و چه رنجی بالاتر از این که الآن میبینیم نسل قدیم ما که به علی و به مذهب علی وفادار مانده، قدرت زایندگی خودش و حرکت خودش را از دست داده، به جمود و توقف دچار شده، و نسل آینده را نمیتواند به تاریخ و فرهنگ و مذهب علی پیوند دهد و آنچه را که شهدای بزرگ شیعه و علمای بزرگ شیعه و بزرگان و فداکاران و مردم عاشق شیعه به این نسل سپردهاند را نمیتوانند به نسل بعد از خود انتقال دهند. این نسل کهنه میشود. فرسوده میشود و شده است! و دارد رو به زوال میرود و دارد میمیرد. و جانشینش پوچی، و جانشینش فقر معنوی، و جانشینش جهل و بریدگی و گسستگی با گذشته است. و با علی!
الآن در شرایط خاصی هستیم. هیچ شبی، هیچ لحظهای بهتر از این شب و این لحظه نیست که چنین مسألهای مطرح شود. البته نه در چنین فرصتی و نه توسط کسی چون من. ولی چه باید کرد؟ به هر حال چنین پیش آمده. من فرصت این را ندارم و حال این را ندارم که خیلی با احساس حرف بزنم و خیلی با منطق و شمرده حرف بزنم. فقط شما از هر کلمهی من، مجموعهی دردی را که در پشتش انباشته است بفهمید.
فرصتی است که از دست میرود. یک نسل وسط بین نسل آینده و گذشته وجود دارد. همهی امید ما و سرمایهی ما همین است. همین گروهی که هنوز در جستوجوی مذهب خودشان هستند و هنوز دغدغهی شناختن مذهب خودشان را دارند. و هنوز دوست دارند که علی را، چهرهی راستین علی را بشناسند و مذهب علی را بشناسند و راهش را و مکتبش را بشناسند. اما آنچه که بر آنها عرضه میشود، برایشان قابل قبول نیست. فردا این نسل متوسط، واسطه میان نسل گذشته و آینده، فرهنگ مذهبی ما و فرهنگ استعماری آینده، نسلی که به هر حال پیوسته به یک روح مذهبی بوده و نسل گسستهای که پوک و پوچ پرورده خواهد شد، این نسل واسطه وجود دارد. این نسل همیشه نیست. این گروه همیشه نخواهند بود. این را به شما عرض کنم که ده سال دیگر، پانزده سال دیگر، بیست سال دیگر، اگر حسینیههای ارشادی وجود داشته باشد در این مملکت، و بگذارند که وجود داشته باشد، و بهترین برنامهها را هم برای جوانان و تحصیلکردهها و دانشجویان و نسل دانشگاهی داشته باشد ـ بر اساس مذهب ـ دیگر مثل امروز اینچنین ازدحام نخواهد شد. اینچنین استقبال نخواهد شد. اینچنین نخواهد بود که برای یک مجمع دینی، هزاران دانشجو هفت ساعت و هشت ساعت در بدترین شرایط بیاید و به حرف مذهب گوش بدهد. دیگر دغدغهی مذهبی در درونش نخواهد بود. اگر نجنبیم و اگر کاری نکنیم.
چنین وقتهایی است که حالتی هست و شرایطی هست و عدهای که هیچوقت نمیآیند به اینجور محیطها و اینجور مجالس و اساساً مستمع عادی این مسائل نیستند، سرشان در زندگی فردی خودشان گرمه یا در مسائل شغلی یا علمی یا هر صنفی، و گاه به گاه و سال به سال چنین شبهایی میآیند، اینها هستند که باید این پیام را بیشتر از همیشه بشنوند. این پیام را از طرف یک روحانی، یک عالم، یک استاد، یک مرجع… نه! نشنوید. از قول یک معلم بشنوید که مسیر را حس میکند با تمام وجودش و میبیند که دارد از دست میرود و میبیند که دیگر بیشتر از یک نسل فرصت نیست برای این که کاری بکند.
« دریافت متن کامل کتاب: »
آیا ما دینمان را می شناسیم یا به قول دکتر شریعتی فقط در حد شناسنامه با آن رفتار می کنیم
سلام
دستتون درد نکنه
خدارو شکر میکنم که دکتر همون موقع مرد و این روزهارو ندید
بنظر من هیچکس همانند دکتر شریعتی نتونسته حسین-علی-فاطمه ابوذر-سلمان و عاشورا و……. رو به این زیبایی و واقعی به تصویر بکشه
روحش شاد
سلام
ممنون که کتابهای دکتر ازاین طریق آماده میکنین.
توصیه من به دوستانی که کتابهای دکتر رومیخونن اینه قبل ازخوندن وبعداز خوندن حتما باکسانی که اهل فن هستن صحبت کنن تابعضی شبهاتشون ازبین بره.
راه شریعتی باولایت فقیه جدا نیست.