اسلام به مثابه دینی ایدئولوژیک

او معتقد است اسلام، هم به لحاظ نظری وهم از طریق نهادهای گوناگون، بعنوان ایدئولوژی سیاسی عملی و همچنین به عنوان فلسفه جهانشمول زندگی عمل می کند. او تشیع را نماینده روح تعالیم اسلام و همه صفاتی می داند که در قرآن به حزب الله نسبت داده شده است. او به روشنفکران اطمینان می دهد تشیع همه اجزای لازم برای ایدئولوژی پیشرو امروزین را داراست.

در میان روشنفکران مسلمان ایرانی، شریعتی تنها روشنفکری است که به نظریه پردازی درباره کارکرد مفهومی ایدئولوژی پرداخته است. او با استفاده ادبیات اسلامی و آیات قرآنی، متدلوژی تطبیقی و با بینشی تاویلی بر ایدئولوژیک کردن مباحث و استفاده از شخصیتهای تاریخی مورد احترام مانند حضرت علی (ع)، حضرت زینب(س) و ابوذر تاکید نمود و ایدئولوژی را بعنوان موتور محرکه دین معرفی کرد. شریعتی ایدئولوژی را ادامه غریزه در انسان، علم هدایت در شیوه زندگی، راه و جهت یابی و نوعی فرهنگ جهت­دار می­دانست که حس مسئولیت پذیری و تعهد را در ابنای بشر ایجاد می­کرد و انسان را چنان در قدرت اراده، انتخاب، ایمان و خودآگاهی نیرومند متکامل می­ساخت تا خود را آنطور که می­خواهد، بسازد. از نظر شریعتی این مردم هستند که ایدئولوژی را می­سازند و همین است که برجستگان و سازنده­ترین پیشوایان و طراحان پیام آوران ایدئولوژی پیامبرانند که به تصریح قرآن و تایید تاریخ، از میان توده ها برخاستند.

شریعتی بر این باور بود که اسلام دینی ایدئولوژیک است و از اینجاست که تفاوت نگاه او با فرهنگ سنتی، به مثابه شریعت صامت و سنت راکد اجتماعی مشخص می­شود. اسلام ایدئولوژیک در پی حفظ وضع موجود و توجیه آن نیست، بلکه قصد شالوده شکنی بنیانهای سنتی و راکد اجتماعی را دارد. بدیهی است که اسلام در عین حال که دینی ایدئولوژیک است که هم انسان ایدئولوژیک را می­سازد و هم جامعه ­ای که برای مردم جهان نمونه باشد. یک انقلاب اجتماعی نیز برای ساختن جامعه بی طبقه آزاد، استوار بر قسط و عدل و با افرادی آگاه، آزاد و مسئول است[1].

شریعتی می­کوشید تا اسلام را بصورت یک ایدئولوژی جامع و انقلابی معرفی کرده و برتریهای آن نسبت به ایدئولوژی­های مدرن نظیر مارکسیسم و لیبرالیسم نشان دهد. به عقیده وی کلمه “ملت” در قرآن کریم به معنای ایدئولوژی است[2]. در نظر وی اسلام به مثابه یک ایدئولوژی تام و تمام بود و همه حوزه های زندگی اجتماعی و شیوه های زیستی و روابط اجتماعی و بویژه سیاست را در بر می­گیرد[3].  

در همین راستا باید گفت که به عقیده شریعتی، دو نوع اسلام وجود دارد:

1-       دین به مفهوم “ایدئولوژی” یعنی مکتب یک اعتقادی، مرامی و هدایتی، یعنی دینی که در آن مسائل اعتقادی و عبادی همگی بمنظور تکامل معنوی و رشد اخلاقی و دینی انسانها در نظر گرفته می­شود.

2-       اسلام  بعنوان فرهنگ که شامل مجموعه­ای از علوم و معارف و دانشها نظیر فقه و کلام و فلسفه و … است[4].

به عقیده شریعتی ایدئولوژی در کاملترین شکل آن با اسلام بعنوان کاملترین دین الهی کاملاً هماهنگ است[5]. وی برای تببین ایدولوژیک تشیع به قرائتی تازه از مفاعیم کهن و مرسوم دست زد، بگونه­ای که بسیاری از این اصطلاحات در دیدگاه شریعتی، کاملاً از مفهوم سنتی خود تهی شده و مفاهیم جدیدی یافتند.

شریعتی بعنوان یک نواندیش دینی، ایدئولوژی را سیستمی باز و تحول پذیر معرفی می­کند که گزارهای آن پیوسته در بستر واقعیت­های اجتماعی و عقل و تجربه، تحول می­یابند. تعریف شریعتی از ایدئولوژی دو جنبه متدلوژیک و بینشی دارد. در معنای بینشی، بحث شناخت و فهم انسان از امور اهمیت می­یابد[6].

از نظر وی ایدئولوژی عبارت است از نوع اعتقاد متفکر نسبت به ارزش واقعیت خارجی و ارزیابی واقعیت خارجی؛ اعتقاد به اینکه واقعیت چه ناهنجاریهایی دارد و چگونه باید تغییرش داد و به شکل ایدئال درآورد. ایدئولوژی عقیده است و عقیده (مرحله نخست ایدئولوژی) یعنی نوع تصور و تلقی­ای که ما از جهان، زندگی و انسان داریم. نوع برداشت و ارزیابی خاصی که بر این اساس نسبت به مسائل داریم و  با آنها در ارتباطیم و پایه های فکری و اجتماعی ما را می­سازند، مرحله دوم ایدئولوژی است . مرحله سوم عبارت است از پیشنهادها، راه­حلها، و نشان دادن نمونه­های ایدئال. پس ایدئولوژی سه عنصر اصلی و اساسی دارد : نخست، یک پایه نظری، (جهان­بینی) که ممکن است صادق یا کادب باشد، دوم نظام ارزش­ها که ملاکهایی برای نقد وضع موجود ارائه می­دهند و سوم طرح­ها و مدلهایی برای تغییرات اجتماعی و نظام ومناسبات بدیل[7].

همچنین شریعتی در جایی ایدئولوژی را آگاهی ویژه­ای می­داند که انسان نسبت به خود، پایگاه طبقاتی، تقدیر جهانی و تاریخی خود و گروه اجتماعی­ای دارد، که به آن وابسته است و آنرا توجیه می­کند و بر اساس مسئولیتها، راه حلها، جهت­یابی ها، موضع گیریها، آرمانها و قضاوت­های خاصی می­یابد و در نتیجه به اخلاق، رفتار و سیستم ارزشهای ویژه­ای معتقد می­شود[8].

او معتقد است اسلام، هم به لحاظ نظری وهم از طریق نهادهای گوناگون، بعنوان ایدئولوژی سیاسی عملی و همچنین به عنوان فلسفه جهانشمول زندگی عمل می­کند. او تشیع را نماینده روح تعالیم اسلام و همه صفاتی می­داند که در قرآن به حزب الله نسبت داده شده است. او به روشنفکران اطمینان می­دهد تشیع همه اجزای لازم برای ایدئولوژی پیشرو امروزین را داراست[9].

به نظر شریعتی، تشیع برای خود جهان­بینی، بنیاد ایدئولوژیک، فلسفه، سنت مبارزه حزبی و سازماندهی دارد که همه از تاریخ آغازین امامت شیعه ریشه گرفته است و با کوششهای بی دریغ عالمان، مجاهدان ، خطیبان، شاعران، و حتی ذاکران و مداحین حفظ شده است[10].

 وی در صدد اثبات این نکته بوده است که ایدئولوژیک کردن دین نه تنها دگماتیزم و ایستایی در پی ندارد، بلکه موجب پویایی و تکامل فکری و عملی هدفمند می­شود و آزادی و جوهره و عنصر ضروری آن­را تشکیل می­دهد. ایدئولوژی موتور محرکه دین است و نوعی فرهنگ جهت دار محسوب می­شود که حس مسئولیت پذیری و تعهد را در انسانها ایجاد می­کند. پیامبران بعنوان برجسته­ترین پیام آوران ایدئولوژی محسوب می­شوند که به تصریح قرآن از بین توده­ها برخاسته و هدف آنها بهبود وضع موجود و رفع طاغوتها و موانع رشد و بالندگی انسان و پویایی جامعه بوده است. اسلام ایدئولوژیک به اعتقاد شریعتی در پی حفظ وضع موجود و توجیه آن نیست، بلکه قصد شالوده شکنی بنیان­های سنتی و راکد اجتماعی را دارد. بنابراین ایدئولوژیک­کردن دین به هیچ وجه با ایستایی و نگاه بسته هم خوانی ندارد، بلکه پویایی و دینامیزم همراه با تغییرات سازنده و رو به جلو را که با استفاده از بهرمندی و نظرات و دیدگاههای گوناگون محقق می­گردد، خاطر نشان می­کند. بنظر شریعتی اسلام بطور عام و تشیع بطور خاص همه اجزاء لازم برای ایدئولوژی پیشرو و امروزین را دارد. این ایدئولوژی یک نظام معرفتی جزمی و بسته نیست، بلکه باز وانعطاف پذیر است. اگر در یک جامعه استبداد حاکم باشد، این ایدئولوژی ضد استبدادی و اگر استعمار حاکم باشد، ضد استعماری و اگر بی عدالتی رواج یافته باشد، این ایدئولوژی نقشی عدالت­خواهانه ایفا خواهد نمود.

شریعتی به عنوان مبدأ قرائت ایدئولوژیک از دین توانست علیه گفتمانها و تئوریهای موجود موضع نقادانه­ای داشته باشد و شرایط را برای انقلاب اسلامی ایران فراهم کند. از ویژگیهای این ایدئولوژی آن است که همه اعضای آن پیرو همان ایدئولوژی اند و ایدئولوژی کارکرد اجتماعی خاصی دارد که با بسیج سیاسی مردم به سوی هدفی آرمانی، در کار تغییر جامعه است[11].

در واقع دغدغه فکری شریعتی در آن سالها ثابت نمودن این نکته بود که تمام آرمانهای معاصر، از میراث غنی اسلامی – شیعی بهره می­گیرند و اسلام فراتر از همه ایدئولوژیها و مکاتب غربی، آرمانهای انسانی را مطرح کرده است. وی امیدوار بود از این راه بتواند توجه روشنفکران و نسل جوان ایرانی را به این میراث غنی جلب کرده و آنان را از تقلید کورکورانه از غرب بازدارد. در این راستا وی با تفسیری جدید از مفاهیم و سنتهای مذهبی، کوشید تا با بازسازی گسترده میراث مذهبی ایرانی، تصویری مدرن و جذاب از اسلام را بر اساس نیازهای نسل جستجوگر و انقلابی آن روزگار ارائه نماید. “بازگشت به خویشتن” شعار اصلی شریعتی برای نسلی بود که از استبداد به تنگ آمده بود، لیبرالیسم را به دلیل سیاستهای امپریالیستی و استعماری دولتهای غربی و ابتذال اخلاقی این جوامع شایسته سرزنش می­دانست و مارکسیسم را به دلیل ماهیت ماتریالیستی و ضدیتش با مذهب، نکوهش میکرد و در عین حال به مذهب سنتی موجود و روحانیون نماینده آن علاقه چندانی نداشت[12]. حتی ابوذر بعنوان شخصیت کلیدی مورد علاقه وی در تاریخ اسلام، الگویی از یک انسان کامل مبارز در راه سوسیالیسم اسلامی و الگوی انسان مجاهدی بود که برای نجات اسلام اصیل و فقیران زیردستان و محرومان، به مبارزه با زر و زور و حتی مرجعیت دینی بر می خیزد، از دید شریعتی، وی انسانی متعهد، مبارز، انقلابی و مبلغ برابری و برادری، عدالت و آزادی بود[13]. منظور شریعتی از بازگشت به خویشتن، بازگشت به اسلام بعنوان یک ایدئولوژی انقلابی و نجات­بخش بود.

 

 

 

 

پی نوشتها



[1] – امام جمعه زاده، سید جواد. بررسی تحلیلی ایدئولوژیک کردن دین از نگاه کتر علی شریعتی، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال سوم، زمستان 86 ، ص 8

[2] – شریعتی، علی. اسلام شناسی، مجموعه آثار، ج 16، تهران: قلم، 1361، ص 29

[3] – همان ، شیعه، مجموعه آثار، ج 7، تهران: الهام، 1369، ص 91

[4] – همان، حسین وارث آدم، مجموعه آثار، ج 19، تهران: قلم، 1360، ص 274

[5] – همان، شیعه، ص 95

[6] – شاکری، سید رضا، اندیشه سیاسی شریعتی، تهران: پژوهشکده علوم انسانی و جهاد دانشگاهی، 1382، ص 95  

[7] – شریعتی، علی ، جهان­بینی و ایدئولوژی، مجموعه آثار، ج 23، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1372، ص 189      

[8] – همان، اسلام شناسی، ص 37-38    

[9] – قیصری، علی ، روشفکران ایرانی در قرن بیستم، ترجمه محمود دهقانی، تهران: هرمس، 1383،ص 167      

[10]– همان،ص 167              

[11] – امام جمعه زاده، سید جواد. بررسی تحلیلی ایدئولوژیک کردن دین از نگاه کتر علی شریعتی، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال سوم، زمستان 86 ، ص 30-29

[12] – حسینی زاده، سید محمدعلی، اسلام سیاسی در ایران، قم: انتشارات دانشگاه مفید،1386، ص 207

[13] – علی رهنما، همان، ص 94

پژوهشگر : مرتضی باقیان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *