این مطلب بخشی نامه مرحوم مطهری به ایت الله خمینی می باشد که در کتاب «سیری در زندگانی استاد مطهّری» در انتشارات صدرا با مقده ای از هاشمی رفسنجانی به چاپ رسید.
…اما مسئله چهارم: مسألۀ شریعتیهاست. در نامۀ قبل معروض شد که: پس از مذاکره با بعضی دوستان مشترک قرار بر این شد که بنده دیگر دربارۀ مسائلی که به شخص او مربوط میشد، از قبیل صداقت داشتن و صداقت نداشتن و از قبیل التزامات عملی سخنی نگویم ولی انحرافاتی که در نوشتههای او هست به صورت خیرخواهانه و نه خصمانه تذکّر دهم. ولی اخیراً میبینم گروهی که عقیده و علاقۀ درستی به اسلام ندارند و گرایشهای انحرافی دارند، با دستهبندیهای وسیعی در صدد این هستند که از او بتی بسازند که هیچ مقام روحانی جرأت اظهار نظر در گفتههای او را نداشته باشد. این برنامه در مراسم چهلم او در مشهد ـ متأسّفانه با حضور بعضی از دوستان خوب ما ـ و بیشتر در ماه مبارک رمضان در مسجد قبا اجرا شد، تحت عنوان اینکه بعد از سیّد جمال و إقبال و بیش از آنها این شخص رنسانس اسلامی بهوجود آورده و اسلام را نو کرده و خرافات را دور ریخته، و همه باید به افکار او بچسبیم. ولی خوشبختانه با عکسالعمل شدید گروهی دیگر مواجه شد، و بعلاوه هوشیاری و حسن نیّت امام مسجد که متوجّه شد توطئهای علیه روحانیّت بوده در شبهای آخر فیالجمله اصلاح شد.
عجبا! میخواهند با اندیشههائی که چکیدۀ افکار ماسینیون مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلّغان مسیحی در مصر، و افکار گورویچ یهودی ماتریالیست، و اندیشههای ژان پُل سارتر اگزیستانسیالیست ضدّ خدا، و عقائد دورکهایم جامعهشناس که ضدّ مذهب است، اسلام نوین بسازند؛ پس و علی الإسلام السّلام. به خدا قسم اگر روزی مصلحت اقتضا کند که اندیشههای این شخص حلاّجی شود و ریشههایش به دست آید و با اندیشههای اصیل اسلامی مقایسه شود، صدها مطالب به دست میآید که بر ضدّ اصول اسلام است، و به علاوه بیپایگی آنها روشن میشود. من هنوز نمیدانم فعلاً چنین وظیفهای دارم یا ندارم؛ ولی با اینکه میبینم چنین بتسازی میشود، فکر میکنم که تعهّدی که دربارۀ این شخص دارم دیگر ملغی است. در عین حال منتظر اجازه و دستور آن حضرت میباشم.
کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیّت است. او همکاری روحانیّت با دستگاههای ظلم و زور علیه تودۀ مردم را به صورت یک اصل کلّی اجتماعی در آورد. مدّعی شد که مَلِک و مالک و ملاّ، و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشتهاند. این اصل معروف مارکس و به عبارت بهتر مثلّث معروف مارکس را که دین و دولت و سرمایه سه عامل همکار بر ضدّ خلقند و سه عامل از خودبیگانگی بشرند، به صد زبان پیاده کرد. منتهی به جای دین، روحانیّت را گذاشت. نتیجهاش این شد که جوان امروز به اهل علم به چشم بدتری از افسران امنیّتی نگاه میکند. و خدا میداند که اگر خداوند از باب «وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَهُ وَ اللَهُ خَیْرُ الْمَـٰکِرِین » در کمین او نبود، او در مأموریّت خارجش چه به سر روحانیّت و اسلام میآورد.
تبلیغاتی در اروپا و آمریکا له او از زهد و ورع و پارسائی تا خدمت به خلق و فداکاریو جهاد در راه خدا و پاکباختگی در راه حقّ شده است. و بسیار روشن است که دستهای مرموزی در کار بوده و دوستان خوب شما در اروپا و آمریکا اغفال شدهاند. من لازم میدانم که حضرتعالی گاهی برخی افراد بصیر را ولو به طور خفا به اروپا و آمریکا بفرستید، جریانها را از نزدیک ببینند و گزارش دهند؛ که به عقیدۀ بعضی از دوستانتان در آنجا پارهای از حقائق از حضرتعالی کتمان میشود.
گروههای چهارگانۀ فوق با من به حساب اینکه تا اندازهای اهل فکر و نظر و بیان و قلم هستم به شدّت مبارزه میکنند. شایعه برایم میسازند، جعل و افترا میبندند، بطوریکه خود را مصداق آن شعر فارسی میبینم که محقّق اعظم خواجه نصیرالدّین طوسی در آخر «شرح اشارات» به عنوان زبان حال خود آورده است:
به گرداگرد خود چندان که بینم بَلا انگشتریّ و من نگینم
مرحوم مطهّری مطلب را ادامه میدهد تا میرسد به اینجا که مینویسد:
بسیار خوب است، و برای شناختن ماهیّت این شخص لازم است که حضرتعالی مجموعۀ مقالات او را در «کیهان» که یک سال و نیم پیش چاپ شد، شخصاً مطالعه فرمائید.
این مقالات دو قسمت است: یک قسمت بر ضدّ مارکسیسم است که مقالات خوبی بود و ایرادهای کمی از نظر معارف اسلامی داشت. ولی قسمت دوّم مقالاتی بود دربارۀ ملّیّت ایرانی (و مستقلاّ ماشین شده) و در حقیقت فلسفهای بود برای ملّیّت ایرانی؛ و قطعاً تا کنون احدی، از ملّیّت ایرانی به این خوبی و مستند به یک فلسفۀ امروز پسند دفاع نکرده است.
شایسته است نام آنرا «فلسفۀ رستاخیز» بگذاریم. خلاصۀ این مقالات که یک کتاب میشود، این بود که ملاک ملّیّت، خون و نژاد که امروز محکوم است نیست؛ ملاک ملّیّت، فرهنگ است. و فرهنگ به حکم اینکه زادۀ تاریخ است نه چیز دیگر، در ملّتهای مختلف، مختلف است. فرهنگ هر قوم روح آن قوم و شخصیّت اجتماعی آنها را میسازد. خود و «منِ» واقعی هر قوم، فرهنگ آن قوم است. هر قوم که فرهنگ مستمرّ نداشته نابود شده است. ما ایرانیان فرهنگ دوهزار و پانصد ساله داریم که ملاک شخصیّت وجودی ما و منِ واقعی ما و خویشتن اصلی ماست. در طول تاریخ حوادثی پیش آمد که خواست ما را از خودِ واقعی ما بیگانه کند، ولی ما هر نوبت به خود آمدیم و به خود واقعی خود بازگشتیم.آن سه جریان عبارت بود از حملۀ إسکندر، حملۀ عرب، حملۀ مغول. در این میان بیش از همه دربارۀ حملۀ عرب بحث کرده و نهضت شعوبیگری را تقدیس کرده است. آنگاه گفته: اسلام برای ما ایدئولوژی است و نه فرهنگ. اسلام نیامده که فرهنگ ما را عوض کند و فرهنگ واحدی به وجود آورد، بلکه تعدّد فرهنگها را به رسمیّت میشناسد. همانطوریکه تعدّد نژادی را یک واقعیّت میداند. آیۀ کریمۀ «إِنَّا خَلَقْنَـٰکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَی’ وَ جَعَلْنَـٰکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَآئلَ… » که اختلافات نژادی و اختلافات فرهنگی که اوّلی ساختۀ طبیعت است و دوّمی تاریخ، باید به جای خود محفوظ باشد. ادّعا کرده که ایدئولوژی ما روی فرهنگ ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روی ایدئولوژی ما، لهذا ایرانیّت ما ایرانیّت اسلامی شده است و اسلام ما اسلام ایرانی شده است. با این بیان عملاً و ضمناً ـ نه صریحاً ـ فرهنگ واحد به نام فرهنگ اسلامی را انکار کرده است؛ و صریحاً شخصیّتهائی نظیر بوعلیّ و أبوریحان و خواجه نصیرالدّین و ملاّ صدرا را وابسته به فرهنگ ایرانی دانسته است. یعنی فرهنگ اینها ادامۀ فرهنگ ایرانی است.
بخشی نامه مرحوم مطهری به ایت الله خمینی در کتاب «سیری در زندگانی استاد مطهّری» انتشارات صدرا
مراد از این جمله چی هستش؟ «کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیّت است» یعنی گناه بدنام کردن روحانیت گناه بزرگی است و اقای مطهری از روی چشم پوشی ان را کوچک فرض می کنند و اینگونه او را به گناههای بزرگتری متهم کنند؟
شهید مطهری حرف بدی نمی زنند، عقیده شان را بیان می کنند. وی عقیده داشت شریعتی با حرفهایش جوانان را علیه روحانیت و حوزه خراب می کند. !
در واقع این افراط گر با این حرف، نشان می داد که تلاش های شریعتی چه قدر نتیجه بخش بوده است!
منظور تان از تلاش های شریعتی چیست ؟ منظورتان کدام تلاش های ایشان است؟
آقای کاظمی پاسخی دریافت نکردم………
تلاش ها و فعالیت های شریعتی در حسینیه.
می شود همه این حرفهایی که زدم را در گفته های آیت الله خامنه ای، در پاورقی برخی آثار و یا حتی سخنرانی وی در چهلمین روز درگذشت وی یافت. البته اینکه می گوییم آیت الله خامنه ای به جهت دوستی ایشان و مقبولیت عمومی شخصیت ایشان است
ببخشید نمی دانستم اینجا سوالی کرده و منتظر مانده اید. پوزش می خواهم.
در مورد صفت افراط گر : آیا آن را در مورد شهید مطهری واقعا صادق می دانید ؟
و در مورد فعالیت های دکتر در حسینیه : آیا معتقد هشتید که دکتر بر ضد روحانیت (عالم دینی) تلاش می کرد؟
برادر، سجاد، من قطعا مخالف حرفی هستم که بگوید دکتر ضد روحانیت بود. و قطعا هم می گویم که دکتر عیوبی داشت، مثل همه انسان های دیگر. این ها را می شود براحتی قطعا گفت.
اما در خصوص افراط های مطهری، من نمی گویم ایشان کلا زندگی افراطی داشت، خامنه ای در مورد شریعتی به این اصل اشاره کرده است. شهید بهشتی نیز در بحث هایی طولانی و ریز بدین اشاره کرده است. که من به آنها نمی پردازم و فقط سخن خامنه ای را می گویم : مطهری هم وقتی از شریعتی ستایش می کرد، و هم وقتی از او انتقاد می کرد افراطی عمل می کرد.
عامل بدنامی هر گروهی عملکرد خودشان است.
مردم همواره یک روحانی صادق و درستکار را دوست دارند.
اقای جعفری با نظر شما کاملا موافقم
همانطور که اقای خامنه ای گفتند استاد مطهری در تعریف و نقد دکتر همواره افراطی بود
بنده هم با نظر شما و رهبری موافقم.
سلام عزیزان
من بیشتر کتب هردوی این متفکران و اندیشمندان را خوانده ام.
کاش شریعتی را دیرتر شهید میکردند تا در مقابل نظرات مطهری از خود دفاع میکرد و اینگونه ما شاهد یک طرفه به قاضی رفتن مطهری نبودیم.
در این مورد خواص(اسلام.ایران.ایدئولوژی با فرهنگ) من با دکتر موافقم و آنرا غیر اسلامی نمیبینم.
مطهری با تمام خدماتش با افراط وگاها بی انصافانه اقدام به نقد یک طرفه دکتر شهید شریعتی میکند.
من از هیچ یک بت نمیسازم ولی دلم برای شریعتی میسوزد . بیشتر از آنکه که برای مصدق میسوزد.
ولی امید من به وجدان و شعور خوانندگان و مخاطبان شریعتی است.
برای شادی روح هم مطهری و هم شریعتی صلوات!
“ولی امید من به وجدان و شعور خوانندگان و مخاطبان شریعتی است”
اقای جعفری عزیز کدام خواننده ، در جامعه امروزی ما مگر چند درصد کتاب می خوانند ، بعد از بین این چند در صد ، چند نفر منصف هستند ، آن ها که خود را شریعتی شناس می نامند و برای او سایت راه می اندازند و شب و روز از او دم می زنند ، باز هم نظرات او را با دید گاهای سیاسی خود تغییر می دهند تا چیزی جدید به خورد حوان امروزی بدهند…!!!!!!
آری شریعتی واقعا مظلوم است هم از طرف مخالفان و معاندان و هم از طرف دوستداران معاند(که البته تعداد آنها کم است)!!
امیدوارم روزی او را بشناسیم……..
چه کسی گفته و کجای وبلاگ های شریعتی نوشته شده است ما شریعتی شناس هستیم ؟
ما در این وبسایت، تنها به بیان دیدگاه ها پرداخته ایم، در این میان بسیاری از دیدگاه ها با دیدگاه های شخصی مدیران نیز مشکلات داشت. قطعا آنطور که گفتید نیست.
و در اینکه شریعتی مظلوم است شکی نیست.
دوست خوبم اقای کاظمی :
آنچه در مورد وبسایت های شریعتی گفتم اصلا در مورد وبسایت شما نبوده است و نخواهد بود زیرا معتقدم وبسایت شما بهترین وبسایت در مورد دکتر است و این که آزاد اندیشی بالایی را داراست .
به هر حال اگر ناراحت شدید متاسفم
درد من این است که تعداد زیادی از جوانان ما شریعتی را تنها در سطح جملات عاشقانه او در وبلاگ ها میشناسند و این نه تنها در مورد شریعتی بلکه در مورد همه بزرگان جهان بد است.
باز هم از تلاش شما ممنونم
می توانم درک کنم
من نمی توانم از جملات عاشقانه شریعتی نگذارم، این بخشی از شریعتی است و این را هم باید قبول کرد. خود من به شخصِ با بسیاری از عاشقانه های شریعتی اختلاف دارم که در عقیده هستند.
این نکته که اشاره کردید رازی از راز های دنیاست همیشه از میان شخصیت ها، حرفها و بزرگها عموم مردم همچین چیزهایی را انتخاب می کنند.
بله این بخشی از شریعتی است … درست است … اما وقتی این بخش از کتابی مثل تشیع علوی تشیع صفوی بیرون میکشیم و در جایی ذکر میکنیم گاها نه تنها اصل موضوع را بیان نکرده ایم بلکه چیزی بر خلاف نظر شریعتی را در اختیار جوانان قرار داده ایم و این بد است…..
در مورد مطهری و دیدگاه اولیه شما :
یک بار دیگر آن را بخوانید “در واقع این افراط گر با این حرف، نشان می داد که تلاش های شریعتی چه قدر نتیجه بخش بوده است!” به نظر شما از این جمله در مرتبه اول چه چیز در ذهن خواننده ظهور میکند؟؟؟؟ غیر از این است که شما او را فردی کاملا افراط گر خواندید >>
پس بیاییم کمی در نوشته هایمان لطیف باشیم ودر بیان دیدگاه هایمان به همه احترام بگذاریم…
پیشنهاد می کنم بحث هایمان را در انجمن گفتگو ادامه دهیم نظرتان چیست ؟
خیلی خوب است sadjad252
تشکر سجاد جان
بنده هم امیدم به همان چند درصد است.
به دنبال عده ای که دنبال “حقیقت” میگردند.
نه آنهایی که به دنبال ” حقیقت” ساختن عقاید شخصی وسطحی و بعضا” منافع طلبانه خودشان هستند.
ویا اکثریتی که یا حال مطالعه ندارند و اگر هم ناپرهیزی کنند صفحات حوادث روزنامه هارو میخونند!
چه کنیم که ارزش گوهر به مستور بودنشه.
خوبه ولی چون من به انجمن آشنایی ندارم و وقت زیادی هم نمیتونم بذارم لطفا آنی عزیز یک صفحه برای ادامه بحث ما بوجود آورده و در همین پایین لینک کنید.
لطفا مطالب بالا رو پاک نکنید چون خوندنش برای مخاطبین آینده در ادامه مطلب اصلی خالی از لطف نیست.
http://tarikhema.ir/forum/viewforum.php?f=66
لطفا برید اینجا.
سوفیای عزیز
وقتی مطهری می گوید : کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت بوده ، راه اغراقی می پیماید تا گناهان بزرگ شریعتی را نشان دهد . گناهانی که در ادامه نامه به آنها اشاره می کند از جمله قائل شدن به اسلام ایرانی و عمله ماسینیون و سارتر بودن و در کل انحراف از اسلام سنتی که در حقیقت همان ضلع سوم « میم » هاست و همان تسبیح .
ba arz adab barae agha mutahary
vali en gonaey ke ou meguya nest ! oustad shariati hame harfaey ke darbarae ruhanyun va mulaha meguft rast halbate haghighat ham dasht .va be nazare man en gunah shumurde nameshavad . mage enke aghae mutahary az afkare oustad shariati badesh miad vase en bude ke en harf ra zade . nabayad en harf ra darbare uostad shahid meguft .
یه عده آدم جوگیر جمع شدید واسه هم دیگه تف میدید ..جمع کنید این شریعتی رو بابا …. :ایکس
به نظر من دکتر شریعتی یه کسی هستش تا انسان به درجه سواد ومعلومات ایشان نرسیده باشد بخواهد جناب دکتر رو نقد وبررسی کنند.
پس باید به دکتر حرف های این دست وصله نزنیم
دکتر از نظر سواد ومعلومات یکی از اسادید اهل فن بوده ان والان که چندین سال از فوت این بزرگوار می گذرد هنوز که هنوز هستش کتاب های دکتر پرمعنی و تازگی خودشان را دارند.
با احترامی که به شهید مطهری قایل هستم ولی اینو باید بگم شاید دکتر شریعتی دید وسیعتری نسبت به ایشان داشته که امروز و وضعیت روحانیون امروز را می دیده که این مطالب را بیان کرده!
ایاکسی تاحالاتعدادملاهای ایرانروشمرده؟مطمئنن تعدادشون بیشترازدکترمهندسهاست.پس میشه این احتمال رودادکه برخی ازاینهافقط روحانیندنه عالم البته اگه خوش بین باشیم .باتوجه به تفاوتی که دکترشریعتی برای روحانی وعالم قائل بودند0
جمله آخری که آقای مطهری برای نتیجه گیری بکار برده است یعنی” شخصیّتهائی نظیر بوعلیّ و أبوریحان و خواجه نصیرالدّین و ملاّ صدرا را وابسته به فرهنگ ایرانی دانسته است. یعنی فرهنگ اینها ادامۀ فرهنگ ایرانی است ” با 20 خط توضیحش در مورد دیدگاه دکتر شریعتی مغایر است.زیرا که دکتر شریعتی به فرهنگ اسلامی که در تمام جوامع یک نمود و یک تجلی دارد اعتقادندارد.بلکه به فرهنگ اسلامی خاص برای هر جامعه معتقد است که ایدیولوژی لا یتغیر و ثابت اسلامی به آن جهت می دهد.با این تفاصیل باید در جمله آخر می نوشت “فرهنگ اینها فرهنگ ایرانی اسلامی است” که از نظر من با زیرکی خاصی کلمه اسلامی را از انتهای ترکیب حذف کرده تا دیدگاه دکتر شریعتی را نوعی دگر جلوه دهد
ای مردم از راههایی مروید که روندگان آن بسیارند(آیه ای از انجیل) به قول شریعتی روحانیون قسطنطنیه برای عمل به این زیبایی شگرف از کوچه ها راه می رفتند نه از خیابان اصلی!! این را گفتم تا بگویم روحانیون چگونه می اندیشند.آنها فکر می کنند انسان یا خوب است یا بد و این تفکر یا بهتر بگویم حس از ظاهر آیات قرآن که دنیای دیگر را به بهشت و جهنم تقسیم کرده ناشی است .یعنی انسان یا جهنمی است یا بهشتی .به طوری که حتی مطهری هم فکر می کند تمام حرف های دورکهیم در مورد مثلا جوامع بدوی ضد مذهبی است چون دورکهیم ضد مذهب است.این تاسف بار است که گویا حتی مطهری یک سخنرانی شریعتی را نشنیده تا بفهمد اگر شریعتی حرف های این نظریه پردازان را بیان می کند برای دفاع یا حمله به آن اندیشه ها نیست برای نقد است.آری شریعتی با تمام عقاید این ها اسلام نوین نساخت. با عقایدی که منطقی بودند و درست و روشنی بخش مفاهیم اجتماعی اسلام بودند اسلام را به ما فهماند و بی هیچ تعصبیت ناهنجاری حرف مخالفین مذهب را شنید از خوبش استفاده کرد و بدی بدش را ثابت کرد.
حتی اگر دکتر مخالف نبود با روحانیت این مردم الان میفهمند که روحانیت چه سبک و سیاغی را دارد.
.دکتر نمیخواست مثالهای روحانیت مردم را از روحانیت عقب نشینی و بدبین کند. بلکه آگاه سازی و هشداری برای بقیه بود.
من نظرات شریعتی را بررسی کردم.
و عموم مطالب ایشان با ریشه دین سازگار نیست و معمولا طرفداران شریعتی نیز از دین درست و حسابی برخوردار نیستند. کسانی حرف های او را می پسندند که خود نیز برداشت درستی از دین ندارند یا دنبال دینی با پسند خود می گردند.
شریعتی- شریعتی پیام آوری بود که در عصر حاضر مسئولیت هدایت اسلام شناسان واقعی را بر عهده داشت و امامی بود در پیش قراول مجاهدین اسلام انقلابی
خدا هر دو بزرگ را بیامرزاد .ولی نگرانی مطهری در باره روحانیت و احساس دشمنی نسبت به روحانیت در بین مردم دیگه الان بلا موضوع شده چون بعد از انقلاب همه با تمام وجود روحانیت رو درک و سپس طرد کردند.اینم از برکات انقلاب بود.
با سلام
واقعا!!! در حریم خلوت دل راه بجایی بردید.
ممنونم بخاطر تلاش های قابل تقدیر شما
از یاد نبریم:
شریعتی 4 بعد دارد
1.اجتماعیات
2.اسلامیات
3.کویریات
4.گفتگوهای تنهایی
شماره 1 تخصص و پژوهش است.
شماره 2 بستر خانوادگی و مذهب است.
شماره 3 رمانسیسم و ایدئالیسم است.
وشماره 4 به تعبیر خودش مالیخولیا و جنون هایش است.
خواهش میکنم هر قسمت از شریعتی را در قسمت خودش برسی کنیم.
من هم با دیدگاه رهبری موافقم. (افراط گری هر دو مرحوم)
الان بعد از چندین سال از درگذشت دکتر شریعتی همه ما فهمیدیم که مطهری راست می گوید یا شریعتی
شاید اگر مطهری الان زنده بود به سخن شریعتی سر تعظیم فرود می آورد
الان که روحانیون کاری کردند که جوانانمان از دین گرزانند ولی همین
جوانان هنوز سخنان شریعتی را با لذت زمزمه می کنند
چشمها را باید شست … جور دیگر باید دید