شریعتی از زبان خود

وضع زندگیم ، تربیتم ، افکار و عقایدم، و بخصوص روحیه ام مرا از کودکی پیر کرد و چنانکه یکبار دیگر در مقاله ای نوشته ام همیشه “برادرکوچک پدرم بودم وبرادر بزرگ همسالانم .” هیچوقت زندگی شاد پرجوش وشعف کودکی را مزه نکردم. در همه ی کلاسها حال یک بزرگسال را داشتم و در این …

شریعتی از زبان خود ادامه »

سرود آفرینش

  v      سرود آفرینش در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود ، و آن کلمه خدا بود و «کلمه» بی زبانی که بخواندش و بی اندیشه ای که بدانش چگونه می تواند بود؟ و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود و با «نبودن» چگونه می توان بودن؟ و خدا بود و با او …

سرود آفرینش ادامه »

نیایش

خدایا! اخلاص ! اخلاص ! و می دانم ای خدا ، می دانم که برای عشق زیستن و برای زیبائی و خیر ، مطلق بودن ، چگونه آدمی را به مطلق می برد، چگونه اخلاص این وجود نسبی را ، این موجود حقیری را که مجموعه ای از احتیاج هاست و ضعف ها و انتظار …

نیایش ادامه »

هرگز از دوباره جان گرفتن ابلیس بی جان شده،غافل مباش!

هرگز از دوباره جان گرفتن ابلیس بی جان شده،غافل مباش! که انقلاب،پس از پیروزی نیز،همواره در خطر انهدام است ،در خطر ضد انقلاب است؛ مارهای سرکوفته،در گرمای فتح و غفلت ِجشن و غروِرقدرت، باز سر بر می دارند،رنگ عوض می کنند، نقاب دوست می زنند ، از درون منفجر می کنند،غاصب همه ی دست آوردهای …

هرگز از دوباره جان گرفتن ابلیس بی جان شده،غافل مباش! ادامه »

حج !

تاین بی،تمدن بشری را در تهدید دشمنان داخلی می بی ند :هجوم دیوانه وار و تصاعد سرسام آور مصرف و مصرف ومصرف.! مار کوزه ، اعلام خطر کرده است که انسان یک بعدی شده است ،همچون ابزار. اریش فروم ، دیوژن وار، اما باچراغ خاموش گرد این شهر می گرددو انسان به خود را نو …

حج ! ادامه »