نوشتار حاضر می کوشد تا یکی از آثار متأخر او را معرفی کند. کتاب « ما و اقبال » یکی از آثار مهم و قابل تأمل دکتر شریعتی است که در آن با معرفی اقبال، متنی را که چنین اندیشمندانی را پرورش داده است، معرفی می شود. در مقدمه همین کتاب آمده است که: « اقبال عنوان یک فصل است و با شناختن وی و سید جمال وارد متنی می شویم که عنوانش این شخصیت ها هستند، متنش خود ما، اندیشه ما، مشکلات و راه حل های ماست. »
کتاب حاضر حاوی دو دفتر است، دفتر اول سخنرانی وی در جلسه بزرگداشت اقبال لاهوری است، که از طرف حسینیه ارشاد در اردیبهشت ماه 1349 برگزار شد و دفتر دوم نوشتار او در باب اقبال است. هر دو متن (گفتار اول و نوشتار دوم) با عنوان ما و اقبال آمده است که مجموعاً در پی شناخت شخصیت اقبال و اندیشه های اوست با این تفاوت که در نوشتار دوم، بیشتر درسهایی که از اقبال می گیریم مطرح شده است.
ـ در پیشگفتار این کتاب دکتر شریعتی می گوید: « اسلام در همه ابعاد گوناگون روح انسانی، انسان بزرگ ساخته است و خانواده عظیم بشری بسیاری از شخصیتهای برجسته خویش را مرهون آن می داند و اقبال یکی از آنان است، اما آنچه اقبال را در توصیف این مردان بزرگ ممتاز می کند این است که: این درخت بلند بارآور در عصری سرزد و به برگ و بار نشست که مزرعه فرهنگی اسلام را آفت گرفته و در سکوت غم انگیز و مرگبار پائیزی فرو رفته و در همین حال ناگهان سیل و طوفان ریشه برانداز استعمار از غرب بر آن تاخته و این مزرعه آفت گرفته پائیز زده را سراسر آب گرفته بود و دهقانان مصیبت زده را خواب. » ….
اقبال مردی است با یک روح و در چندین بُعد …
ـ در چشم فیلسوفان اروپایی وی چهره ای است در کنار هانری برگسون اما هرگز فلسفه او را از رنج مردم و سرنوشت ملت گرسنهواسیرش غافل نساخت. از نظر داخلی هم در جامعه اسلامی در آن سکوت مرگبار دوره استعمار جامعه اسلامی بخصوص در جامعه شرقی اسلامی یعنی هند، اندونزی و مالزی و امثال این کشورها اقبال یک فریاد بلند بیداری است که بزرگترین ضربه بر پیکر دشمن اسلام و قدرت استعماری است که همواره داروی لای لائی خواب و داروی تخدیر بخورد اندیشه ها و احساس های مسلمانان می دهد.
ـ او در بخش اول این کتاب به معرفی اقبال به عنوان یک مصلح بزرگ می پردازد که می تواند پاسخ گوی رنجها و پرسشهای « من مسلمان این عصر » یعنی انسان قرن بیستم، انسان شرقی و متعلق به جامعه اسلامی باشد. (ص 25) برای این منظور او به معرفی اسلامی می پردازد که اکنون (مراد زمان وی است) در جوامع اسلامی رایج است که به عقیده او اسلام تجزیه شده است، اسلامی که در ابعاد مختلف رهبری، زندگی، انسان شناسی،….. متلاشی شده است .لذا برای اصلاح این چنین ساختاری باید به تجدید بنای آن پرداخت. « یعنی اینکه بازگردیم و بجوئیم در فرهنگ خودمان و در همه معانی و معارفی که موجود است …. ابعاد اصیل انسان نمونه را که در شخصیتهای تربیت شده بصورت واقعی و عینی و نه به صورت سمبل و مثل اساطیر و قهرمانهای افسانه ای، هستند و این شخصیتها را و این مکتب را تجدید بنا کنیم. یعنی باز انسان نمونه بسازیم و این کتاب بهم ریخته را که هر فصلش و هر ورقش در دست کسی است شیرازه بندی کنیم و از نو همچون اول تدوین کنیم ». (ص 32) این تجدید حیات شخصیت نمونه انسان مسلمان بصورت تجدید بنا و تألیف عناصر انسانی دور از هم و پاشیده از هم، در قرن بیستم در یک اندام تجلی نوین کرد. این شخصیت نو ساخته و نو خاسته محمد اقبال است.
ـ در بخشهای دیگر این کتاب به تفضیل درباره موضوعاتی دیگر چون: فهم ما از اسلام و تفسیر عینی آن در جامعه، زن متجدد، روشنفکران غزب زده، سیاست و اقتصاد در اسلام و …. سخن گفته است که به دلیل نبودن فهرست بندی مناسب باید با مطالعه دقیق کتاب به آراء مختلف وی در این زمینه ها و تأثیری که یک مصلح می تواند در احیاء و تصحیح آنها داشته باشد، پی برد. مطالعه این کتاب را به علاقه مندان آثارش توصیه می کنیم
منبع ±
واقعأ واسه روشنفکرای مملکتم متاسفم که فقط دنبال کتابای خارجی ان کافی اسمشون خارجی باشه میجسبن بهش در صورتی که ما شریعتی و امثال او رو داریم که تا هزار سال دیکه هم شاید تو غرب زاده نشه.واقعأ جای تاسف داره..