سنگین

سیگاری بر لب ، سری بر دو دست،..

«سیگاری بر لب ، سری بر دو دست نگاهی به گوشه ای میخکوب، اندیشه ای غرق در اعماق دور رنج ها، دلی سرشار از درد، لبخندی بیزار ، چشمانی بی اعتنا به هر چه و هر که هست و می توان دید و روحی تلخ و گرفتار و چهره ای همواره در پس سایه اندوه …

سیگاری بر لب ، سری بر دو دست،.. ادامه »

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر؛من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش

در این هنگام است که می توان نشست و به این شاگرد شگفتی که در اوج پرواز های سبک پر  و زیبایش  ناگهان سقوط می کند فهماند که وصیت چیست ، که نصیحت چیست؟ به او فهماند که این پیغمبر بی امتی که از دنیای دیگری آمده است و با تو از زمین و آسمان …

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر؛من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش ادامه »

شریعتی از زبان خود

وضع زندگیم ، تربیتم ، افکار و عقایدم، و بخصوص روحیه ام مرا از کودکی پیر کرد و چنانکه یکبار دیگر در مقاله ای نوشته ام همیشه “برادرکوچک پدرم بودم وبرادر بزرگ همسالانم .” هیچوقت زندگی شاد پرجوش وشعف کودکی را مزه نکردم. در همه ی کلاسها حال یک بزرگسال را داشتم و در این …

شریعتی از زبان خود ادامه »