از شریعتی

پرده نخست: تاریخ مصرف: بر میگردد به اینکه آیا یک تفکر، اعتقاد، نظریه و … تاریخ مصرف دارد یا نه؟ واضح تر اینکه آیا تفکر شریعتی (یا هر متفکر دیگری) برای زمان و برهه و دوره تاریخی مشخص – که در آن می زیسته – قابل ارائه، بحث و اثر گذاری است؟ پاسخ را می توان در تاریخ جست. با نگاهی به تاریخ و تفکرات و نظرات و برهه های خاص می توان فهمید هیچ تفکر و عقیده ای مطلق و همیشگی نیست چرا که تفکر مطلق منجر به تحجر و نیستی می گردد چون زمان هیچگاه نمی ایستد و زمین نیز. تغییرات همیشه وجود دارند. همانطور که زمین تغییر می کند انسان ها، علایق و سلایق، دیدگاهها، نیازها و شرایط همه و همه تغییر می کنند. و لازمه حیات در این تغییر، تغییر است. اما این تغییر مطلقا به معنی دگرگونی بنیادی نیست... چه، تعالی و رفع ضعف ها و نقص ها نیز تغییر محسوب می شوند. از این رو هر تعالی ای مبارک و هر نقص زدایی گامی است مثبت در جهت رشد و حیات در شرایط جدید. این همه توضیح مبسوط جهت آن است که بدانیم هیچ اندیشه ای نمی میرد و فراموش نمی شود. حتی اگر صفحات تاریخ آن را ضبط و ثبت نکنند باز هم هستند انسان هایی که در آینده اندیشه های مشابهی خواهند داشت و چه بسا قدرت عرضه آن را نیز پیدا کنند. اندیشه شریعتی – یا اندیشه هر متفکری از مطهری گرفته تا چمران که هم عصران وی بودند یا جمال الدین اسد آبادی یا امیرکبیر یا حتی استالین و هیتلر و … – هیچ گاه نمی میرد. چون همه ریشه در ذات و درون انسان ها دارد. اما شریعتی انسان همیشه مشتاق و جویای حق بوده و این حق و حقیقت در تفکر شریعتی موج می زند. اگر فریاد می زد از برای رسیدن به حق بوده. برای آگاهی دادن، برای روشن ساختن، برای تحریک کردن، چه این تحریک از بعد احساسی باشد!‌ چه بهتر! چون احساس یک انسان باید از رنج و ظلم و تبعیض و فساد اطراف خود به درد آید تا حرکتی به خود دهد در جهت رفع مظالم. و این کار را شریعتی خوب بلد بود با آن سخنرانی های آتشین. شریعتی هیچگاه فاسد نمی شود چون خود زمان سنج بود و نیک می دانست نیاز کدام دوران، اسلامیات ( دینداری و خدا شناسی )، کویریات ( بازگشت به خود و تفکر در اسرار خلقت و یافتن خود حقیقی!) و یا اجتماعیات ( آگاهی دادن و تحریک احساسات مردم برای تغییر یا همان انقلابی گری) است! اصلا همین تعدد و گوناگونی تفکرات است که باعث می شود طیف های مختلفی از مردم اندیشه های شریعتی را بخوانند،‌ نقد کنند و دوست داشته باشند.

پرده دوم: تضارب آراء: در نقد اندیشه ها و تفکرات هر متفکر و روشنفکری هیچ کس نمی تواند محدودیت، مرز و تعصبی بکار برد. به این معنی که اندیشه های هر شخص بسته به موضوع، برهه زمانی، شرایط محیطی و … قابل نقد و بررسی است. در این میان برخی از اندیشه ها خیلی بیشتر و گسترده تر و موشکافانه تر نقد می شوند که تفکر شریعتی از آن دست است. چرایی این مساله بر می گردد به حیات و زنده بودن اندیشه های وی در جامعه امروز. شاید کمتر کتاب نقدی پیرامون تفکرات و آراء شهید مطهری دیده باشیم اما کتاب ها و یادداشت ها و حرف ها پیرامون دکتر شریعتی بمراتب بیشتر و محسوس تر است. هر روشنفکر و صاحب نظری در باب شریعتی یادداشت می دهد و نقد می کند. اما هیچکدام دلیلی بر رد و طرد اندیشه های وی نیست. چه، همه سعی در روشن سازی و تفسیر آن تلاش می کنند. حال کسی در مزمت و کسی در مدح آن. نا گفته نماند که در این میان شریعتی و اندیشه اش مظلوم واقع شده اند. چون هر کسی در دوره ای وی را از آن خود کرده و به خویش نسبت داده است تا به منافع شخصی و حزبی خود برسد. اما کمتر کسی به خود حقیقی شریعتی توجهی می کند. اما اشارتم به نگاه داشتن جانب انصاف و رعایت عدل است. هیچ کس حق و راستی مطلق نیست و هیچ کس معصوم نیست. شریعتی، مطهری، چمران، و هر کسی که اندیشه ای دارد ممکن است در مرحله ای از حیات فکری خویش بیراهه رود و از فرط تعدد و ثقل موضوع و تعبیری که خود از آن دارد – حتی بر خلاف میل باطنی خود و آگاهی از آن – به جایی که باید، نرسد و به آن تعالی که مد نظرش بوده و باید باشد دست نیابد. از این رو سخن آن دسته از منتقدان که با بی رحمی و تعصب فراوان و مطلق گرایی و حتی کینه در آراء دکتر شریعتی نظر دارند، مردود و باطل است. چه بسا این امر می تواند در آراء و نظرات شهید مطهری و یا امام موسی صدر و یا حتی امام خمینی اتفاق افتد که به طور قطع چنین تعبیر و تفسیر و نقد متعصبانه ای مطرود است. مهم این است که بپذیریم انسان ها هر کدام بنا بر قدرت درک و شعور خود از مسائل اطراف خویش نظریات و تفکرات گوناگونی دارند و این ما هستیم که در غیاب وی باید نقدی منصفانه و دور از تعصب داشته باشیم و نیک و بد اش را با هم ببینیم!

