مخالفت شریعتی با روحانیت را نباید تنها از یک زاویه نگریست و نباید با احساسات و دفاع از یک طبقه و یا به عنوان مخالفت با دین و اسلام و یا به جهت گرایش او به مارکسیسم و یا سوسیالیسم ارزیابی کرد؛ بلکه باید نقد او به روحانیت را در منظومه و گفتمان فکری او با دال مرکزی اسلام انقلابی جست… گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/دکتر عبدالحسین خسروپناه: تاکنون دربارهی شریعتی آنچه گفتهاند و نوشتهاند، یا تجلیل و توبیخ شخصیت او بوده است و یا اینکه اگر به تحلیل و ارزیابی اندیشهاش پرداخته شده، به صورت جامع نگرانه همهی منظومهی فکری او مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است.
وقتی به گفتهی شریعتی، وجودش تنها یک حرف است و زیستنش تنها گفتن همان یک حرف اما بر سه گونه، سخن گفتن، معلمی کردن و نوشتن؛ و همچنین قلمرو و دامنهی نوشتههایش بر سه گونه، اجتماعیات، اسلامیات و کویریات است.
پس جا دارد که با دقت و انصاف و رعایت سهم اخلاق و منطق و دور از تعصبات طبقاتی به تجزیه و تحلیل آرای او پرداخت. البته نگارنده بیش از عرصههای دیگر اندیشههای شریعتی، به دین شناسی او میاندیشد ولی دین شناسی او را هم در منظومهی فکریش مطالعه و ارزیابی میکند.
ولی چون میان دین شناسی با دین شناسان ارتباط وثیق و محکمی برقرار است، دیدگاه شریعتی نیز از این بابت مورد بررسی قرار میگیرد. او دربارهی روحانیت به یکسان سخن نگفته است! گاهی به مخالفت شدید با این طایفه پرداخته و زمانی با آنها همراهی میکند.
دیدگاه شریعتی دربارهی روحانیت
مخالفت شریعتی با روحانیت را نباید تنها از یک زاویه نگریست و نباید با احساسات و دفاع از یک طبقه و یا به عنوان مخالفت با دین و اسلام و یا به جهت گرایش او به مارکسیسم و یا سوسیالیسم ارزیابی کرد؛ بلکه باید نقد او به روحانیت را در منظومه و گفتمان فکری او با دال مرکزی اسلام انقلابی جست؛ برای اینکه:
اول؛ شریعتی در پرسش از اینکه ما چه هستیم؟ مینویسد:
«ماتریالیست نیستیم زیرا ماتریالیسم، وجود را تنگستانی دهشت زا، فاقد شعور، هدف و طبیعت را لشی سرد و بی روح و عاری از احساس، شناخت، حساب و کتاب، زندگی را بی معنی، انسان را بی مسؤولیت، ارزشها را موهوم… ایثار و شهادت را بی منطق، ناموجه و غیر معقول میسازد. مارکسیست نیستیم زیرا مارکسیسم بر ماتریالیسم استوار است و ما ماتریالیست نیستیم.»
شریعتی از اینکه فرزندش از روی مجلات ماهیانه، اگزیستانسیالیست و مارکسیست و غیره شود، میترسد. همان گونه که مفسر سیاسی، نیهیلیست، آنارشیست و نشخوارگر حرفهای حزب توده، ماتریالیست، سوسیالیست و چپ را برای فرزندش نمیپسندد.
دوم؛ باید مخالفت شریعتی با روحانیت را در تعارض عدهای از این گروه با پاردایم فکریش یعنی اسلام ایدئولوژی و اجتماعی یافت نه با بیدینی و بیاعتقادی او؛ برای اینکه علاقهی شریعتی به مناسک اسلامی چنان است که کتاب مستقل دربارهی حج مینگارد. نیایش او نشانهی سوز درونی و رابطهی معنوی با خداست. شریعتی تا پایان عمر با نماز و قرآن محشور بود. وی در یکی از نامههایش به پدرش مینویسد:
«اکنون که نزدیک طلوع دوشنبه است و دو سه ساعتی به حرکت، پس از نماز صبح که محتاج و مصر از او خواستم تا دربارهی این سفرم با من حرف بزند و حرفش را بزند، بالای صفحه {قرآن} نوشته بودند: بد! تکان خوردم، آیه را خواندم… از شوق گریستم.»
این نوشته را شریعتی قبل از طلوع دوشنبه 26 اردیبهشت ماه 1356 یعنی روز سفر وی از ایران به انگلستان نگاشته است. وی قبل از وفاتش در انگلستان، نماز صبح را نیز اقامه میکند و سپس به جهان باقی میرود.
از طرفی درد اجتماعی شریعتی نیز تا دم مرگ او را همراهی میکند و از اکثریت هم فکرانش اظهار تأسفمینماید؛ هم فکرانی که تعهد اجتماعی احساس میکردند و جوانی را در مبارزهی فکری و آزادی خواهی رسالت بیداری و رهایی خلق گذراندند، ولی وقتی که ازدواج کردند، ایستادند و تا پدر شدند به رکوع رفتند! بچههاشان دو تا که شد به سجود افتادند و سه تا که شد به سقوط پامال ذلت، حرص، خود پرستی و پول جمع کردن و کم کم هوای مردم خواهی و افکار حقپرستی از دلشان رفت و از سرشان پرید.
سوم؛ موضع شریعتی نسبت به روحانیت یکسان نیست؛ از طرفی ادعا میکند که قویترین، مؤمنانهترین و تعصبانهترین دفاع را از روحانیت راستین و مترقی از جامعهی علمی درست و اصیل اسلامی کرده و آن را وظیفهی هر مسلمان و هر روشنفکر مسؤول، هر چند غیر مذهبی میداند. وی، حکومت علما را با توجه به احادیث «العلما حکام علی الناس یا مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلما» و با استناد به کتاب «ولایت فقیه» امام(ره) به اختصار مطرح میکند.
او در اوج حملات به روحانیت در سال 51 در تهران ابراز میکند که مبنای مقابله با روحانیت را ندارد. ترجمهی شریعتی از نامهی «شیخ محمدحسین آل کاشف الغطا» مرجع تقلید شیعیان که در 28 تیر 1333 از دنیا رفت، نامهای که در محکومیت امپریالیسم نگاشته بود، حایز اهمیت است و نشان از گرایش شریعتی به روحانیت و عالمان دینی هوشیار و آگاه میباشد. شریعتی به دلیل اینکه روشنفکران، نفهمیده، آرمانها و مفاهیم مذهب را طرد و مسخره میکنند، آنها را نقد میکند.
او میگوید: «امروز ما همه آدم عبا و عمامهدار را مسخره میکنیم در حالی که لباس استادی دانشگاه را لوکسترین و مدرنترین افرادمان در معروفترین باشگاهها، جشنها و امثال اینها با افتخار میپوشند و حتی تلاش زیادی میکنند که برای همان لباده، هفتاد مرتبه پرو بروند، در صورتی که این همان لباس ابوعلی و رازی است که اروپایی گرفته است.
از طرف دیگر، وی در «با مخاطبهای آشنا» تز اسلام منهای آخوند را مطرح میکند و بر این باور است که با مرگ روحانیت رسمی، اسلام نخواهد مرد. این رویکرد شریعتی سبب گرایش ضدروحانیت گروهک فرقان و دیگر گروهکهای التقاطی و ترور شخصیتهای روحانی همچون استاد مطهری و استاد مفتح شد البته شریعتی در تحلیل جامعهشناسی علمای شیعه بر این باور است که علمای شیعه در طول تاریخ اسلام بر خلاف علمای تسنن همواره در عمق مردم بوده اند و از تماس با قدرتمندان پرهیز داشتهاند، ولی در دوران صفویه در کنار حکومت قرار میگیرند و تشیع ضد وضع موجود را به تشیع وفق موجود تبدیل میکنند. یعنی نوعی تیپشناسی روحانیت را با توجه به گفتمان خود مطرح میسازد.
شریعتی به صراحت برای حوزهی علمیه، حرمت و اصالت و برای مسجد، منبر و مدرسه، پایگاه حراست فرهنگ اسلام و استقلال معنوی و پناهگاه توده قایل است، ولی روحانیت را در همهی جامعهها و مذاهب، نیروی ارتجاعی، محافظه کار و ترمز کننده، میشمارد.
به هر حال، از منظر شریعتی، بزرگانی همچون سید جمال، میرزای شیرازی و آیت الله خمینی ـ که او را مرجع بزرگ عصر میخواند ـ نمایندهی روح حاکم بر حوزههای علمیه نیستند؛ و استثنایی بر قاعده محسوب میشوند.
یادداشت دکتر عبدالحسین خسروپناه؛ http://khosropanah.ir/fa/news/197-17-01-90.html
سلام، من از یه آدم مذهبى نظرشو دربار ى دکتر شریعتى پرسیدم گفت که دکتر یک اسلام شناس غرب زده است!گفت کتابهاى بهترى از روحانیون هست که میتونند جایگزین کتاب هاى شریعتى باشند مثل آثار مطهرى، کفتند دکترشریعتى آدمو به جاده خاکى میبره، منظورش این بود که در آخر میفهمى که گمراه کننده است،ولى اون نمیدونست که دکتر شریتى هست که حرف دل نسل امروز رو میزنه، نه یه مشت آدم عقب افتاده و جامانده در قرن ها پیش و بدون اطلاع از نسل امروز و متعصب
سلام جلو افتاده
شریعتی اسلام مدرن رو میخواد – کلمه ی مدرن در باور یک اسلامگرا یک سری علایق خارج از کلام خداست که منشعشم معمولا همون غربه هه جالبه
اسلام ایران متفاوت با اسلامیه که تو سرزمین عربستان وجود داره البته دوستان اسلام و یا هر دینی تیغه ی محدود کردن انسانه
این ادیان بودن که تو هر زمان از تاریخ عقاید مردم عادی و روشنفکرو به تمسخر کشیدند و با سپر معروفشون همون خدا خودشونو تبرعه کردن
با اینکه به وجود دین میلی ندارم اما عقاید دکتر شریعتی میتونست بدرده جامعه ی خواب و مذهبی امروز ایران و کشورهای فقط مسلمان بخوره
با تشکر
می تونید مصداقی توضیح بدید؟
علی الخصوص در مورد تمسخر عقاید روشنفکران توسط ادیان؟
به نظرم بجای واژه “ادیان” باید از “متدینان” استفاده می کردید. اگر اشتباه گفته ام منظورتان را بسط دهید.
کلمات را باید شست! نخندین . ما همه به یک زبان حرف می زنیم . ولی در واقع در دنیاهای متفاوتی زندگی می کنیم . روحانیت یعنی چه ؟ وظایفش چیه ؟ آیا عالمیست که برای مشاوره به او رجوع می شود، یا واسطه خدا با بشریت است که برای فهم خدا مجبور به اتصال از طریق او هستیم ، یا چوپانی است که ما گوسفندان کودن را باید حتی شده به زور دگنک به صراط مستقیم هدایت کنه؟ فهم صورت مسئله نصف راه حله .
لام دوستای عزیز من اطلاع زیادی در مورد دکتر شریعتی نمیدونم ولی اینو خوب میدونم که ما انسانها به دلیل کوتاهی عمرمون تو این دنیا قادر یادگیزی همه ی علوم نیستیم در نتیجه هر کس به سمت گرایش خاصی میره تا بتونه علاوه بر تحصیل علم تو رشته ی خودش به مردم خدمت کنه و تو اون زمینه تخصص پیدا کنه/همونطور که ما به پزشک نیاز داریم وارد درمان جسممون همونطورم به پزشک معالج روح نیاز دازیم تا راهای بهتر زیستن و تعالی روح رو بهمون یاد بده اینجاس که بحث روحانی و روحانیت مطرح میشه. مشکل روحانیت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مشکل در نقصان عقل و وجدان است که کورکورانه از شنیده ها پیروی میکنیم در روز حساب از گوش ربان و قلب سوال میشه ! در اینجا آیه از قرآن میاورم پیروی نکنید از چیزی که در آن دانشی نیست.
قرون وسطی پاپ کلیسا یادتون رفته ؟ خداوند انسان را جانشین روی زمین قرار داده نه روحانیتتتت ! به کدامین عقل سالمی دنبال جهل میروید پیامبران مگه بشیرا و نذیرا نیومدند مشکل شما چیه چرا فقط خدا رو نمیپرستید چراااااا ؟ چرا دنبال فرقه ها میروید ؟
دکتر از تاثیر گذاران انگشت شمار شناخت وآگاهی رسان فرهنگ سیاسی –اجتماعی تاریخی هنری مذهبی ومحقق بزرگ نشر دهنده فلسفه های جهانی و از تکاندهندگان چرخهای حرکتی ملت ودانشجویان زمانش بود :در گفته هایش اشاره هایی به تراوشات وحی والهام گونه دارد همه جا در خداوند ودر وجدان غرق است ودرجایی پاکی عشق را رسیدن به هدف (حرکت جامعه ) بصورت از دست دادن همه چیز برای رسیدن به معبود بدون داشتن هیچ چشمداشتی (ایده آل ) معنا میکند
سخنان این بزرگ دانشمند از اعماق وجود برمیآمده ولاجرم بر دلها مینشیند . ودر مختصر میتوان گفت : دکتر در همه زمینه ها :
کلمات قصار فراوان دارد (((((((