هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد

بدترین شکل دلتنگی برای کسی ،

آن است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید ،

هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد

و کسی که چنین ارزشی دارد :

باعث ریختن اشک های تو نمی شود

دکتر شریعتی

48 دیدگاه دربارهٔ «هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد»

  1. هرگز خاطرم نیست اشک ریختنم ارادی بوده باشد جمله ی زیبایی است اما با اشک که می بارد چه باید کرد؟!

    1. پیشنهاد میکنم از سلسله مقاله های کویر مبحث دوست داشتن بالاتر از عاشق شدن است را بخوانید . کلمه به کلمه و سطر به سطر . آنگاه پاسخ خود را خواهید یافت.

  2. من سر قبرش رفتم . واقعاً تنها بوده . اینقدر تنها که دور و برش پر از دست نوشته های خودشه ….

    1. همه ما میتوانیم مانند دکتر باشیم و هستیم کافی است از درونمان با دکتر انس بگیریم آنگاه خواهی دید هر یک از ما شاخصی از اندیشه های دکتریم و چون اجماع شویم خواهی یافت .هم خود را هم دیگران را …..

  3. امامن خودم تجربه کردم اشک ریختن برای کسی روکه هم لیاقتشو داشت هم خودش باعث اشک ریختنم شد اماحیف که حالا نیست…

  4. اگر یادتان ماند وباران گرفت
    دعایی به حال بیابان کنید

    گفته ند که دعای دیگران برای شما ازدعای شما برای خودتون به استجابت نزدیکتره
    برای همین باز هم از شما میخوام که برای برادرم دعا کنید
    ببخشید که در اینجا همچین درخواستی دارم

    1. ببین به نظر من این و زندگی بهم ثابت کرد که وقتی خدا میخواد صدای آدم و بشنوه تو مشکل قرارش میده پس اونقدر خدا رو صدا کن تا آرزوت برآورده بشه و مطمئن باش که برآورده میشه و این ذکر و هم یادت باشه هم همیشه بگو بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوت الا بلا العلی العظیم

  5. انسانی با این اوج احساس و ادراک و بیان نیامده و نخواهد آمد ایکاش زنده بود و برای امروز هم می گفت.

  6. شاید عشق بهانه ی برای ریختن اشکها باشد …
    شاید اشکها بهانه ی برای راحتی دلها باشد…
    اما!…
    نویسنده:خودم

  7. ببخشید دوست عزیز،
    این جمله ی بسیار معروف از گابریل گارسیا مارکز هست.
    شما به اشتباه از قول دکتر شریعتی نوشتینش!

  8. به تو چه اصلا

    عاشق استادم ولی چه سود که فردی مانند شما انقدر زحمت می کشد و این وب را راه می اندازد ولی بازم می گم چه سود که جمله ی گابریل گارسیا مارکز که جمله معروفی هم هست رو به اسم استاد نوشته ای وای بر من …

  9. یادش گرامی
    نمی دانم چرا این جور ادما تا هستن کسی اونا رو نمیشناسه ووقتی که نیستن تازه میخوام با دید گاهشون اشنا بشیم

  10. نزار امشبم با یه بغض سر بشه

    بزن زیر گریه چشات تر بشه

    بزار چشماتو خیلی اروم رو هم

    بزن زیر گریه سبک شی یه کم

    یه امشب غرورو بزارش کنار

    اگه ابری هستی با لذت ببار

    هنوزم اگه عاشقش هستی که

    نریز غصه هاتو تو قلبت دیگه

    غرورت نزار دیگه خستت کنه

    اگه نیست باید دل شکستت کنه

    نمیتونی پنهون کنی داغونی

    نمیتونی یادش نباشی به این اسونی

    هنوز عاشقی و دوسش داری تو

    نشونش بده اشکای جاریتو

    نمیتونی پنهون کنی داغونی

    نمیتونی یادش نباشی به این اسونی

    بزن زیر گریه. رضا شیری

    1. دنیای این روزای من هم قد تن پو.شم شده اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده هر شب تورویای خودم آغوشتو تن می کنم آینده این خونه روبا شمع روشن می کنم .هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست اینجا بجز دوری تو چیزی بمنن نزدیک نیست .در حسرت فردای تو تقویموپر می کنم هر روز این تنهای رو فردا تصور می کنم .داریوش

