سخنان کوتاه دکتر شریعتی

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

ادامه مطلب را نیز مطاله کنید در مورد  سخنان گهربار دکتر شریعتی

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد

رقص اشکهایم را بر گونه هایم در اینه می نگرم و صدای عشق بازی باد را بر روی برگهای درخت حس می کنم و خدا را می خوانم

شاد باشید
درد من حصار برکه نیست، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده!
بهار

عمری گداختن از غم نبودن کسی که، تا بود، از غم نبودن تو می گداخت
جملات فوق لاعاده ای بود.

کسی که خواب باشد را اگر صدا کنیم بیدار میشود اما هستند کسانی که خود را به خواب زده اند و با هیچ صدایی بیدار نمیشوند

من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد،وقتی از پنجره بر پوچی افکار جهان می نگرم-عالی بود

باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند
باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند
باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند
باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند
وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من مهربا نی می کند
باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند
باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند
باتو،من با بهار می رویم
باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم
باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم
باتو،من در هر شکوفه می شکفم
باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم
باتو،من در روح طبیعت پنهانم
باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم
باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،
غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو،من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند
بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو،کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد
ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند

بی تو،دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد
بی تو،پرندگان این سرزمین،سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است
بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند
بی تو،من با بهار می میرم
بی تو،من در عطر یاس ها می گریم
بی تو،من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم.
بی تو،من با هر برگ پائیزی می افتم.بی تو،من در چنگ طبیعت تنها می خشکم
بی تو،من زندگی را،شوق را،بودن را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم
بی تو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،نگهبان سکوتم،حاجب درگه نومیدی،راهب معبد خاموشی،سالک راه فراموشی ها،باغ پژمرده ی پامال زمستانم.
درختان هر کدام خاطره ی رنجی،شبح هر صخره،ابلیسی،دیوی،غولی،گنگ وپرکینه فروخفته،کمین کرده مرا بر سر راه،باران زمزمه ی گریه در دل من،
بوی پونه،پیک و پیغامی نه برای دل من،بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من،
شاخه های غبار گرفته،باد خزانی خورده،پوک،همه تلخ ترین یادهای من،تلخ ترین یادگارهای من اند.

….این عزاداری نیست که ما برای امام حسین انجام میدهیم بلکه این عمل شکمی از عزا در آوردن است.

خداوندا!
به هر آنکس که دوست میداری،بیاموز
که عشق از زندگی کردن برتر است و
به هر آنکس که بیشتر دوست میداری،
بچشان که دوست داشتن ازعشق والاتراست.
“دکتر علی شریعتی”

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز،ولی پی در پی و آرام،دم گرم خودش را در گلویم سخت نقشبارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.

در بیکرانه ی زندگی دو چیز است که افسونم میکند:
آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست
و خدایی که نمیبینم ومیدانم که هست.

مادرم می گفت که عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم.
اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتنهای من است.

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.

267 دیدگاه دربارهٔ «سخنان کوتاه دکتر شریعتی»

  1. خطاب به مردها:زن عشق میکاردو کینه درو میکند.زن درد را تحمل میکندوتودر خواب نازی.زن بچه میزاید وتو نامش را انتخاب میکنی. زن فرزند را بزرگ وتربیت میکند و همه جا میگویند:نام پدر؟
    دکترشریعتی

  2. گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ، گاهی نمی شود که نمی شود!گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست! گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود!گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست! گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!

  3. کاش هزاران مثل من میمردند تا یکی مثل دکتر شریعتی رشید و بایرت زنده میماند
    روح پاکش با امیرالمومنین محشور باد

  4. افشین رضاپور

    هرکس یک جمله از دکتر شریعتی به من بیاموزه تا آخر عمر منو بنده خود کرده
    آرزویم زیارت قبرش است

  5. بعضی از دوستان مانندقطار شهر بازی هستند ادم با بودن با انها لذت می برد ولی با انها به هیچ جایی نمی رسد. (دکتر شریعتی)

  6. بعدهاتاریخ ازمایادخواهدکردملتی که نمازش را در دانشگاه وکتابخانه اش رادرمصلی برگزارمیکند به قول دکترامان ازفقرفرهنگی

  7. هنوز مات حرفاشونم…..

    نمیدونم چرا ما نسل جدید انقد بی تفاوت از کنار هر چیزی رد میشیم،ولی ایشون نه……..

  8. خیلی قشنگ بودن خیلی هاشونو تا حالا نشنیده بودم ای کاش هنوز زنده بودن و برامون حرف می زد حرفاش ارومم میکنه.

    ما ادما تا کسی زنده است قدرشونو نمیدونیم ولی تا میمیرن یادمون میفته ای بابا چه ادم عزیزی بود و از دستش دادیم درست مثل دکتر شریعتی
    روحش شاد…..

  9. دوست خوب کسی است که عمری با او بودن یک لحظه و لحظه ای بی او بودن یک عمر باشد
    امیدوارم دوست خوبی براتون باشم دوستان گلم

  10. پیروزی یکروزه بدست نمی اید..اما اگر خودت را پیروز بشماری یکروزه از دست خواهی رفت…یاد دکتر عزیزمان گرامی باد

  11. علی شریعتی استاد به تمام معنای سخن بود.استادی که هر جمله اش هر انسانی را به فکر کردن وامی داردروح استاد شاد

  12. سلام میخواستم یه چیزی بگم شما که از دکتر شریعتی میگید چرا پایین جمله هاتون مینویسید شهید دکتر شریعتی؟دکتر در2آبان فکر میکنم 56سالش رو دقیق نمیدونم در دمشق بر اثر سکته قلبی فوت کرد که اصلا ربطی به شهادت نداره و جنازه اش رو به ایران ندادن و قبرش هنوز در دمشق.خواهشا جمله تون رو اصلاح کنید

    1. سلام ، تمامی متن شما دروغ و پر از اشتباه است.
      معلم شهید دکتر علی شریعتی در 2 آذر 1312 متولد گردید و در 29 خرداد 1356 به شهادت رسید ، حال 2 آبان 56 را از کجا آورده اید ، بی اطلاعم.

      ایشان نیز در انگلیس به شهادت رسید ، و بخاطر اینکه رژیم پهلوی از جنازه ایشان سوء استفاده نکند (جنازه دزدی نکند) به پیشنهاد امام موسی صدر به سوریه منتقل گردید.

      ضمنا علت مرگ ایشان بدلیل آنکه کالبد شکافی نشدند ، مشخص نیست ، منتها از گزارشات پلیس انگلیس و شرایط و کبودی صورت ایشان ، علت مرگ بسیار مشکوک بوده ، بر خلاف تصور شما از واژه شهید و شهادت، تعریف ما از شهید ، تعریف قرآنی است . فلذا به نظر ما ایشان شهیدند!

  13. سلام دوستان سخنان دکتر علی شریعتی یه گنجینه گرانبهایست وقتی انها را میخوانید در موردشان تفکر کنید زیرا ک میتوان خیلی تجربیات زیبای اموخت

  14. هر کس را نه بدان گونه که هست احساسش میکنند.بدان گونه که احساسش میکنند هست…دکتر شریعتی

  15. اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست
    خدا جایگزین همه ی نداشتن هاست

    “دکتر شریعتی”

    دوستان دیگه وقتشه که سر شهادت یا مرگ طبیعی دکتر شریعتی بحث نکنیم
    باید بدونین که هر کسی که در راهی قدم میزاره و عرق میریزه و وقت میگذرونه شهید اون راهه
    مثلا کسی که دنبال جمع کردن پوله میشه شهید راه پول
    اونی که دنبال دفع شهوته میشه شهید و کشته ی راه شهوت
    اونی هم که مثل دکتر از همه ی دنیا میزنه و روشنگری میکنه شهید راه روشنگری میشه

    کاش بیایم و از آموزه های استاد به صورت عملی درس بگیریم

    یادش گرامی و راهش سبز و پر رهرو

  16. نگین ولیزاده

    بوی خوش تو هر که زباد صبا شنید
    از یار اشنا سخن اشنا شنید
    یارب دکجاست محرم رازی که یک زمان
    دل شرح ان دهدکه چه گفت و چه شنید

  17. نگین ولیزاده

    بوی خوش تو هر که زباد صبا شنید
    از یار اشنا سخن اشنا شنید
    یارب کجاست محرم رازی که یک زمان
    دل شرح ان دهدکه چه گفت و چه شنید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *