نگاهی که شهر ها و آبادی ها را می نگرد ،
در« کویر» هیچ نمی یابد.
نگاهی دیگر هست که آنچه را در آبادی ها و شهر های شلوغ و پر هیاهو و رنگارنگ نیست در کویر می تواند یافت.
برای دیدن برخی رنگ ها و فهمیدن برخی حرف ها ، از نگریستن و اندیشیدن کاری ساخته نیست ، باید « از آنجا که همیشه هستیم برخیزیم» .
آدمی در برش های گوناگونش ، حقیقت های گوناگون می یابد . در هر برشی ، بعدی دارد و در هر بعدی موجود دیگری است و جهانش نیز جهان دیگری می شود و لاجرم نگاهی دیگر و زبانی دیگر می یابد.
در اوج آگاهی ، آدمی خود را در زندانی چهار «زندگی» می یابد:
«طبیعت» ، «تاریخ»، «جامعه» و «خویشتن»!
و سخن گفتن از «معانی و عواطف» و «درد ها و نیازها»ی آدمی است، که در هر یک از این چهار زندگیش ، بر گونه ای است:
گاه در هستی سخن می گوید ، سخنش «فلسفه»است، گاه در تاریخ و سخنش «انسان» گاه در جامعه و و سخنش «سیاست»و گاه در خویشتن و سخنش «شعر».
مقدمه کویر شریعتی
kash emruz kasi mesle ishun vojud dasht