سه متفکر معاصر و دانشجویان

نویسنده:    عبدالکاظم مجتبی زاده منبع: فصل نامه – دانشگاه ‏اسلامی – شماره 15
علی شریعتی در سال 1312 در روستای مزینان در استان خراسان بدنیا آمد و دوران کودکی را در همان روستا گذراند، اجداد شریعتی همه از عالمان دین بودند. پدرش محمد تقی شریعتی نیز از تلاشگران و اندیشمندان مذهبی معاصر ایران و بنیانگذار کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد بوده است. شریعتی در سال 1319 برای تحصیل به مشهد آمده و پس از گذراندن دوره ابتدایی و سیکل، وارد دانشسرای عالی میشود. همزمان با بالا گرفتن مبارزات ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق، شریعتی نیز با ملّییون مشهد همکاری مینماید.
شریعتی در این زمان با جمعیت خدا پرستان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب آشنا میشود و از افکار آنها تأثیر می پذیرد. در سال 1313 به جرم طرفداری از حکومت ملی بازداشت میشود که این اولین بازداشت وی است. در همین سال کتاب«ابوذر»نوشته (جوده السحار) را ترجمه میکند و از همین زمان تا آخر عمرش به ایده های ابوذر عشق میورزد، و پس از اتمام دوره دانشسرای عالی، در مدارس شروع به تدریس میکند و کتاب«مکتب واسطه»را نیز در همین زمان مینویسد. در سال 1335 در دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد شروع به تحصیل مینماید و هم زمان به فعالیتهای سیاسی اش ادامه میدهد. به دنبال احراز رتبه ی اولی از دانشگاه، بورس تحصیلی گرفته و برای ادامه تحصیل عازم فرانسه میشود. در آنجا از محضر استادانی چون لویی ماسینیون شرق شناس و گورویچ جامعه شناس معروف و ژاک برک بهره مند میشود، این اساتید تاثیرات شگرفی بر روی شریعتی گذاشتند به گونه ای که وی در کتاب کویر در قست معبودهای من از آنان به نیکی یاد می کند. در همین ایامِ تحصیل در فرانسه، با رهبران انقلاب الجزایر آشنا میشود و با آنان همکاری می نماید و فعالیتهای سیاسی اش را در ضمن همکاری با اعضای جبهه ملی در خارج ادامه میدهد. شریعتی در سال 1345 به عنوان استاد دانشکده ادبیات وارد دانشگاه مشهد شد، که از همین زمان همکاری او با حسینیه ارشاد که موسسه ای مذهبی در تهران بود شروع میشود. حیات بارور شریعتی از همین زمان آغاز میگردد در سالهای 50 ـ 1349کتابهایی نظیر«تشیع علوی، تشیع صفوی»،«مسولیت شیعه بودن»،«حسین وارث آدم»و«روشنفکر و مسولیت آن در جامعه»از وی منتشر میشود.
دکتر شریعتی را بایستی در زمره یکی از نیروهای اصلی انقلاب، پس از شخص امام(ره) به شمار آورد. این دیدگاه که به نوعی ریشه در واقعیتهای مسلّم اجتماعی دارد بازگو کننده ی همان اصل مهم، در وقوع همهی انقلابهای اجتماعی است و آن نقش«آگاهی»در تولّد انقلابهاست. به عبارت دیگر دوره ی«ارشاد»را می توان سکوی پرتاب نسل جوان به سوی اسلام و انقلابی گری و ظرف ذهنی انقلاب اسلامی به شمار آورد، که طی آن مفاهیم ایدئولوژیکی و حرکت زای انقلاب توسط شریعتی تفسیر مجدد گردید. به اعتقاد شریعتی اسلام، به خصوص تشیع، آن گونه که بسیاری از روشنفکران مذهبی میگویند، نه اعتقادی محافظه کار و جزمی است، و نه آن گونه که بعضی از روحانیون مرتجع میگویند، یک عقیده شخصی غیر سیاسی است، بلکه آرمانی انقلابی است که همه ی وجوه حیات، بویژه سیاست را در برمی گیرد، و مومنان حقیقی را وا میدارد تا به هرگونه ستم، بهره کشی و بی عدالتی اجتماعی به نبرد برخیزند. شریعتی بر این باور بود که نابسامانیهای کشور ایران؛ امپریالیسم جهانی، صهیونسیم بین المللی، استثمار، سرکوب، نابرابری طبقاتی، کارتلها، شرکتهای چند ملیتی، نژاد پرستی، امپریالیسم فرهنگی و غرب زدگی هستند. شریعتی خود را ادامه دهنده و تکمیل کننده چیزی می دانست که مسلمانان رادیکال نسل پیشین آغاز کرده بودند، یعنی تدوین دینی دنیاگرا که برای روشنفکران نو جذابیت داشت، بیانی که بازاریان سنتی و تودههای مذهبی را فراری دهد. دکتر شریعتی با نقد و برخورد انتقادی با مدرنیته و روشنگری قصد داشت که الگوهای روشنفکری ایرانی را فراتر از غرب ببرد و از تبدیل شدن آن به مدینه فاضله جلوگیری کند. دکتر شریعتی در همین راستا اعلام کرد که مذهب من یک مذهب ماوراء علمی است یعنی از علم می خواهد گذر کند، و عرفانی که من مطرح می کنم یک عرفان ماوراء عقلی است، یعنی اینکه از بستر عقل و خرد عبور می کند و در یک موضع بالاتر می نشیند. به این ترتیب دکتر شریعتی برای دانشجویان یک فضای فکری را ترسیم کرد که نه تنها در برابر غرب احساس حقارت نکنند بلکه احساس کند که دارای یک ایدئولوژی برتر و کاملتر هستند.
با ظهور دکتر شریعتی و آغاز فعالیت در حسینیه ارشاد، دانشجویان مذهبی که تا این سالها نسبت به مارکسیستها در دانشگاه در اقلیت بودند، رشد و بالندگی یافتند. در سایه نشر و گسترش افکار شریعتی و فعالیتهای حسینیه ارشاد به تدریج فعالیتهای دین ستیزی رژیم در دانشگاهها با شکست مواجه شد، و موج جدید تیپ دانشجوی مذهبی در دانشگاه شکل گرفت؛ همچنین گفتار و کردار شریعتی و تأثیر آن بر دانشگاه و دانشجویان، دید مردم نسبت به دانشگاه عوض کرد. دکتر شریعتی به دو دلیل برای دانشجویان جذابیت داشت: اول اینکه از یک خانواده مذهبی برخاسته و به رغم تحصیل در اروپا، فریفته ی مکاتب غربی نشده بود و دوم اینکه وی دارای افکار اسلامی ـ انقلابی بود.
شریعتی تلاش نمود از پایگاه اسلام انقلابی و نه اسلام سنّتی، دانشجویان را برای مقابله با رژیم مجهز نماید. او به خوبی به نقد علمی مارکسیسم پرداخت و با احیای فرهنگ مبارزه و شهادت، به پویایی دین اسلام که گرایش دانشجویان را به همراه داشت همّت گماشت. از این زمان است که شریعتی به منظور پیوند بین روشنفکر و روحانی وارد عمل شد. وی با شفاف کردن روحانیت و بر طرف کردن بدبینی هایی که روحانیون و روشنفکران نسبت به هم داشتند، موجب آشتی بین این دو گروه شد. در واقع شریعتی یکی از عوامل مهم اتصال دانشجویان به روحانیون و شخص امام(ره) محسوب میشود.
دکتر شریعتی با کتاب امت و امامت خود با ترسیم رهبری متعهد انقلابی، که در واقع برای سرنگونی یک نظام استبدادی وابسته به صحنه می آید و جامعه را برای ورود به یک دنیای تازه و یک مرحله جدید آماده می کند، نقش عمده ای در شناساندن امام(ره) در نزد دانشجویان بر عهده داشت. پیوند دانشجویان با روحانیون مبارز و به ویژه اندیشه های دکتر شریعتی موجب گردید، جایگاه امام(ره) در نزد دانشجویان رفیعتر گردد، به نحوی که در نهایت، ایشان به عنوان رهبر یک جنبش انقلابی از طرف دانشجویان پذیرفته شدند. پذیرش امام(ره) از طرف دانشجویان دفعتاً صورت نگرفت، بلکه این امر در یک روند چند ساله تکامل یافت و در نیمه اول دهه 50، دانشجویان انقلابی، امام(ره) را به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب پذیرفتند.
استاد شهید مرتضی مطهری
مرتضی مطهری در سیزده بهمن 1298در روستای فریمان مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان گشود. وی پس از تحصیل مقدمات علوم اسلامی در مشهد در سال 1316 عازم حوزه علمیه قم شد. در اوایل مهاجرت به قم، در دغدغهای روحی به سر میبرد و اندیشه های مربوط به خداشناسی او را سخت به خود مشغول می داشت. وی تا سالهای 3 ـ 1322 به آموختن علوم ادبیات، منطق، سطوح متوسط و عالی فقه و اصول اشتغال داشت، و سپس به تحصیلات اساسی و تحقیق و تحصیل رسمی علوم عقلی پرداخت. سال 1325 در مسیر زندگی شهید مطهری نقطه عطفی به شمار میآید، از این سال ذهن کنجکاو او به طور جدی به طرف مسائل اساسی معطوف شد، و به مسائل مهمی مانند علل عقب ماندگی مسلمین، اشکالات در حوزه علمیه و سازمان روحانیت، دوری از عمق معرفت اسلامی و صدها مشکل دیگر اندیشید. وی در سال 1331 به تهران مهاجرت کرد و اولین اثر مهم خود یعنی، مقدمه و پاورقی به جلد اول«اصول فلسفه و روشن رئالیسم»علامه طباطبایی(ره) را نگاشت. شهید مطهری در سال 1334 تدریس خود در دانشکده الهیات دانشگاه تهران شروع کرد، و به مدت 22 سال به تدریس و تحقیق در آنجا ادامه داد.
از اوایل سال 1342 فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و خدمات فرهنگی و اسلامی وی ابعاد گسترده تری گرفت. مقالات، سخنرانیها و کتابهای شهید مطهری در این زمان نقش با اهمیتی در بیداری مردم ایران علیه جنایات رژیم پهلوی داشت. در این سالها همکاری شهید مطهری با هیئتهای مؤتلفه، در عمل، ایشان را وارد مبارزات پنهانی علیه رژیم نمود.
در سال 1345 شهید مطهری هدایت حسینیه ارشاد را پذیرفت جایی که روشنفکران دانشگاهی در آن تجمع نموده بودند. وی طی رهبری خود در حسینیه ارشاد سعی نمود که افکار و اندیشه ها را متوجه اسلام راستین سازد و بدعتها و خرافه های وارداتی استعمارگران را از مغزها بزداید و در ابعاد گوناگون ایدئولوژی اسلامی را نمایان سازد. اوایل دهه پنجاه، سالهای مبارزه شهید مطهری علیه التقاط بود، ایشان به خطری که متوجه روشفنکران، فضلا و محققین بود توجه نموده و به شدت با اشتباهات و انحرافات غربگرایان و به خصوص مجاهدین به مقابله برخاستند.
قبل از پیروزی انقلاب، شهید مطهری در سفری به پاریس از طرف امام(ره) مسؤل تشکیل شورای انقلاب گردیدند، در بازگشت به ایران، ایشان به همراه شش تن دیگر از یاران امام(ره) این شورا را تشکیل دادند. پس از پیروزی انقلاب، ایشان مهمترین و مورد اعتمادترین مشاور امام(ره) بودند. از جمله آثار شهید مطهری می توان به نهضتهای اسلامی درصد سال اخیر، نظام حقوق زن در اسلام، علل گرایش به مادیگر، انسان و سرنوشت، عدل الهی، خدمات متقابل اسلام و ایران، جهانبینی توحیدی، انسان و ایمان و اشاره کرد.
استاد مطهری یکی از متفکرین دینی بود که معقتد بود اسلام مکتبی توانا است، که میتواند مسلمانان را از این وضع انحطاطی نجات دهد، به شرط آنکه به تعالیم اولیه اسلام برگردیم و دوباره آنها را احیا کنیم. وی با ذکر این نکته که همین مکتب بوده است که توانسته در زمانی که غرب در دوران تاریک خود به سر می برد دوران طلایی را خلق کند، اذعان میکند که اگر این دین، امروز کارایی خود را از دست داده است به این دلیل است که از تعالیم اصلی آن، جامعه به نحو احسن اجرا نمی شود، و به آن پیرایه هایی بسته شده است، شهید مطهری تفسیر تازهای از حکومت اسلامی، دموکراسی و رهبری متعهد ارائه داد، و در همه ی آنها خواهان استقلال و جدایی از افکار غرب بود. وی از غرب انتقاد می کرد و به خاطر خصوصیت استعماری و جنبه های مادی و مصرفی تمدن غرب، آن را یکی از موانع اصلی رشد و توسعه ی کشور می دانست. شهید مطهری بعنوان یک اندیشمند احیاءتفکر دینی، خواستار آن بود که دین و مذهب دوباره به صحنه ی اجتماع بازگردانده شود، و علاوه بر اینکه خواستار شناختن غرب و اتخاذ ویژگیهای مثبت آن بود، اصل را بر باز سازی فکر دینی قرار داده و سعی نمود از اسلام یک ایدئولوژی بسازد تا راهگشای مسائل و مشکلات جامعه ی امروز مسلمین باشد. وی دین و سیاست را از یکدیگر جدا نمی دانست و خواهان آن بود که قوانین اسلام راهنمای عمل سیاسی جامعه باشد.
شهید مطهری به دلیل حضور در دانشگاه و مدارس علوم دینی، پلی بود میان دو قشری که سالها از هم جدا نگه داشته شده بودند. طلبه و دانشجو که طبیعی ترین وسایل همکاری و هم فکری را در اختیار دارند، از همدیگر دور بودند. آنان در وجود شهید مطهری نقطه ارتباط و اتصال خود را دیدند و به هم نزدیک شدند، قشر دانشگاهی نیز در وجود وی، اسلام شناسی متعهد و قابل اعتماد را یافت. تلاش وی در این بود که مدارس جدید و قدیم را به هم وصل کند.
تلاش فکری شهید مطهری برای مقابله با انحرافات دینی و خلع سلاح گروههای مارکسیستی و التقاطی، همچنین جذب جوانان به اسلام، نقش بسزایی داشت. احیای تفکر دینی توسط شهید مطهری و گرایش جوانان بویژه دانشجویان به اسلام، زمینه های مناسبی برای پیوند حوزه و دانشگاه بوجود آورد. این امر در پذیرش رهبری امام(ره) از طرف دانشجویان انقلابی به منصه ظهور رسید.
امام خمینی(ره)
سید روح الله موسوی خمینی در روز 30 شهریور 1281 ه. ش در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی، در خانوادهای روحانی تبار دیده به جهان گشود. پدر ایشان آیت الله سید مصطفی موسوی بود، و در حالیکه پنج ماه از تولد سید روح الله میگذشت، در بین راه خمین ـ اراک مورد سوء قصد مزدوران و عمال حکومت وقت قرار گرفته و به شهادت رسید. تا سن 15 سالگی فرصتی برای روح الله بود که به فراگیری قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزههای دینی از جمله ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول در نزد معلمین و علمای منطقه بپردازد.
تبار روحانی، شهادت پدر و فضای روحانی خانواده انگیزههای قوی در رویکرد سید روح الله 15 ساله به مسلک روحانیت بود. سید روح الله در سال 1298 ه. ش برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه اصفهان رهسپار شد، اما آوازه بلند حوزه علمیه اراک که در آن زمان تحت زعامت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رونقی یافته بود، ایشان را به اراک جذب کرد، و اندکی پس از هجرت آیت الله حائری به قم، وی نیز عازم دیار قم شد. روح حساس و جستجوگر سیدجوان باعث شد تا علاوه بر ادبیات عرب ودروس فقه و اصول به رشته های دیگر علمی از جمله ریاضیات، هیئت و فلسفه بپردازد.
در دوره ی پهلوی اول دو حادثه در شکل گیری شخصیت امام(ره) موثر بود، اول هجرت علمای اصفهان به رهبری آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی به قم در سال 1306 ه. ش در اعتراض به برنامه های ضد مذهبی رضاشاه؛ دوم، ماجرای درگیری و رویارویی آیت الله بافقی با رضا شاه که یکسال پس از تحصن اتفاق افتاد. این دو حادثه به علاوه تأثیرات روحانی نامدار آیت الله سید حسن مدرس بر روح حساس و پرشور امام(ره)، فرصت مناسبی برای امام(ره) بود تا در شناخت جایگاه و اهمیت روحانیت و همچنین قدرت آن در تأثیرگذاری بر جامعه و دولت به نتایج مهمی برسد.
در مقطعی دیگر؛ در سال 41 به دنبال تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و موضع گیری روحانیت و در راس آن امام تهدید شدید اللحن ایشان و حمایت اقشار مختلف، در کمتر از دو ماه، لایحه مزبور رسماً لغو گردد. این پیروزی برای امام(ره) فرصتی جدید بود تا وجه ی اجتماعی و سیاسی حوزه را تقویت نماید. به دنبال اعلام انقلاب سفید، امام(ره) در بیانیه ای که به مناسبت تحریم نوروز سال 42 و محکومیت همسویی شاه با اهداف اسرائیل و آمریکا صادر کردند، اعلام نمودند: من چاره را در این می بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غم خوار ملت ایران باشد بیاید. امام(ره) با احساس مسؤلیت بسیار بالایی که نسبت به دیگر مراجع در جریان نهضت انجمنهای ایالتی و ولایتی و بعد در واکنش نسبت به انقلاب سفید و سرانجام لایحه کاپیتولاسیون نشان داد، ویژگیهای شخصی، مثل گستاخی انقلابی و اراده آهنین خود را به نمایش گذاشت. حمله رژیم به مدرسه فیضیه و مدرسه دینی طالبیه تبریز و پس از آن صدور اعلامیه معروف امام(ره) تحت عنوان«شاه دوستی یعنی غارتگری»منجر به دستگیری ایشان و در نتیجه قیام 15 خرداد 1342 گردید. زعامت و پیشوایی سیاسی امام(ره) نیز از سالهای41و 42 آغاز و در یک پروسه تکوینی شکل گرفت و توجه توده مردم و دانشجویان به ایشان جلب شد. امام در دوران تبعید امام(ره) به بازنگری تجربیات بدست آمده و مهمتر از آن تدوین تئوری حکومت اسلامی یا ولایت فقیه پرداخت، اصلی که اساسی ترین محور اندیشه سیاسی ـ مذهبی امام(ره) به شمار می رود. این دوره که در ایران، مصادف با رشد روشنفکری مذهبی نیز بود، فرصت مناسبی برای ابلاغ اندیشه های اجتماعی امام(ره) به نسل جوان بود. از مهمترین کوششهای به عمل آمده در این دوره، بسط نظریات حکومت اسلامی در قالب کتاب مشهور ایشان یعنی«ولایت فقیه»بود که در تیراژ وسیعی در خارج و سپس داخل کشور منتشر گردید.
تاکید اساسی امام(ره) به فعالیت فرهنگی و تغذیه فکری نسل جوان اگر چه به مذاق بعضی از هواداران برخوردهای خشونت آمیز خوش نمی آمد، اما وقایع سالهای بعد نشان داد که امام(ره) به خوبی از خلاء جریانات فکری در مواجهه با اندیشه های مکاتب دیگر بخوبی آگاه بوده است. دانشجویان نیز در چهره امام(ره) یک رهبری دینی و در عین حال انقلابی و نوگرایی را می دیدند که می تواند ضمن اینکه به الزامات توسعه و پیشرفت ایران و حل مسائلی مانند استبداد، استعمار و نوسازی جامعه پاسخ بدهد، در عین حال تمام این راه حلها را در یک چارچوب دینی و اسلامی عرضه میکرد. به این معنی که دانشجویان به سطحی رسیده بودند که هم خواهان دین و توسعه بودند، و هم میخواستند هویت ملی و اسلامی خود را حفظ نمایند، و از تاریخ، سنتها و مبانی اعتقادی خود جدا نشده و در عین حال بتوانند برپایه این دین، دنیایی نو بسازند.
همچنین دانشجویان به دلیل نوع کار، موقعیت سنی و شرایط محیطی، فراهم بودن شرایط نقد جامعه در دانشگاه روحیه پرشور، حسّ مسولیت بالا، دسترسی به اطلاعات و آگاهیها، افزایش ارتباطات، میل به ارتقا معرفت، تحلیلهای بالاتر از سطح عامه، حساس بودن نسبت به درد و رنج توده مردم و ستم نسبت به جامعه و به بن بست رسیدن سایر گفتمانهای رایج مانند گفتمان ناسیونالیستی و گفتمان سوسیالیسی، اولین مخاطبان گفتمان نواندیشی و نوگرایی امام(ره) بودند.
از سویی نیز اقبال امام(ره) در میان دانشجویان مبتنی بر مجموعه ویژگیهایی بود که در شخص امام(ره) متجلی شده بود، هر چند امکان داشت که اشخاص و یا گروههایی برخی از ویژگیهای امام(ره) را داشته باشند، اما تبلور این ویژگیها در آنها تک بعدی بود، گفتمان سیاسی امام(ره) که باعث گرایش دانشجویان به ایشان گردید از ویژگیهایی همچون نوگرایی دینی، شعارهای عدالتخواهانه و شخصیت فرهمند برخوردار بود. در کنار این ویژگیها عوامل دیگری همچون بی اقبالی گفتمان مارکسیستی، ناکار آمدی مشی چریکی، خلاء رهبری جنبش انقلابی و احساس هویتی که در گفتمان سیاسی امام(ره) مشهود بود، از دیگر علل گرایش دانشجویان نسبت به گفتمان سیاسی امام(ره) بود.