پرده سوم: میراث شریعتی: میراث شریعتی یعنی کتاب هایش. یعنی سخنرانی هایش. یعنی اسلام شناسی. یعنی ابوذر. یعنی هبوط در کویر. یعنی جهان بینی و ایدئولوژی. یعنی حسین وارث آدم. یعنی روش شناخت اسلام. یعنی فاطمه،‌ فاطمه است. یعنی شیعه. یعنی حج. یعنی تشیع علوی و تشیع صفوی. یعنی ما و اقبال. یعنی خودسازی انقلابی. یعنی نیایش! میراث شریعتی بس گرانبهاست اگر و تنها اگر از به آثارش با دیده باز بنگریم و اگر با کینه و عناد و بدون پیش داوری آن را دریابیم و اگر خودمان را دوست داشته باشیم و اگر خدایمان را نیز و دوست داشته باشیم شناخت خدا را و اگرهای بسیار. تنها در این صورت است که با خواندن ‘ابوذر’ رنج و درد همراه با عشقانه اش را خواهیم دید و تنها در این صورت است که با خواندن ‘خود سازی انقلابی’ خواهیم فهمید که چقدر از خویش دوریم. و تنها در این صورت است که با خواندن ‘هبوط در کویر’ طعم شیرین به دنیا آمدن و زیستن در این جهان فانی را خواهیم چشید و در حسرت دنیایی دیگر خواهیم بود. همه میراث شریعتی دوست داشتنی است حتی اگر نقد شود و طرد شود و با آن بازی شود باز هم از ارزشش کاسته نخواهد شد. چون شریعتی برای تمام نسل هاست. برای دوران کودکی که در کویر هبوط می کند برای نوجوانی که نیاز به شناخت ایدئولوژی و و شناخت اسلام دارد. برای جوانی که باید انقلاب گری و شوری برپا کند از برای مبارزه با ظلم و بی عدالتی. برای میانسالی که باید خودسازی کند و به خویش باز گردد و برای پیری که نیایش کند و طلب استغفار! شریعتی حتی برای جوانانی که امروز با ظواهر و عشق های زمینی خوش اند نسخه دارد! (شعرها و نثرهای عاشقانه اش که جنبه الهی دارد اما با دید مخاطب زمینی با آنها رفتار می شود)

پرده آخر: شریعتی زدگی/ روشنفکر زدگی: بعد از این چهار پرده نوبت به پرده آخر می رسد که آن گریز از هر گونه ـــــ زدگی است! با همه تمجیدها و تحسین ها باید از شریعتی زدگی گریزان باشیم. نه تنها شریعتی بلکه مطهری زدگی و یا چه گوارا زدگی نیز جایز نیست. چرا؟! از آن جهت که همه این اندیشه ها و تفکرات و نظرات و عقاید پیرامون ما که با آمدن متفکران و روشنفکران مطرح می شوند و بعد نقد می شوند و شاید رد شوند و یا تایید همه نسبی هستند و بر‌آمده از نهاد فکری یک انسان معمولی که بیشتر آموزه های خود را از متفکران ما قبل خود کسب کرده و با درک و شعور خویش از آن موضوع نسبت به اشاعه و گاهی رشد و بسط آن گام برداشته است. پس بقول دکتر ‘چه باید کرد؟’ به نظر می رسد راه صحیح و اصولی شناخت تمام آراء و تفکرات روشنفکران و سپس جمع بندی و رسیدن به یک ایده آل متعالی – بسته به قدرت درک و شعور خویش – باشد. پر واضح است چند سال عمر آدمی کفاف شناخت و تفسیر و تحقیق پیرامون تمام آراء متفکران را نمی دهد. اما همین میزان کم نیز قابل قبول است. کثرت آراء و عقاید همیشه هم بد نیست. چه بسا کمک می کند انسان تمام ابعاد موضوع را ببیند و بسنجد و انتخاب کند. نهایتا هیچ وقت دچار تفکر زدگی نمی شویم و با دید باز به تمام اندیشه ها می نگریم و آنها را با آموزه های دینی، سیاسی، اجتماعی خود محک می زنیم و امید که راه سعادت را می یابیم.

پی نوشت: مطلب کمی طولانی شد و بطور حتم از حوصله این وبلاگ خارج است. اما برای دل خودم و برای دورانی که مطالبم در این سبک و سیاق بود، عذر مرا پذیرا باشی.

نوشته شده توسط محسن

2 دیدگاه دربارهٔ «از شریعتی»

  1. سلام.ورسی از این اطلاعات جالبتون.به نظر من دکتر شریعتی فرا تر از یک انسان بودند.مثل ایشون دیگه نمی ساد.دانلود کتاب هاشونو برامون بذارین.مرسی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *