رسد . جهت خواندن ادامه مطلب کلیک کنید
شبِ کویر، این موجودِ زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی شناسند. آن چه می شناسند شب دیگری است؛ شبی است که از بامداد آغاز می شود. شب کویر به وَصف نمی آید. آرامشِ شب که بی درنگ با غروب فرا می رسد . جهت خواندن ادامه مطلب کلیک کنید
در اوج آگاهی، آدمی خود را زندانی چهار “زندگی” مییابد: “طبیعت”، “تاریخ”، “جامعه”، و “خویش”! و سخن گفتن از “معانی و عواطف” و “دردها و نیازها” ی آدمی است، که در هر یک از این چهار زندگیش، بر گونه ایست: گاه در “هستی” سخن میگوید، سخنش فلسفه است، گاه در تاریخ و سخنش انسان است؛ …
ای علی! همراه تو به کویر میروم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما میتازد. ای علی! همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من …