نگاهی به پرونده حسینیه ارشاد
مهدی فاتحی
حکومت دیکتاتوری پهلوی در دهه 40 و اوایل 50 مخالفان و دشمنان اصلی خود را یا در مبارزان مسلح که در خانه های تیمی جای داشتند و دست به ترور می زدند، می دید یا در بین روحانیون و وعاظ و منبری هایی که در مسجد و روی منبر به شاه توهین می کنند. اما در بدو حرکت شریعتی در حسینیه ارشاد خطر جدی از آن سو احساس نمی کرد. مدت زیادی نگذشت که تاثیرگذاری حسینیه ارشاد و جریان روشنفکری دینی برای نهادهای امنیتی روشن شد. آنها به این نتیجه رسیدند که دست اندرکاران حسینیه جوانان را گمراه می کنند و از وضع موجود آگاه شان می کنند و معترض بارشان می آورند. ارتشبد نصیری رئیس ساواک به دربار می نویسد؛ «فعالیت های منحرف کننده حسینیه ارشاد قبل از آنکه اقدام به تعطیل آن بشود حاوی اثرات تبلیغی قابل توجهی در توده های دانشجویان و بازاریان جوان بوده و از میان آنان عده یی را عملاً به سمت فعالیت های مخرب سوق داده است. بعد از اینکه به وجود این فعالیت های مخرب پی برده شد، نشریات گوناگونی که از طریق حسینیه مذکور نشر و توزیع می شد و متجاوز از هزاران جلد کتاب و جزوات و پلی کپی و امثالهم ضبط و معدوم شد کماکان عملیات خنثی سازی روی تبلیغات مورد بحث که هنوز آثار آن در میان گروه های مذهبی به چشم می خورد، به طور مستمر ادامه دارد…»
شروع کار
حسینیه ارشاد در تاریخ 24 دی ماه 1346 در اداره ثبت شرکت ها و سازمان های غیرانتفاعی توسط محمد همایون و ناصر میناچی به ثبت رسید هرچند پیش از آن با دایر کردن محلی موقت در خیابان چالهرز و محل فعلی حسینیه در سال 1343 در خیابان شمیران، فعالیت های فرهنگی و مذهبی و ترویجی خود را آغاز کرده بودند. در بدو راه اندازی اولین سخنرانان برنامه های حسینیه، مرتضی مطهری، محمدتقی شریعتی، علامه محمدتقی جعفری و حجت الاسلام شاه چراغی بودند. نیت موسسان که بیش از سه نفر نبودند، در ابتدا ترویج اسلام واقعی که از خرافات و ظاهرپرستی عاری باشد و همچنین حرکت جدید و نوگرایانه دینی بود که با ادامه و گسترش فعالیت های حسینیه و همچنین حضور دکتر علی شریعتی، این مساله بیشتر حسینیه ارشاد را تبدیل به نمادی برای حرکت و جنبش نوگرایی و روشنفکری دینی کرد.
هر چند در ابتدا موسسان موسسه ارشاد قصدی بر دخالت در مسائل سیاسی روز نداشتند، اما این را هم از نظر دور نداشتند تا خط کشی مشخصی را با دستگاه حاکم از یک سو، فضای سنتی و عوام گرا از سوی دیگر حفظ کند. اما حضور دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد در مدت نه چندان طولانی هویتی دیگرگونه به حسینیه ارشاد بخشید که به طور کلی با آنچه در ابتدا حسینیه ارشاد بود، در تفاوت قرار گرفت. البته چگونگی ورود شریعتی به حسینیه ارشاد خود داستان دیگری دارد که طرح دیدگاه هایش موجبات توجه و تحسین مطهری و محمدتقی جعفری را برانگیخت.
علی شریعتی پیش از رفتن به فرانسه، در جریانات نهضت ملی نفت، به قول معروف از مصدقی های سرسخت و حامیان جبهه ملی بوده است. هرچند پس از مدتی بنا بر دلایلی رابطه خود را با دوستان سیاسی و حزبی خود قطع می کند اما از بابت فعالیت های خود نیز مدت کوتاهی را در زندان قزل قلعه گذرانده بود. اسناد ساواک پس از بازگشت شریعتی از فرانسه نشان می دهد که وی تا حدی زیر نظر اداره ساواک خراسان قرار دارد. موفقیت و اقبال دانشجویان دانشگاه مشهد به شریعتی و به تبع آن ادبار به دیگر استادان آن دانشکده نیز موجبات و حسادت هایی هم فراهم می کند که این خود باعث افزایش حساسیت بر او در مشهد می شود. در سندی مربوط به 29 بهمن 1349 آمد؛ «دکتر متینی نظر خوبی با دکتر شریعتی ندارد و او را عامل بیشتر تشنجات دانشجویان می داند و تحریکات و دخالت های او را در همه امور درسی، من غیرمستقیم باعث اختلاف استادان و دانشجویان رشته تاریخ می داند. به تایید و پشتیبانی دکتر مویدی و مفخم پایان پرداخته است و در ترم جدید تنها چهار واحد درسی برای دکتر شریعتی باقی گذاشته است…»
در سندی دیگر به تاریخ 9 اسفند 49 آمده؛ «نظریه یکشنبه؛ در مورد اختلاف دکتر مویدی و دکتر علی شریعتی قبلاً گزارشاتی به عرض رسیده است… دکتر علی شریعتی فوق العاده مورد احترام و علاقه دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد می باشد و اخیراً که برنامه درسی وی را از دانشجویان سال سوم تاریخ حذف کرده اند… نارضایتی هایی در بین دانشجویان مذکور مشهود است و حتی دانشجویان مذکور قصد دارند با دایر کردن کلاس فوق العاده، بتوانند از دکتر شریعتی دعوت کنند.» اما توجه شدید ساواک به دکتر شریعتی بعد از حضور وی در حسینیه ارشاد و استقبال شدید مردم به خصوص جوانان و دانشجویان به او و بروز جنجال ها و نارضایتی ها در این مورد در بین روحانیون شروع می شود.
سرگردانی ساواک
باید در نظر داشت در طول مدت سخنرانی های شریعتی در حسینیه از ابتدا، ساواک تحلیل ثابت و دقیقی از مورد و مساله شریعتی ندارد و این خود باعث می شود ساواک از اخذ تصمیمی قاطع در مورد شریعتی و حسینیه ارشاد عاجز شود. تحلیلی 9 صفحه یی درباره وضعیت شریعتی مورخ 26 آبان 1349 در اسناد ساواک دیده می شود. تئوریسین شریعتی که مساله تحلیل امر شریعتی به وی واگذار شده بود، اظهارنظر وی با عنوان «نظریه شنبه» در ذیل آن از این جهت واجد اهمیت است؛ «شرح نظریه… اگر مساله یی باید در نظر گرفته شود که برای حفظ شرایط فعلی خطرناک است، مساله اتحاد اسلامی به شکل اسلام جدید است که از طرف اینان (اشاره به شریعتی) عنوان می شود و برای اجتماع با بنیان مذهبی ایران سختگیر است. مساله یی است هم نزدیک به ذهن و هم دور از ذهن. نزدیک به دلیل بنیاد مذهبی آغشته با تار و پود، به دلیل وحشتی که از روحانیت شکل قدیم در مغزها وجود دارد، ولی معتقدم که برای شنیدن و فهمیدن شکل حرکت توده مردم در مقابل وضع موجود، قسمتی نزدیک به ذهن موثر است. چنان که می بینیم که اگر دکتر شریعتی در دانشگاه ملی یا تهران سخنرانی دارد، فوج فوج خود را می رسانند تا گوش کنند و بعد هم راضی بیرون می آیند که پذیرفته اند. شاید گفته شود اینان قشری از جامعه اند به نام دانشجو. جواب می دهم چرا و به چه دلیل در حسینیه ارشاد با در نظر گرفتن وضع ترافیک تهران و مشغله های فراوان زندگی اقتصادی در آن شهر، آن همه جمعیت برای شنیدن سخنرانی وی هجوم می آورند و تا پاسی بعد از نیمه شب، سراپا گوش می نشینند و هنوز هم بعد از سه ساعت شنیدن، هنوز هم مشتاق اند که بشنوند؟ چون چیزی است برایشان نو و تازه و زنده کننده… مسائلی است که به آن اصالت می دهند و برایشان تازگی دارد و در عین حال، نشان دهنده راه و متحرک. جالب تر آنکه مسائلی است دینی، اگر مردم پس از شنیدن بفهمند و بپذیرند، مسلماً برای عوض کردن خود و سیستم اجتماعی حاکم بر خود، خواهند کوشید، به ویژه روشنفکران فرنگی مآب مارکسیست هم راضی می شوند و این تلقی است در بین همه نیروها در ایران. در خاتمه اعتراف می کنم که روح شریعتی از روح هایی نیست که بتوان به سادگی به آن نفوذ کرد و آن را شناخت، کاری است بس مشکل و مستلزم زحمت فراوان.»
اسناد منتشره ساواک مضبوط در پرونده بازجویی دکتر شریعتی بیانگر چگونگی درخواست برخی افراد سرشناس در به تعطیلی کشاندن حسینیه و دستگیری شریعتی است. در مراسم شادباش سال نو، دو تن از اشخاص بلندپایه به شاه خطر وهابی گری و کمونیسم را متذکر می شوند و تاکید می کنند این مساله با حسینیه ارشاد و مسجدهای هدایت و الجواد ارتباط مستقیم دارد. زندانیان سیاسی کمیته مشترک ضدخرابکاری نقل می کنند که رسولی، سربازجوی ساواک، بستن حسینیه ارشاد و دستگیری شریعتی را در پی نامه یی می داند که بلندپایه ترین و سرشناس ترین افراد به شاه نوشتند و در آن شریعتی را به جنگ با اسلام و پرورش مارکسیست های اسلامی متهم کردند و کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی را به این نامه، برای مطالعه شاه ضمیمه کردند. از سوی دیگر تقابل برخی منبریان و واعظان مساجد مختلف شریعتی در تشدید این مساله موثر بود که در نهایت منجر به صدور فتوا از سوی برخی مراجع علیه شریعتی و تحریم خرید و فروش آثار او و مطالعه آن شد. همه اینها و در کنار مسائلی دیگر باعث شدند جسارت حاکمیت در قبال مساله حسینیه و شریعتی افزایش یابد. اقدامات ساواک و اداره شهربانی که منجر به بسته شدن حسینیه شد در اسناد به دست آمده از ساواک موجود است.
احساس خطر
گزارش پلیس تهران به ریاست اداره اطلاعات، در تاریخ 22 مهر 51 به سخنرانی شریعتی اشاره می کند و در قسمتی از آن می گوید؛ «… من در زندگی هیچ ندارم که از دست بدهم. می خواهم حرف هایی بزنم. به من می گویند زود است… لکن فردایی وجود ندارد و خواه ناخواه حرف های خود را خواهم گفت و هر طوری می خواهد بشود.» در گزارش محرمانه دیگری در روز بعد به برگزاری نمایشنامه سربداران اشاره و ذکر می کند در پایان نمایش دو نفر ناشناس فریاد می زنند؛ «کوروش، آسوده بخواب، ما بیداریم.» این مساله ضمن ارجاع به مقامات بالاتر – اداره شهربانی – یادآوری می کند که «چون اکثر شرکت کنندگان حسینیه مذکور از طبقه تحصیلکرده، دانش آموز و دانشجو هستند و تجمع افراد ناراحت در این کانون دینی و فراگرفتن افراد سابقه دار و فرصت طلب در سمت گردانندگی حسینیه مذکور، جوانان یادشده به سمت فعالیت های مضره و احیاناً مخرب سوق داده خواهند شد». جواب اداره اطلاعات به پلیس با مهر خیلی فوری و محرمانه تاکید می کند اجرای هرگونه نمایش نیازمند تصویب شورای عالی نمایش وزارت فرهنگ و هنر است و تذکر می دهد از برگزاری آن نمایش جلوگیری به عمل آید. در نامه یی با طبقه بندی خیلی محرمانه به تاریخ 2 آبان 51 از ساواک و با امضای شخص ارتشبد نصیری رئیس ساواک به اداره شهربانی ضمن اشاره به برگزاری نمایش ابوذر و نهضت شیعی سربداریه و تحریک آمیز بودن و اغواکننده بودن آنها، از آن اداره خواسته شده «منبعد از برگزاری هرگونه نمایشنامه در حسینیه مذکور ممانعت و ترتیبی اتخاذ نمایند تا جلسات مذهبی این حسینیه با کسب اجازه قبلی و تایید صلاحیت سخنرانان آن از شهربانی کل کشور برگزار گردد.»
از این پس است که سخنان شریعتی رنگ و بوی انضمامی تری به خود می گیرد و به طور شفاف تری نسبت به مسائل سیاسی موضع می گیرد نظیر «آنچه من از حزب تلقی می کنم طبقه روشنفکر است که، حزب عبارت است از سازمان و اجتماعی که متشکل از افرادی که دارای ایدئولوژی واحدی بوده و هدف مشترک آنان تغییر نظام اجتماعی حاکم بر جامعه باشد یا به تعبیری اسلحه در دست یک طبقه باشد…» یا در سخنرانی خود مورخ 7 آبان 51 با عنوان قاسطین، مارقین و ناکثین، شیعه بودن را در پیروی عملی از علی می خواند و صریحاً آن را جهاد در برابر نظم موجود اعلام می کند.
در این میان حضور اعضای سازمان مجاهدین خلق در مراسم های حسینیه و اقدام به یارگیری در آن محل یا پخش اعلامیه خصوصاً از طریق طبقه دوم حسینیه که مخصوص زنان بوده است و از آن محل اعلامیه ها را به پایین می ریخته اند، باعث گسترش حساسیت ها و افزایش مراقبت بر حسینیه ارشاد شد. گزارشی از شهربانی در 9 آبان، به پخش اعلامیه هایی با عنوان سازمان مجاهدین خلق اشاره کرده و در حاشیه آن سرهنگ فرزانه رئیس اطلاعات شهربانی دستور به افزایش مراقبت ها در مراسم حسینیه کرده است.
اما آخرین برنامه یی که در حسینیه ارشاد منعقد می شود، فستیوال کودکان است که طی آن کودکان بین 10 تا 12 سال پشت میکروفن شعر می خوانند و نقاشی هایی از آنان به نمایش درمی آید. بین مردم و والدین کودکان اوراقی توزیع می شود که در آن اسلام را مکتبی معرفی می کند که کودک را حتی در 10سالگی مسوول می داند و به امام علی اشاره می کند که در 10 سالگی اسلام می آورد و یک کودک تبدیل به بزرگ ترین شخصیت اسلام می شود.
پس از تعطیلی
اما برای اولین بار در تاریخ 22 آبان 1351 طی نامه یی خیلی محرمانه از کمیته مشترک ضدخرابکاری، سرلشگر جعفری به ریاست پلیس تهران خواسته می شود «از تشکیل هرگونه مجلسی در محل مذکور تا اطلاع ثانوی جلوگیری به عمل آید».
نهایتاً در حسینیه ارشاد در روز جمعه 26 آبان 51 بسته می شود و تعدادی که بنا به گزارش ساواک 300 تن بوده اند، با مراجعه برای برنامه های هفتگی و مواجهه با درهای بسته به تجمع و به درگیری با پلیس می پردازند و پلیس 15 مرد و یک زن را دستگیر و به کمیته مشترک ضدخرابکاری اعزام می کند. سرهنگ حمیدی آشتیانی طی گزارش کلانتری قلهک به کمیته مشترک می نویسد؛ «محترماً مقام عالی را آگاه می سازم از ساعت 00/16 روز جاری عده یی در حدود 300 نفر جهت مراجعه به حسینیه ارشاد و استماع سخنرانی هفتگی در مقابل محل مذکور اجتماع می کنند. چون حسب الامر از هرگونه اجتماع و مجلسی در حسینیه مذکور جلوگیری شده بود، لذا مجتمعین شروع به تظاهرات کرده و عده یی از آنان با دادن شعار الله اکبر به داخل مسجد نیمه تمام که مشرف به خیابان شمیران است، رفته و با ادای شعار مذکور قصد جلب توجه مردم و به یاری طلبیدن اشخاص رهگذر را داشتند. به آنان تذکر و اخطار گردید ولی از متفرق شدن خودداری کردند و سنگ و پاره آجر که در داخل ساختمان نیمه کاره مسجد وجود داشت به طرف افسران و ماموران پرتاب که در نتیجه شیشه تعدادی از خودروهای پلیس و راهنمای رانندگی و اتوبوس شرکت واحد و بانک صادرات مقابل حسینیه شکسته و به بدنه اتومبیل ها نیز آسیب وارد شد و سنگی به پشت سرکار سرهنگ کحالی معاونت انتظامی پلیس تهران اصابت که مجروح و دو نفر از افسران به نام سروان مهدی ریخته گر و ستوان یکم محمدجعفر قجرزاده و چند نفر از مامورین هم مصدوم شدند. ناگزیر مامورین به داخل مسجد رفته، از مجتمعین تعداد 15 نفر مرد و یک زن را دستگیر کردند و بقیه متواری و به افرادی که خارج از مسجد و در کوچه های اطراف اجتماع کرده بودند، ملحق شدند و مجدداً به طرف افسران و مامورین سنگ پرانی کردند که با رسیدن افراد گارد شهربانی تظاهرکنندگان متفرق شدند. وضع در ساعت 00/19 به حال عادی درآمد. ریاست پلیس تهران و معاونین تا خاتمه عملیات در محل حضور داشتند. دستگیرشدگان به کلانتری دلالت و از آنان بازرسی بدنی به عمل آمد که صورت مجلس به انضمام صورت اسامی دستگیرشدگان و تظاهرکنندگان برابر صورت پیوست اعزام و معرفی می شوند.»
رادیو بی بی سی نیز گزارشی را در برنامه شبانه خود در مورد تعطیلی حسینیه ارشاد و درگیری های به وجودآمده پخش می کند که این موجب هراس و ناراحتی دستگاه اطلاعاتی و وزارت خارجه می شود.
پیش از بستن حسینیه ارشاد مدیریت حسینیه از ماجرا باخبر می شود و ناصر میناچی و شریعتی و پدرش و صدر بلاغی با پیش بینی واکنش دانشجویان تصمیم به خروج از تهران و رفتن به شمال می گیرند، تا خود را از اتهام تحریک مردم مبرا کنند. بعد روز جمعه محمد همایون عضو هیات موسس حسینیه و مطهری از سخنرانان اولیه حسینیه دستگیر می شوند و همچنین با مراجعه به خانه میناچی او را نمی یابند. مطهری با تذکر اینکه او از ابتدای سال 50 با حسینیه قطع رابطه کرده است، آزاد می شود. میناچی پس از رسیدن به تهران خود را به اداره شهربانی معرفی می کند و شریعتی نیز به خانه پسرعموی خود می رود و به مدت حدود یک سال زندگی مخفی خود را آغاز می کند. اما علاوه بر میناچی و همایون، ماموران کمیته مشترک به در خانه عضو سوم هیات موسس حسینیه مراجعه می کنند. او دکتر عبدالحسین علی آبادی دادستان کل کشور و از استادان حقوق دانشگاه بوده است. موسسان حسینیه در ابتدای کار از وی درخواست می کنند نام وی را نیز جزء هیات امنای موسسه بگنجانند. با موافقت او این کار انجام می شود اما پس از ماجرای بسته شدن حسینیه ماموران گویا بدون هماهنگی و بی آنکه بدانند او چه موقعیتی دارد برای بازرسی و احتمالاً دستگیری وی به منزل وی مراجعه می کنند. پس از این مراجعه علی آبادی نامه یی را به اداره اطلاعات شهربانی می فرستد و در آنجا ضمن گلایه از ایجاد مزاحمت شبانه برای او و خانوده اش، توضیح می دهد که او در امور روزمره حسینیه ارشاد دخالتی ندارد.
گفتنی است در آن زمان در دستگاه قضایی به جز آن بخش که تحت سیطره ساواک بود، قضات شریف و سالمی نیز حضور داشتند که آلوده به مطامع قدرت نشده بودند. دکتر علی آبادی یکی از این قضات بود.
پس از این ارتشبد نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ساواک طبق نامه یی به تاریخ 2 آذر 51 به رئیس شهربانی کل کشور با طبقه بندی سری، شریعتی را از عناصر افراطی مذهبی معرفی می کند که با بهره گیری از تاثیرپذیری جوانان، آنان را به مخالفت با اوضاع سیاسی و اجتماعی موجود، تشویق و تحریک می کند. در این نامه نصیری موکداً تذکر می دهد مراقبت ها از حسینیه ارشاد باقی بماند و تا اطلاع ثانوی حسینیه بسته بماند و از حضور و سخنرانی شریعتی در هر محلی ممانعت به عمل آید.
هفته بعد از تعطیلی حسینیه، مجدداً در روز جمعه تعداد 150 نفر به حسینیه مراجعه می کنند که پلیس آنها را متفرق می کند.
اما در بین اسناد موجود نامه هایی نیز هست که از دخالت مستقیم شخص شاه در مساله حسینیه ارشاد خبر می دهد. در اسناد مربوط به سال 52 و نامه های مخصوص گارد شاهنشاهی، شاه ریشه اغلب مارکسیست های اسلامی را در حسینیه ارشاد می داند و خواستار رسیدگی دقیق می شود.
در نامه یی با سربرگ گارد شاهنشاهی، خطاب به ارتشبد نصیری و با امضای سپهبد ایادی و مهر گارد جاویدان شاهنشاهی نوشته شده؛ «اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در مورد حسینیه ارشاد فرمودند باید تمام این اشخاص را شدیداً تنبیه کنید زیرا خیانت بزرگی به کشور کرده اند. به علاوه شما نیستید که در مورد افتتاح یا عدم افتتاح تصمیم می گیرید. لازم است موضوع را دقیقاً پیگیری و نتیجه را بعداً گزارش دهید.»
لازم به یادآوری است سپهبد ایادی پزشک مخصوص شاه و از اعضای جامعه بهائیت بود که نظر شاه را به ارتشبد نصیری ابلاغ می کند.
منبع : روزنامه اعتماد، 88-09-03 – تاریخ
زنده بادحقیقت درود بر دکتر شریعتی خیلی خوب بود
لعنت بر……….