سیری در روابط شریعتی و مطهری
از اِنی کاظمی
آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایران بودند. نه می توان زحمات مطهری را نادیده انگاشت و نه می شود به شریعتی بی اعتنا بود. این دو [در کنار دیگر بزرگان] بار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیدند. ذهن ها را آماده کردند و طرحی نو در انداختند. گرچه تاثیر گذاری شریعتی در نسل جوان بیشتر بود و معلم انقلاب لقب گرفت اما نقش مطهری را که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود نیز نمی توان در آگاهی دادن و تعلیم و تربیت آن نسل انکار کرد. شریعتی با آن بیان جذاب و گیرایش [که مارکسیسیت ها را یکضرب شیعه می کرد!] اسلام را از پستو بیرون کشید و پایه گذار یک حرکت پرخروش مردمی شد. اسلام و مذهب را بی واسطه فهمید. اینگونه شد که توانست با فهم نو از دین و مذهب سیل جوانان را به حسینیه ارشاد سرازیر کند چنانکه در هر درس ۵۰۰۰ نفر پای صحبتش می نشستند. مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی[۱]. دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید ” فاعتبروا یا اولی الابصار…. “
حسینیه ارشاد موسسه ای مذهبی فرهنگی بود که در سال ۱۳۴۲ به همت محمد همایون و علی آبادی و ناصر میناچی با همفکری مطهری تاسیس شد. تعیین سیاست عمومی و انتخاب سخنرانان اکثرا به عهده ی مطهری بود [۲] سال ۱۳۴۵ مطهری از استاد محمد تقی شریعتی دعوت می کند تا برای سخنرانی به ارشاد بیاید و استاد تا سال ۱۳۴۶ در محل موقت حسینیه به ایراد سخنرانی می پرداخت. در سال ۴۸ که موضوع چاپ نشریات داخلی حسینیه پیش آمد مطهری اولین نشریه حسینیه را در دو جلد به نام “محمد خاتم پیامبران” منتشر کرد. مطهری از شریعتی دعوت می کند تا مقاله ای برای این نشریه بفرستد و در نامه ای به دکتر می نویسد: “برادر عزیز دانشمندم. قلب خود شما گواه است که چقدر به شما ارادت می ورزم…”[۳] دکتر شریعتی برای این کتاب دو مقاله فرستاد ۱- هجرت تا وفات ۲- سیمای محمد. و به مطهری اجازه داده بود که هر یک از این مقالات را که می پسندد چاپ کند.” مطهری چنان از خواندن زندگی محمد به وجد آمده بود که آنرا سه بار به طور کامل خوانده بود. مطهری هر دو مقاله را چاپ کرد و در نامه ای به پدر شریعتی از او تجلیل و تمجید کرد”[۴]
با انتشار این دو مقاله سیل انتقادات و حمله ها از روحانیون سنتی شروع شد. “چرا جلوی اسم محمد “حضرت” و “ص” نگذاشته ؟[۵] مطهری در مقابل این حملات ایستاد و از شریعتی دفاع کرد. درباره ی شریعتی گفته بود:” چون رشته او جامعه شناسی است و خوب هم درس خوانده و کاملا بر اعصابش مسلط است در بیان الفاظ معرکه است. چون جوانها از فکلی ها کمتر بحث های دینی شنیده اند و او هم به زبان جوان ها صحبت می کند اینست که بیشتر از ما طالب دارد.”[۶]
شریعتی از سال ۴۵ با سخنرانی “مخروط جامعه شناسی” همکاری خود را با ارشاد آغاز می کند. تا جایی که به قول خود شریعتی حسینیه با خون و فکر و شخصیتش عجین می شود[۷]
رضا داوری در بیان خاطره ای از دیدار با مرحوم مطهری می گوید:” ایشان [مطهری] زبان به ستایش شریعتی گشودند و گفتند: بعضی از مقالات دکتر شریعتی و از جمله زن در چشم و دل محمد را هیچ یک از ما نمی توانستیم بگوییم.
با آمدن شریعتی و استقبال شدید دانشجویان رفته رفته مرحوم مطهری نسبت به شریعتی بدبین می شود. جای تمجید ها, تنقید ها نشست و جای تکریم ها ,تعذیب ها. اطرافیان نیز به این اختلاف دامن می زدند.
پرویز خرسند می گوید: “روزی برای برداشتن وسایل مورد نیاز به حسینیه آمدم. در گوشه ی سالن آقای … را دیدم که با مرحوم مطهری گفتگو می کرد. از کنارشان که گذشتم اسم شریعتی را شنیدم و اینکه چه کسی باید برود و چه کسی باید بماند. کنجکاو شدم وایستادم. آقای … به مرحوم مطهری می گفتند: “بین شما و دکتر شریعتی فقط یکی باید اینجا بماند و تصمیم قطعی است. مرحوم مطهری گفتند حالا چه کسی قرار است بماند؟ آقای … پاسخ داد: چون جوان ها استقبال بیشتری از دکتر شریعتی دارند قرار است ایشان بماند. مرحوم مطهری خیلی ناراحت شد”. من تصور کردم که این تصمیم هیئت مدیره است و خود دکتر هم قضیه را می داند. بلافاصله به آپارتمان برگشتم و داستان را برای شریعتی گفتم. متوجه شدم او کاملا بی خبر است. وقتی حرفهایم را شنید با عصبانیت گفت:”این احمقانه ترین کاری بود که می توانستند انجام دهند.این ها نمی فهمند که نه حضور مطهری عرصه را بر من تنگ می کند و نه حضور من مانع کار اوست. او استاد فلسفه وحکمت است و من جامعه شناسی درس می دهم و این هر دو برای جامعه ی جوان ها مفید است”[۸]
با روشن شدن افکار شریعتی و تز اسلام منهای روحانیت و انتقاد به مجلسی و خواجه نصیر ,مطهری که زمانی دائما از شریعتی و افکارش و زبانش تعریف می کرد کم کم شروع به موضع گیری در مقابل شریعتی نمود. البته باید گفت که خود مرحوم مطهری به انتقاد از روحانیون اعتقاد داشت اما می گفت این ما هستیم که باید خودمان را نقد کنیم و دخالت کردن غیر روحانیون در مباحث دینی را بر نمی تابید. به همین دلیل مرحوم مطهری جلسه ای را تشکیل داد تا برای سخنرانان ضوابط و معیار هایی در نظر گرفته شود. شاید بیشتر این ضوابط به خاطر این بود که شریعتی از حسینیه کنارگذاشته شود.[۹] در این تبصره ها عدم تجاهر به فسق و پایبندی به تقوا و پرهیز از گناهان کبیره گنجانده شده بود. به قول محمد همایون صاحب حسینیه: “پس لطف کنید یک تبصره هم بگذارید که سخنران کچل هم نباید باشد! [اشاره به اینکه همه ی این ضوابط به خاطر حذف شریعتی است] اما چگونه می شد شریعتی را حذف کرد؟ شریعتی ای که شهرت حسینیه مدیون او بود. ناصر میناچی می گوید: “حسینیه ای که در طول چندین سال فعالیتش فقط توانسته بود ۲ جلد کتاب محمد خاتم پیامبران بیرون دهد و جلد دوم با عدم استقبال مردم مواجه شده بود و اگر جلد اول به چاپهای بعدی رسید به خاطر دو مقاله شریعتی بود, چگونه با حذف شریعتی حسینیه می تواند به کار خود و رسیدن به سطح عالی ادامه دهد؟”[۱۰]
با مخالفت همایون و میناچی با طرح حذف دکتر , مرحوم مطهری استعفای خود را تقدیم حسینیه کردند. شریعتی هم که ۷ ماه از ارشاد کنار کشیده بود بار دیگر بازگشت.
و اما واکنش شریعتی به این ماجراها چه بود؟ محمد مهدی جعفری در کتاب”بار دیگر شریعتی” می نویسد:” یکبار شریعتی را دیدم و به او گفتم امشب فلان مجلس دعوت داریم. شما هم بیایید. در ضمن آقای مطهری هم هستند. شریعتی گفت: اتفاقا چه بهتر. خوشحال می شوم که بیایم. طوری می گویید که من اگر مطهری بیاید ناراحت می شوم. اگر اختلافی هم هست میان من و ایشان اختلاف جزئی است. وگرنه ما همه مان در یک صف واحد می جنگیم.
پرویز خرسند می گوید: “نشنیدم شریعتی یکبار کلمه ای علیه مطهری بگوید[۱۱]
جعفری می گوید:”خدایی اش من هرگز از دکتر شریعتی بدگویی نسبت به شهید مطهری نشنیدم.[۱۲]
جعفری همچنین نقل می کند روزی در منزل دکتر نکوفر بودیم. مرحوم مطهری را دیدم. مرا خواست. گفت: دیدی رفیقت چه تیشه ای به ریشه ی اسلام می زند؟ گفتم چه کسی؟ گفت شریعتی. گفتم برای چه؟ گفت: این مقالاتی که در کیهان می نویسد تیشه به ریشه دین می زند. گفتم مگر جریان را نمی دانید؟ دکتر رفته اصفهان یک سخنرانی کرده. سخنرانی از نوار پیاده می شود و بوسیله ی دانشجویان چاپ می گردد. در صحافی بوسیله ی ساواک توقیف می شود ساواک این ها را می دهد به کیهان. مطهری گفت : نه اینطور نیست. گفتم خود شریعتی این را به من گفت. مرحوم مطهری گفت:دروغ می گوید. پدرش هم دروغ می گوید![۱۳]
پاره ای از سخنان پراکنده آیت الله مطهری در مورد دکتر شریعتی
“صرف نظر از افکار نادرست و غرور و اشتباهاتش ضربه ی جبران ناپذیری به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل کرده زده و آنها را سخت نسبت به روحانیون بد گمان کرده است”.[استاد شهید به روایت اسناد – ص ۲۱۷]
“اوضاع آبستن حادثه ی قرن ۱۳ هجری است [اشاره به فرقه سازی بابیه]. در نوشته های مرحوم [شریعتی] بذر این انشعاب شوم وجود دارد”[ سیری در زندگانی استاد ص ۱۲۷]
“این جزوه [اشاره به اسلام شناسی ارشاد] مانند غالب نوشته های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است, از نظر علمی متوسط است, از نظر فلسفی کمتر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است!”[استاد مطهری و روشنفکران ص ۳۴]
“به نظر من این جزوه [اسلام شناسی ارشاد] چیزی که نیست اسلام شناسی است. حداکثر بگوییم اسلام سرایی یا اسلام شاعری است. نویسنده جزوه نظر به غرور بی حد و نهایتش همان طور که خاصیت هر مغروری است ,عقده ندانستن علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد”.[مطهری و روشنفکران ص ۴۲]
“این جزوه [حسین وارث آدم] نوعی روضه ی مارکسیستی است که تازگی دارد.”[یادداشت های مطهری ص ۲۱۸]
“من دو سفر با شریعتی به حج رفتم هرگز یکبار ندیدم سر او به مهر برسد”[اشاره به اینکه شریعتی نماز نمی خوانده است!؟] [طرحی از یک زندگی ج ۲ نقل از علی ابادی. یکی از ۳ نفر اعضای موسسین ارشاد]
اینکه چرا مطهری با آن همه سابقه و مبارزه و کار فرهنگی دست به چنین اظهار نظرهایی زد دقیقا معلوم نیست اما می شود با نگاهی به سیر زندگی مرحوم به نکاتی دست یافت. حامد الگار نویسنده و مترجم مسلمان آمریکایی می گوید: “پیش از به صحنه آمدن شریعتی مرحوم مطهری مشهور ترین و محبوب ترین سخنران دانشجویان دانشگاه بود اما با آمدن شریعتی مستمعان او به سرعت رو به کاهش نهادند چرا که شریعتی هر روز افراد بیشتری را به سوی خود جذب می کرد. نتیجه اینکه به هر حال بشر بشر است این موضوع منجر به رنجش آیت الله مطهری شد”[۱۴]
شاید مطهری که خود جزو موسسین حسینیه ارشاد بود و در آنجا سالها درس داده بود و در میان قشر دانشجو و روشنفکر مقام بالایی داشت نمی توانست ببیند که از حسینیه کنار رفته و به جایش کسی آمده که پای هر درسش ۵۰۰۰ نفر جوان می نشستند و او مجبور بود در مسجد الجواد حرفهایش را برای ۲۰..۳۰ نفر بزند که تازه اکثر آنها پیرمرد بودند.
پس از شهادت
باشهادت دکتر شریعتی محبوبیتی فوق العاده برای او ایجاد شد. همه او را معلم شهید و معلم انقلاب نامیدند. در این جو هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف شریعتی از مطهری را نداشت. مطهری ای که یک عمر در راه اسلام تلاش کرده بود به یکباره با اظهار نظرهایش در میان جوانان از عرش به فرش آمد. بطوریکه در مراسم چهلم شریعتی در مشهد که بازرگان در دفاع از مطهری سخنرانی کرد حاضران در مراسم اعتراض کردند و استاد محمد تقی شریعتی به نشانه ی ناراحتی جلسه را ترک کرد. با انتشار نامه ی بازرگان و مطهری علیه شریعتی این ضدیت ها و دشمنی ها به اوج رسید. گرچه بازرگان نامه ی دیگری نوشت و از بعضی کلمات تبری جست. [شرح ماجرای این نامه را به زمان دیگر موکول می کنیم.] دانشجویان مسلمان درآمریکا ضمن نامه ای شدیدا به این دو حمله کردند و شریعتی را بالاتر از آن دانستند که با انتقاد و دشمنی این و آن کوچک شود. آنها نوشتند:
” نسل جوان مسلمان امثال آقای مطهری را که مسائل مردم برایشان مسئله ای نیست و از جیب ملت ارتزاق می کنند و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بی تفاوت است کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمان وار نشسته اند و دم از علی می زنند ,جزو علمای راستین نمی دانیم که خود را مسئول شنیدن حرفهایشان کنیم..”[۱۵]
. شهید مطهری بعد از انقلاب نیز در نامه ای به آیت الله خمینی چنین نوشت:
” اخیرا می بینیم گروهی که به اسلام عقیده و علاقه درستی ندارند سعی می کنند از او [شریعتی] بتی بسازند. تحت این عنوان که سید جمال و اقبال و بیش از آنها این شخص[شریعتی] اسلام را نو کرده و خرافات را دور ریخته و همه باید به افکار او بچسبیم…”[۱۶]
در همان نامه سفر منجر به شهادت دکتر را ناشی از توطئه و ماموریتی می داند که دکتر می خواست دنبال کند:” و خدا می داند اگر خداوند از باب مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه بر سر اسلام و روحانیت می آورد”[۱۷]
در این میان آیت الله خامنه ای دیدی خاص به ماجرا دارد و دکتر شریعتی را نه تنها از ورای کتابها و نوارهای سخنرانی بلکه به عنوان یک دوست، یار و همراه میشناخته و بارها با یکدیگر در مشهد و تهران و در جریان مبارزات، گفتگو و تبادل نظر داشته، لذا به زیر و بم تفکرات شریعتی آشنا بودهاست. لذا سخن ایشان دارا اهمیت خاصی است
آیت الله خامنه ای اما به این موضوع در مبحثی طولانی پرداخته است[18] او حتی گفته است : شریعتی را استاد خود میدانم[۱9] وی همچنین گفته است : بعد از بلوغ شریعتی در عرصه روشنفکری و بر منبر روشنفکری اسلامی بسیار بودند کسانی که معلمان شریعتی بودند، اما کشف نشده بودند، ولی کشف شدند، شریعتی به خود من بارها میگفت که من مرید مطهری هستم… اما طلوع مطهری در آفاقی شد که آن افاق را از لحاظ جو کلی، کوششهای شریعتی به وجود آورده بود. [20] شریعتی برخی اشتباهاتش را قبول کرده بود، اما گفته بود مجازاتی که در قبال اشتباهاتم برای من در نظر می گیرند، اگر صد برابر بیشتر نیست، ده برابر بیشتر است [21] او میفهمید و درک میکرد و راستی امروز جایش خالی است. شریعتی آن کسی بود که نقطه التقاع روشنفکری اسلامی و جریانهای روشنفکری قبل قرار گرفت. لذا حق بزرگی به گردن اندیشه روشن بینانه و روشنفکرانه اسلامی دارد. [22]
شریعتی توانست نسل جوان را یکجا و دربست به طرف مذهب و ایمان مذهبی بکشاند. این کار را او به طبیعت خود میکرد، تصنعی در این کار نداشت، طبیعتاً اینطوری بود، او خودش یک چنین ایمانی داشت، او خودش یک چنین دید روشنی به اسلام داشت و به همین دلیل بود که آنچه از او میتراوید این فکر و این منش را ترویج میکرد. بعد از بلوغ شریعتی در عرصه روشنفکری و بر منبر روشنفکری اسلامی بسیار بودند کسانی که معلمان شریعتی بودند، اما کشف نشده بودند، ولی کشف شدند، مطهری نیز از اینان بود[23] ایشان موضوع را چنین نتیجه گیری کردند که نظرات شهید مطهری درباره شهید شریعتی، چه در آغاز آشنائیشان – که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت انگیزی ستایش می کرد و چه در سال های بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود – غالبا مبالغه می کرد، در همین نامه ای که ایشان به امام خمینی نوشته اند نشانه های بزرگنمایی آشکار است، برخی دیگر از دوستان ما از جمله شهید بهشتی نیز نظر را درباره اظهارات مطهری داشتند. [24]
هر دو در راه هدفشان شهید شدند، مریدان مطهری، وی را استاد شهید، و مریدان شریعتی را معلم شهید [گاهی نیز معلم انقلاب] لقب نهادند. شریعتی یک سیر مستقیم را در زندگی پی گرفت و جانش را در این راه نهاد. مطهری نیز از درخشان ترین چهره های تاریخ اسلام است. کسی بود که در اوج انحطاط مسلمین گرد تخدیر از چهره ی دین زدود و وارد عرصه ی کارزار شد. کتاب هایش مثل تمام عیار روشنفکری دینی بوده و هست اما در انسان شناسی و قضاوت در مورد انسان ها نسبی گرایی یک اصل است. به قول شاعر:
کوه با آن عظمت آن طرفش صحرا بود دست بر دامن هر کس که زدم رسوا بود
پ.ن :
۱- روشنفکر دینی به معنی واقعی کلمه. هر که مسلمان بود و با یک سری از احکام دین مخالف بود اسمش را نمی شود گذاشت روشنفکر دینی. روشنفکر دینی روشنفکری است آگاه, متعهد, مسئول و انسان که در مقابل جامعه اش مسئولیت احساس کند و برخیزد. اینهایی که امروز ادعای روشنفکری دینی میکنند دیندار هم نیستند, روشنفکری آن پیشکش!
۲- خاطرات ناصر میناچی,نشریه داخلی حسینیه ارشاد ۶/۲/۱۳۷۸ ص۵
۳- متن این نامه را می توانید در کتاب طرحی از یک زندگی جلد دوم ص ۲۸۰ بخوانید.
۴- “مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد,علی رهنما ۳۳۱
۵- شریعتی در جمعی گفت: وقتی در این مملکت بالاتر از حضرت که اعلیحضرت باشد داریم,همان نام مبارک محمد زیباترین و خدایی ترین نامی است که می شود در این کشور و در هر مقاله و اثری به جای گذاشت.
۶- خاطرات من از شهید مطهری,علی دوانی ص ۴۸
۷- مجموعه آثار ۱٫ ص۱۴۳
۸- شریعتی در آیینه ی خاطرات. ش لامعی ص ۴۶
۹- پوران شریعت رضوی طرحی از یک زندگی ج ۲ص ۲۲۹
۱۰- نشریه ارشاد شماره ۱۵ ص ۱۰۷
۱۱- یاس نو. ۲ تیر ۱۳۸۲
۱۲- شریعتی آنگونه که من شناختم ص۷۲
۱۳- همان
۱۴- انقلاب اسلامی در ایران ص ۱۱۵و۱۱۶
۱۵- طرحی از یک زندگی ص ۳۰۱
۱۶- سیری در زندگانی استاد مطهری ص ۸۲
۱۷- طرحی از یک زندگی ج۲ ص
18- وبسایت ولایت و رهبری :: مقام معظم رهبری :: شخصیت و آثار علمی آیت الله العظمی خامنه ای :: دیدگاه های مقام معظم رهبری :: استاد مطهری، دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد*از زبان رهبر معظم انقلاب
19- متن زیر بخشی از سخنرانی آیتالله خامنهای در سال 59 به مناسبت سالگرد فوت دکتر شریعتی در مسجد اعظم قم، بیان فرمودهاند – روزنامه جمهوری اسلامی، 4/4/59، صفحه12
20 و 21 و 23 – همان
24- جریان ها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، رسول جعفریان، در پاروقی کتاب، دیدگاه خامنه ای نسبت به شریعتی، صفحه 247
از اِنی کاظمی
اگر ذره ای شناخت از دین پیدا کردم به خاطر گوش دادن به سخنرانیهای شریعتی بود.روحش شاد.
این مطلب سیر روابط این دو بود یا کوبیدن مطهری؟
بجای اینکه کمی از واقعیت بنویسی ورداشتی چند تا حرف از آقا زدی فکر کردی تموم شد
“صرف نظر از افکار نادرست و غرور و اشتباهاتش ضربه ی جبران ناپذیری به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل کرده زده و آنها را سخت نسبت به روحانیون بد گمان کرده است”.[استاد شهید به روایت اسناد – ص ۲۱۷]
“اوضاع آبستن حادثه ی قرن ۱۳ هجری است [اشاره به فرقه سازی بابیه]. در نوشته های مرحوم [شریعتی] بذر این انشعاب شوم وجود دارد”[ سیری در زندگانی استاد ص ۱۲۷]
طرز فکر استاد مطهری با مصالحه غرب در عهد جنگ سرد به ایران تجویز شد؛ نیازی به توضیح نیست خود میتوانید قضاوت کنید که به کجا رسید. واقعه مرگ شریعتی بسیار مشکوک بود یا غرب چنین خواست یا خدای اهریمنی ایشان.
جمله “مطهری اشتباه می کرد” ازخامنه ای، در پاسخ طرفداران متعصب و کاهن گونه، که دیندارانی هستند امروز بر سر کار کافی است.
سلام دوستان
مسئله زیاد مهمی نیست اما خیلی دوست دارم صحت این جمله “مطهری اشتباه می کرد” رو بدونم
از تاریخ کامنتها خیلی گذشته
ولی اگر چیزی میدونه لطفا بهم اطلاع بده
ممنون
من اعتقاد دارم این دو معلم هر دو افراد ارزشمندی بودند در جهت نمایاندن ارزشهای حقیقی اسلام به کسانی که در پی حقیقت اسلام هستند کارهای بسیاری کردند و من آثار هر دویشان را معالعه کرده ام.این دو شخص با وجود لباسهای متفاوتی که بر تن داشتند هر دو یک خط فکری داشته اند و هر دو روشنفکر و حقیقت جو بوده اند.اما این اختلافاتی که شما می گویید همان تفرقه افکنی هایی است که دست های پنهان که نمی خواستند این نهضت حقیقت جو و پاک اسلامی به جایی برسد سعی کردند که بین دست های برادران هم دین و همدرد بیاندازند!
من نمی دانم اختلاف بین این دو نفر چقدر صحت دارد اما درسی که ما باید بگیریم این است که با برادر همفکرمان حتی اگر اختلافی داشته باشیم در مقابل دیگران هرگز نباید پشتش را خالی کنیم و اختلاف را رو در رو باید حل کرد و با حسن نیت!!!
چون تنها ضعفی که می تواند نیروی عظیم و انقلابی ما مسلمانان را در هم شکند تفرقه است.
این نقد شد مثل حرف رهبر*دوستداران شریعتی بیشتر بهش ضربه زدن تا مخالفاش* (فقط مفهوم حرف رهبرو نوشتم)
لطفا برای مقایسه این دو به حرف ها و شایعه ها بسنده نکنیم. به متد علمی (بقول شریعتی) عمل کنیم. بحثی را که هر دو در مورد آن به اظهار نظر پرداخته اند مشخص شود و از روی استدلال هایشان روی مطالب به قیاس بپردازیم.
دوستارانش مثلا چه کسای ؟کسای که تشویق میکردند؟کسی که ولی مسلمین میدانند؟ امروز هم بینا هستند که روحانیت یعنی چه؟
دکتر دین واقعی خواست به مردم بدهد.نه سیاست های پشت پرده و کثیف.
کمی در مورد استاد مطهری و نظرات ایشان در مورد دکتر شریعتی تردید دارم و نمیتوانم همه آنها را باور کنم میخواهم در این موارد بیشتر بدانم
مسلما اندیشه های دو متفکر بزرگ در راستای اعتلای فرهنگ دینی بوده هرچند اختلاف نظر هم داشته اند لیکن دامن زدن به این اختلافات کمتر از خیانت نیست و البته بت ساختن از هریک نیز بواسطه کوبیدن وی بوده همانگونه که هر عملی را عکس العملی….
قبل از اینکه مطهری شریعتی را بکوبد از تفکر مارکسیست دفاع می کرد که می گفت باید در دانشگاه اندیشه مارکسیست تدریس شود
حالا چه شده است که مارکسیست را میکوبد؟
لطفا رفرنس بیار وهابی
با خوندن کتابهای این دو عزیز میشه نتیجه گرفت که اختلاف آنها مذهبی و اعتقادی نیست فقط به خاطر جوی بوده که اون روزها وجود داشته
این جو امروز هم وجود داره
بیشتر در ظاهرشون بوده لباس قشر اجتماعی نوع برخورد با جوانان و مردم و این نوع مسائل کم اهمیت
نباید این را اختلاف بدونیم باید بگیم سلیقه و توی هیچ دو انسانی این سلیقه یکی نیست
من دکتر شریعتی رو به عنوان بزرگترین نویسنده موافق افکارم قبول دارم
استاد مطهری رو هم بزرگترین روحانی مبلغ دین و مذهب
همین و بس
دلم استاد شریعتی رو می پسنده و فکرم میگه استاد مطهری خوبه
هز چی تونسی جم کردی گذاشتی کنار هم که مطهری رو بکوبی.نه؟
تنها زمانهایی تونستم به دین احساس علاقه و اطمینان کنم و اون رو احساس وجو نبینم که آثار شریعتی این نابغه ی برجسته رو مطالعه کردم سخنرانی های شیواش رو شنیدم ومتوجه پیرایه ها و کجراهه هایی شدم که بیسوادان دیندار کوته بین در طول تارخ برای دین تنیدن و خودشون رو با اون سرگرم کردن
به نظر من استاد مطهری چنین نگفته واینها همه توطئه ای است برای از میدان خارج کردن شهید دکتر شریعتی از طریق فردی مهم مثل استاد مطهری!!!!!! درود بر شریعتی و مطری راهشان را پیدا کنید!!!!
دوست بزرگوار…
اختلاف بین شریعتی و مطهری غیر قابل انکار است. به نامه مرحوم مطهری به آیت الله خمینی در مورد شریعتی مراجعه کنید.
آیا شما را میتوان پیرو واقعی دکتر شریعتی دانست ؟؟؟
فکر نمی کنم چرا که بنده بعد از 30 سال مطالعه بر روی کتب و سیره استاد مطهری و دکتر شریعتی و تحقیق و بررسی این دو شخصیت بزرگوار و همچنین شنیدن سخنرانی هایشان در حسینیه چنین چیزهایی ندیده و نشنیده بودم
عزیزان من بهتر است برای اثبات جبهه حق بگزاریم توده مردم تصمیم بگیرد
و به قول آن اندیشمند بزرگ حق اگر حق است بگزارید خود مردم بفهمند نه اینکه ما حق [حق خودمان] را بر کرسی بنشانیم
بنده در سیره این دو بزرگوار ندیدم که کذب سخن بگویند و ما که پیرو راهشان هستیم نباید از سلاح دروغ جهت اثبات خودمان استفاده کنیم
بنده بعد از 30 سال به شما دوستانم میگویم شریعتی خوب است مطهری خوب است اما بهتر آن است که راه صحیح را پیدا کنیم و خود دنباله رو آن راه باشیم و از رهنمود های این بزرگ واران استفاده کنیم
شما در مقالیه تان هرچه دوست داشتیند به رشته تحریر در آوردید
اصلا اینخبرها نبوده است
شما چهره استاد مطهری را یک فرد متحجر عقده نشان ددید که من میدانم خود دکتر هم راضی نیست
با سلام و خسته نباشید که خیلی عامدانه خواستید شخصیت مطهری بکوبید امکان دارد که اختلافاتی بین مطهری و شریعتی بوده ولی به این صورت که شما مطرح کردید نیست. در صورتی کفته های شما قبول کردکه سند دست نویس و اسکن شده مهر خورده باشد شریعتی اشتاباهاتی داشته که در حاشیه کتاب اسلام شناسی معلوم و مطهری آنها نقد کرده و شریعتی قبول کرده و همه کسانی سیر کتابهای شریعتی داشتند کتاب مطهری راهم خواندن بهتر می توانند قضاوت کنند . بهتر است با خانواده هر دو مصاحبه شود و بخش شود تا بهتر نتیجه گرفت. در ضمن مرگ یا شهادت شریعتی مشکوک بود ولی با تفسیر شاید دست داخلی در کار باشد که این کم لطفی است بهتر است سندهای بهتر و کاملتری ارائه دهید با تشکر از تخریت و تقدیر شما دوست عزیز روحانیت اشتباه دارد و لی نه شوری که شمانوشتید حرف اول شماو با متن داخلی مقاله تضاد دارد. در آخر من یکی از مریدان شریعتی بودم و هستم سیر مطالعاتی کتابهایش واجب است و هر مسلمان و غیر مسلمانی که کتاب شریعتی نخواند کامل نمی شود و در جهالت می ماند ؟؟؟؟ای کاش در روزنامه ها و مجلات در باره او بیشتر می نوشتند یا حتی نشریه جدید به اسم او منتشر بشود!!!!! اگر او اینقدر دوستش داری بسم الله شعار را شعور کن !!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
چیزی که واقعا نمیشه تحمل کرد اینه که نهاد رهبری دانشگاه هرمزگان بیاد جمله ای از شریعتی بنویسه و پایینش بنویسه:از مطهری
درست مثل کار بازرگان میمونه که تو عزاداریه شریعتی درباره ی مطهری حرف میزنه تا زخم کهنه سرباز کنه
سلام.
باورم نمیشه یعنی من دیگه نمی تونم برم انجمن برهان؟
این سایت فیلترشده. انی لطفا علت را بگو
با سلام خدمت برادر کاظمی
جهت یادآوری بیگی هستم همسفر اصفهان در فروردین 1391
باید خدمت جنابعالی وتمامی دانش دوستان عرض کنم که
در مورد تحلیل وبررسی عقاید بزرگوارانی چون مطهری وشریعتی ،از آنجا که این بزرگواران دعوی اسلام شناسی دارند کسی نمی تواند شناخت دقیق و عمیق از ابن گونه بزرگوان بدست آورد ویا در مسند نقد وبرسی تکیه زده و به بازخوانی اندیشه هایشان بپردازد مگر آن که خود اسلام شناس باشد، اسلام شناسی علم یا رشته ای نیست که با چند سال تحصیل در حوزه حتی تا پایان دوره کامل سظح و حتی با چندین سال درس خارج خواندن و یا با اخذ دکترا از مهمترین دانشگاه های دنیا بدست آورد برای فهم دقیق کلام بنده به عنوان کسی که در چندین رشته دانشگاهی تا درجه دکترا تحصیل نموده و دوره سطوح عالی حوزه راپیموده و هم اکنون مشغول درس خارج می باشد چندین پرسش ازتمامی کسانی که دعوی اسلام شناسی دارند می نماییم به نظر شما می توان در مقابل پرسش اسلام شناسی چه علمی است چه پاسخ داد ؟آیا می توان گفت اسلام شناسی علم فقه است؟آیا اسلام شناسی علم قرآن است ؟ آیا اسلام شناسی علم فلسفه است ؟ وعلوم دیگری چون تفسیر ،اصول فقه ،کلام ،منطق ،عرفان عملی و نظری ،تاریخ ،علم سیره شناسی ،حدیث ،رجال ،مصطلح الحدیث ،و غیره
اسلام شناسی مساوی هیچ یک از این علوم به تنهایی نیست بلکه برای شناخت اسلام باید در همه این علوم نامبرده که شمار آنها به 12 علم می رسد تخصص پیدا کرد کسی نمی تواند اسلام شناس باشد و به تحلیل بررسی کسانی که دعوی اسلام شناسی می کنند بپردازد .مگر انکه تخصص وتبحر کافی در این علوم بدست آورده و واقعا خود اسلام شناس گردد. با تشکر
درود.
جناب آقای بیگی، دوست عزیز.
نقد شما کاملاً صحیح و من حتماً در آن تأمل کافی خواهم کرد.
همچنین نکته ای که هست، ما در مبحث اسلام شناسی وارد نشده ایم، ما بیشتر روابط شریعتی و مطهری را بررسی کردیم که عمومِ گفته ها نیز منابع درست دارند.
مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی[۱]. دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید ” فاعتبروا یا اولی الابصار…. “