دانشجویان پس از پذیرش رهبری امام(ره)، با مردم پیوند عمیقتری یافتند. آنها به تجربه دریافته بودند که یک حرکت سیاسی اگر مردمی نشود به بن بست خواهد رسید، و از به وجود آمدن یک جنبش فراگیر که بتواند پایه های نظام سیاسی را تغییر دهد بازمی ماند، از این رو طریقه ی بسیج سیاسی همگانی را ـ که شیوه صحیح و منتخب روحانیت بود ـ پیشه ی خود ساختند. حضور دانشجویان در میان توده ی مردم که حضوری پرشور در صحنه ی انقلاب داشتند موجب ارتقای موقعیت سیاسی و اجتماعی آنها بین مردم گردید و همراه با دیگر تحولات و پیوند میان مردم، دانشجویان و روحانیت -که کاملاً وارد عرصه ی سیاسی مبارزه با رژیم شده بودند- موجب پیدایی صفهای مستحکم مبارزه گردید. و به این ترتیب انقلاب اسلامی ایران، با همت و تلاش زنان و مردان مسلمان ایران و بویژه فداکاری دانشجویان پیشتاز و مسلمان انقلابی تحت رهبری حضرت امام خمینی(ره) به پیروزی رسید.
نتیجه
فعالیتهای دکتر شریعتی و استاد مطهری در دانشگاهها در سالهای قبل از انقلاب نقش بسزایی در ترویج اندیشه های اسلام انقلابی و مقابله با ترویج افکار الحادی و التقاطی داشت. این فعالیتها موجب پیوند دانشگاه با روحانیت انقلابی شد و در پذیرش رهبری حضرت امام خمینی(ره)، با ویژگی هایی که در شخصیت و افکار ایشان وجود داشت، از سوی دانشجویان انقلابی به منصه ی ظهور رسید؛ پذیرش رهبری امام (ره) از سوی دانشجویان، یکی از عمده ترین گروههای درگیر در انقلاب، یکی از علل مهم پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 بود.
منابع و مآخذ
1 ـ حسینزاده، علی حسین، بررسی کارکردهای اجتماعی دین در اندیشه های امام خمینی(ره) و دکتر علی شریعتی، دانشگاه تربیت مدرس، 1374
2 ـ خردمند، محمد، شهید مطهری مرزبان بیدار، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1375
3 ـ دانشگاه، جامعه و فرهنگ اسلامی، مجموعه مقالات سمینار، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1378
4 ـ دانشگاه و دین در ایران، دفتر برنامه ریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، 1381
5 ـروشن، امیر، آزادی و واکنش دو اندیشهگر احیایتفکر مذهبی در ایران معاصر (دکتر علی شریعتی و استاد مرتضی مطهری) دانشگاه تربیت مدرس، 1374
6 ـ صنعت جو، حمید، مفهوم عدالت اجتماعی نزد استاد مطهری و دکتر علی شریعتی، دانشگاه تربیت مدرس ـ 1374
7 ـ ضرغامی، برزین، شریعتی و انقلاب اسلامی، دانشگاه تربیت مدرس، 1377
8 ـ علی بابایی، یحیی، بررسی عوامل موثر بر وحدت نخبگان در حوزه فرهنگ، دانشگاه تربیت مدرس، 1378
9 ـ قاسمی سیانی، علی اصغر، نقش جنبش دانشجویی در شکل گیری انقلاب اسلامی، دانشگاه تربیت مدرس، 1378
10 ـ قدسی، علی محمد، بررسی دیدگاههای امام خمینی(ره) و دکتر شریعتی درباره نابرابری اجتماعی، دانشگاه تربیت مدرس، 1374
11 ـوکیلی، هادی، تأملی در موانع نظری و تاریخی تقریب حوزه و دانشگاه، مجله دانشگاه اسلامی، سال دوم، شماره هفتم، زمستان 77

2 دیدگاه دربارهٔ «سه متفکر معاصر و دانشجویان»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *