«محمد اسفندیاری»، دیگر سخنران مراسم سی امین سالگرد شهادت علی شریعتی به موضوع «مساله وصیت شریعتی» پرداخت . او طی سخنانی گفت: شریعتی یک وجدان دردمند و یک فریادگر معترض بود. او روح علمی و دوری از دگماتیسم را به نسل آینده منتقل کرد.
وی با اشاره به اینکه شریعتی گوهرافشانی میکرد تا گوهرتراشی، اظهار داشت: شریعتی یک محقق آکادمیک از آنهایی که زاویه بگیرند و زانو در شکم خم کنند و سالها در یک موضوع علمی تامل کنند و چند کتاب بنویسند, نبود. شریعتی دردهای جامعه را میدید و آن را فریاد میکرد.
اسفندیاری افزود: شریعتی در گفتوگوهایی که داشت، هیچگاه خودش را مترادف با حقیقت نمیگرفت و همیشه آماده پذیرش هر گونه انتقادی بود. او با «شریعتیسم» مخالف بود و روحیهاش اجازه نمیداد از او یک بت بسازند.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه زمانی کتابهای استاد در تنگنا و محاصره با 25 نام مستعار منتشر میشد، افزود: گاهی نیز کتابها را ناشران با عنوانهای مستعار میفروختند حتی انتشار کتابها زیر نظر خود دکتر نبود و این باعث شد او «دکتر حکیمی»، از دوستان نزدیک خود را برای تصحیح آثارش وصی قرار دهد.
اسفندیاری در ادامه گفت: البته ایشان به صورت شفاهی نیز به بسیاری از اندیشمندان توصیه کرده بودند که آثارش را تصحیح کنند یا بر آن نقدی بنویسند اما دکتر حکیمی به چند دلیل به وصیتنامه شریعتی عمل نکرد؛ یکی اینکه آن سالها اجازه چاپ آثار او داده نشد و دیگر اینکه دکتر حکیمی معتقد بود اشتباهی که در آثار دکتر شریعتی بهگونهای رخ داده باشد و عقاید وی را زیر سوال ببرد، ندیده است و دلیل سوم این بود که به عقیده دکتر حکیمی لازم بود کتابهای دکتر هر چه سریعتر و وسیعتر در دسترس جوانان قرار بگیرد چراکه سیل مارکسیسم جوانان را تهدید میکرد. اندیشه های شریعتی سدی در مقابل سیل اندیشههای مارکسیستی بود. در عین حال آثار شریعتی پیکانی به سمت دربار شاهنشاهی بود.
وی افزود: شریعتی راه 50 ساله را در 5 سال رفت. او از سال 1347 تا 1351 بیش از 15 هزار صفحه کتاب و مقاله نوشت و عمده آثارش نیز حاصل همین پنج سال است. شریعتی با اینکه مجال تحقیق آکادمیک نیافت اما یک پدیده استثنایی در تاریخ ماست که افکار او قابل تامل و بررسی است.