  11. دل گاهی پریشان می شود …. گاهی آن چنان به سینه ام می کوبد که احساس می کنم قفسه های سینه ام از جایشان در می آیند ….گاهی شیطنت میکند و از خانه خود می گریزد …. گاهی می رود و من روزها وشب های زیادی را طی می کنم تا او را بیابم…. گاهی به پشت پنجره اتاقت می آید و من هر چه سعی می کنم او را برگردانم نمی توانم ….. گاهی اشک می ریزد گاهی می خندد…. گاهی هر دو … گمانم دیوانه شده است …. گمانم طاقت از کف داده است …. گمانم از دست رفته است …….. صدایش می کنم … می گویم برگرد برگرد اما او مرا نگاه میکند … گاهی احساس میکنم که مرا نمی شناسد … در نگاهش غم عجیبی موج میزند …. وقتی به من نگاه میکند احساس غربت می کنم گویی که نه من از او و نه او از من است …. انگار نه انگار که سالهاست که دل من است …. انگار نمیشناسمش … انگار نمی شناستم …. او کبوتر جلد توشده است …. می خواهم که او برگردد…. به او میگویم .. اشک میریزد و دانه های اشک از چشمانم سرازیر می شود …. دلم برایش میسوزد …. می گویم برگرد می او را بخشیده ام … من از او گذشته ام …. نگاهم می کند چشمانش آتشم می زنند … نگاهش مرا می سوزاند … فریاد می زنم برگرد او باز خیره خیره نگاهم می کند …. خواهش می کنم …. التماس میکنم …. اشک می ریزم … گاهی کارم به هق هق می رسد … متجب است …. تعجب او را احساس میکنم…. اما چه کنم چاره چیست ؟!!!؟….بازمی گردد …. مرا یاد پیرمردهای داستان های کهن می اندازد…. مرا یاد پیمردهای قد خمیده می اندازد ….. مرا یاد انسان های کمر شکسته می اندازد …. آه که چه سنگین است در جوانی پیر شدن…. غمگین است …. می آید …آمده است …. اینجاست …. گوشه دلم نشسته است و اشک می ریزد….. سر بر زانو گذاشته است و اشک می ریزد…. هر از چندگاهی سر بلند میکندو به من نگاه میکند…. چشمان سبزش به خون نشسته است…. میگویم کافی است این همه اشک کافی است …. نگاهم میکند انگار که مرا نمی بیند ….. انگار که به هیچ می نگردد …. انگار مرا نمی بیند …. گمانم باز پشت پنجره اتاقت است … گمانم دیگر نیست …. گمانم نیامده است …. گمانم بازهم پشت پنجره اتاقت است …..

  12. ادمک اخر دنیاست بخند
    ادمک مرگ همین جاست بخند
    ان خدایی که بزرگش خواندی
    بخدا مثل تو تنهاست بخند

    1. دست خطی که تو را مشکل کرد؛ بازی کاغذی ماست بخند؛ آدمک خل نشوی گریه کنی؛ کل دنیا سراب است بخند..

  13. دیگر صدایی نمیخواهم که مرا بخواند.. فریادها فرجامی ندارند..ز چه روی صدا بخواهم؟ من فقط اشک میخواهم که در لحظه هایم مرا همراهی کند.. ثانیه هایم را بگذراند؛ بی هیچ دم زدنی.. برایم اشک میشوی؟؟ (نویسنده : خودم؛ نظر میدین؟‏)‏

  14. جمله هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد وکسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود از گابریل گارسیا مارکز هست

    گابریل گارسیا مارکز

  15. من تابحال برای کسی گریه نکردم چون میدونم ارزش من بیش از این هاهستش من خیلی هارابااین احساسم رنجودم ولی………………..

  16. حقیقت اینه که هیچ منبعی وجود نداره تا صحت این مطلب رو ثابت کنه. چون این جمله واقعا مال مارکز است وکلی منبع هم برای اثبات اش وجود داره…واین جمله فقط ترجمه

    Nobody deserves your tears, but whoever deserves them will not make you cry.

    Gabriel Garcia Marquez
    ولی متاسفانه نمیدونم چطوریه هروقت یه جمله فلسفی و یا یه نکته اخلاقی داشته باشه سریع ربطش میدن به شریعتی!!!!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *