معادیخواه: نه با عصمت از شریعتی یاد کنیم نه با خیانت/ جعفری: وقت نقد شریعتی رسیده است

باور دوستان و همرزمان سابق علی شریعتی نسبت به دیروز و امروز او چگونه است؟ کسانی که در پرده فکر و پهنه عمر شریعتی زیسته‌اند و فارغ از تبلیغات و شبهات رژیم شاه درباره ارشادگر حسینیه ارشاد، تنها کلام و حتی سکوت او را باور دارند که مگر نه اینست که شریعتی گفت: «در مملکتی که فقط دولت حق حرف زدن را دارد، هیچ حرفی را باور نکنید.» محمد مهدی جعفری، عبدالمجید معادیخواه و خسرو منصوریان در بخش پایانی میزگرد «تاریخ ایرانی» با عنوان «دکتر شریعتی چرا و چگونه از زندان آزاد شد؟» نسبت امروز خود با همرزم دیروز را تشریح می‌کنند.

شما امروز با شریعتی که گفته بود «ویرانه‌ای بزرگ هستم که مردم از همه رنگی و همه نیازی می‌آیند و از من هرچه را بتوانند و بخواهند بر می‌گیرند و می‌برند» چه نسبت فکری و عاطفی دارید؟ با او که از تنهایی به میان مردم می‌گریخت و از مردم به تنهایی پناه می‌برد.

معادیخواه: من حدود ده تا از سلول‌های قزل‌قلعه را رفتم و چند تا از سلول‌های کمیته مشترک را هم تجربه کرده‌ام. شاید به جرات بتوان گفت که هیچ سلولی نبود که این جمله معروف «آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند» بر دیوار آن حک نشده باشد. زندانی به هر زحمتی سعی کرده بود این جمله را بر دیوار حک کند. این نشان‌دهنده تاثیری بود که ادبیات دکتر شریعتی بر قشر مبارز داشت.

با این حال با همه ارزشی که برای دکتر شریعتی قائل هستم، اما امروز به یک باوری رسیدم و آن این است که برای ما در مجموع ضرر کاریزماسازی خیلی بیشتر از نفع آن بوده است. شاید امروز اگر دکتر شریعتی بود در این بخش با ما همدلی می‌کرد. بالاخره دکتر شریعتی اندیشمندی با ذوق بوده که روزی نسل جوان جامعه ایرانی به او اقبال نشان داده و تاثیر کم‌نظیری بر تاریخ این کشور گذاشته است. امروز ما هستیم و آنچه که از قلم و بیانش به یادگار مانده است. نه با عصمت از او یاد کردن صحیح است و نه اگر منصف باشیم اتهام خیانت برازنده اوست. شریعتی نمی‌خواست حتی به یک فرد ضربه بزند، چه رسد به دین و اسلام و ایران.

جعفری: بحثی در قرآن به نام ناسخ و منسوخ وجود دارد. علامه طباطبایی در المیزان می‌فرمایند آیه منسوخ نمی‌شود، زیرا اگر منسوخ شود باید از قرآن بیرون بیاید و ما اعتقاد داریم که این آیات همیشه می‌مانند. اما آیه در شرایط خاص حکمی داده که ممکن است آن شرایط عوض شود. در آن صورت حکم آن آیه هم موقتا تعطیل می‌شود. یعنی اگر شرایط دوباره برقرار شود آن حکم هم ساری و جاری خواهد بود. این در مورد گفتار خداوند است که امری جاودان است. اما در مورد گفتار بشر هم همین طور است. دکتر شریعتی در برهه‌ای از زمان طلوع کرد که ایران سخت به آن نیاز داشت. پیام و رسالتی داشت و در واقع رسالتش را به خوبی به اجرا درآورد. اما خودش همیشه می‌گفت وقتی تریبون به دست من بیفتد هرچه دارم می‌گویم، چون فکر می‌کنم که دیگر این فرصت برای من پیش نخواهد آمد. اگر فرصت دیگری برای من پیش بیاید‌‌‌ همان حرف را یا تصحیح می‌کنم یا تکمیل می‌کنم و یا نکته تازه دیگری را مطرح می‌کنم. طبیعی است که دکتر شریعتی مثل یک آدم شتاب‌زده‌ای که می‌خواهد از فرصت‌ها استفاده کند دچار اشتباهاتی هم شده باشد. بار‌ها در طول این ۳۴ سال از بنده پرسیده‌اند که دکتر شریعتی هیچ اشتباهی نداشت؟ چرا شما از او انتقادی نمی‌کنید؟ من پاسخ داده‌ام که اگر شریعتی اشتباهی داشته باشد ما اتفاقا بیش از دیگران وارد هستیم. اما شرایط اجتماعی اقتضا نمی‌کند که از او انتقاد کنیم. چرا که از این نقد‌ها سوءاستفاده می‌شود. اگر شرایط سالمی ایجاد شود ما خودمان اولین کسانی هستیم که نوشته‌ها و گفته‌های شریعتی را به نقد خواهیم کشید. اتفاقا من چهار سال پیش در دانشگاه خلیج فارس بوشهر گفتم که دیگر وقت آن رسیده است. ما دیگر نگرانی سوءاستفاده به آن شکل را نداریم، اگرچه الان هم ممکن است سوءاستفاده‌هایی صورت گیرد.

