از حسین عباس زاده دیدگاه شریعتی درباره مولوی از لطایف الحیل ادبیات جهان و محیر العقول است. «بزرگترین شاعر فارسی، مولوی است و حافظ مرید کوچک او و شاگرد اوست. مولوی، جدی تر و عظیم تر از آن است که بشود با او رفیق بود، مانوس بود، معاشرت کرد. باید به خدمتش رسیدو به او ارادت ورزید و از آن کوره عظیم آفتاب، گرما و نور گرفت» پر واضح است اینگونه اظهارنظر درباره مولوی که به عقیده صاحب نظران، یکه تاز عرفان اسلامی و حافظ که نمونه واقعی تلفیق عشق و عرفان می باشد; از معرفت دینی و عمیق و بعد بلند بالای عرفانی ایشان (شریعتی) حکایت دارد که چقدر با عرفان و عارفان حقیقت جو و واقعی هماهنگ است. مولوی می سراید:
«عشق هایی که از پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود»
و شریعتی هم صدا با مولوی می نویسد:
«دوست داشتن از عشق برتر است. عشق، یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن، پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. عشق، اسارت دردام غریزه است و دوست داشتن، آزادی از جبر مزاج.»
روشن است که شریعتی با تفکیک عشق از دوست داشتن چگونه بر کلام پر مغز و معنای مولوی صحه می گذارد و جالب است بدانید که در «تنزیل عزیز» واژه عشق به کار نرفته بلکه هر چه هست از مصدر «حب» به معنای «دوست داشتن» می باشد:
«زین للناس حب الشهوات من النسا» و البنین و القناطیر المقنطره».
«ان الله یحب المحسنین»
«تحبون المال حب جما»