ما واقعا دکتر شریعتی را رسولی می‌دانیم که برای مدتی در ایران رسالتش را انجام داد اما این رسالت پایان یافته نیست، چون ممکن است آن شرایط دوباره برقرار شود. الان مدتی است که مردم به این فکر افتاده‌اند که اصلا انقلاب چیز درستی است یا نه. خیلی‌ها هم معتقدند که اصلاح درست است نه انقلاب. بنده بار‌ها عرض کرده‌ام که نه باید دگم بر سر انقلاب ایستاد و نه دگم بر سر اصلاح. در شرایطی انقلاب لازم است و در شرایطی هم اصلاح. هر کدام به جای دیگری به کار برود اشتباه است. الان در آفریقا کتاب‌های دکتر شریعتی بسیار رایج است. چون آن‌ها شرایط آن زمان ما را تجربه می‌کنند. کتاب «بازگشت به خویشتن» در مصر به عربی ترجمه شده و ۳۰۰ هزار نسخه به فروش رفته است، چون شرایط آن‌ها چنین ایجاب می‌کند. بنابراین دکتر شریعتی هم انسانی بود مانند همه انسان‌های دیگر، منتها زمان را درک کرده بود، پیامی که باید به مردم زمان خودش می‌داد را به گوش آن‌ها رساند. البته این گفته‌ها قابل نقد است اما اصولی در آن هست که آن اصول می‌تواند در شرایط مختلف برای ما سودمند باشد.

منصوریان: من گمان می‌کنم که هر گاه بخواهیم جغرافیای سخن را نادیده بگیریم، دچار افراط و تفریط می‌شویم. ما هزینه زیادی بابت مطلق‌گرایی‌هایمان داده‌ایم، فکر می‌کنم به ویژه نسل بعد از انقلاب همچنان باید تاوان سوءعملکرد و مطلق‌گرایی اشخاص را بدهد. جز معصوم کسی را مطلق نکنیم. اولین کسی که شریعتی هنگام خروج از این کشور به او زنگ زد من بودم و اولین کسی هم که در این کشور فهمید که دکتر شریعتی کشته شده، باز خود من بودم. ولی یک بار هم نگفته‌ام «شهید شریعتی». آیا واقعا من شریعتی را دوست ندارم؟! شریعتی آن طور که خودش می‌خواست زندگی کرد و مرد. آخر چرا ما کاتولیک‌تر از پاپ شده‌ایم؟! چرا می‌خواهیم آنچه که خود شریعتی در زندگی‌اش به آن عمل نکرده را از شریعتی بسازیم؟ او گفت «خدایا، چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم دانست.» شریعتی خوب زندگی کرد. چه فرقی می‌کند که حالا ما بگوییم شهید شد یا نشد. به نظر من این کلام را به او اطلاق کردن حتی اگر خوب زندگی نکرده باشد، به او شخصیت نمی‌بخشد که به قول خودش بطور بدی از او دفاع می‌شود. حق مطلب را آنطور که هست ادا کنیم. من معتقدم هنوز جای زیادی دارد که آیندگان بیایند و این مطالب را نقد کنند تا حرف‌های شریعتی بومی زمان خودشان شده و از آن‌ها استفاده کنند.

خوشرو: دکتر شریعتی وقتی در کتاب «انسان، و اسلام» به تاریخ روحانیت اشاره می‌کند می‌گوید که این افت و خیز‌ها در تاریخ روحانیت بوده است تا آنکه روح خدا در کالبد صلصال کالفخار روحانیت دمیده شد.‌‌ همان دوستی که گفتم نوار حر را از دکتر شریعتی گرفته بود، این جمله را به دکتر نشان داده و پرسیده بود منظورت آیت‌الله خمینی بوده؟ دکتر تاملی کرده و گفته بود چقدر خوب است که آدم اسم خوبی داشته باشد تا این چنین در هنگام سخن گفتن به ذهن متبادر شود. این نوعی همنوایی روحی بوده است. چون می‌دانید که شریعتی در مورد انسان چه فلسفه‌ای داشت و آن تمثیلی که از خلق روح در خاک بیان می‌کند، همین تمثیل در حوزه علمیه و وضعیتی که امام خمینی داشت بکار رفته بود و می‌گفت شاید در آن زمان این ایده بر زبان من جاری شده بود بدون اینکه خودم هم آن معنی را در نظر داشته باشم.

همه می‌دانند که در دوران مبارزه با رژیم پهلوی چقدر از شریعتی استقبال می‌شد. ما آن زمان که دانشجو بودیم در انجمن اسلامی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در سال ۵۴، آمار گرفتیم و دیدیم به ازای هر دانشجویی که مراجعه می‌کرد، نیمی کتاب‌های دکتر شریعتی را درخواست می‌کردند و نیمی هم بقیه کتاب‌ها و من‌جمله کتاب‌های مارکسیستی را. به هر حال اینکه مثلا دکتر شریعتی درباره مارکسیسم چه گفته و چه نگفته بعد از ۳۴ سال بیشتر یک عیب‌یابی و بهانه‌جویی و عقده‌گشایی است تا یک تحقیق تاریخی.

3 دیدگاه دربارهٔ «معادیخواه: نه با عصمت از شریعتی یاد کنیم نه با خیانت/ جعفری: وقت نقد شریعتی رسیده است»

  1. هوالحق
    سلام/ حالا اگه بگیم شهید شریعتی مگه چه اتفاقی میفته شریعتی حتی اگه کشته هم نشده باشه به دست کسی باز هم شهیده
    مگه عنوان شهید فقط مربوط به کسیه که کشته شده باشه در راه حق؟
    شریعتی شهیده در هر صورت اینو تعریف اصطلاح شهادت شاید نگه اما تعریف خود شهادت قطعا” میگه
    سپاسگزار ازمطالب مفیدتون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *