برگرفته از روزنامه یا مجله شهروند، 1386، شماره 18
مریم شبانی : در میانه روزهای گرم تابستان بود که تب نوشتن از دکتر علی شریعتی اوج گرفت و در روزنامهها و سایتهای اینترنتی مقالاتی در نقد و دفاع از آرا و افکار شریعتی منتشر شد. این تب اما خیلی زود فرو نشست و گویی ادامه آن به سالگردی دیگر از دکتر شریعتی موکول شد. با این همه اما اگر در همین روزهای پاییزی گشتی در دنیای مجازی بزنیم، هنوز جایی هست که هر روز از شریعتی مینویسد و بر منتقدان او خرده میگیرد. سایت شخصی محمدسعید حنایی کاشانی، دانشآموخته فلسفه و استاد دانشگاه شهید بهشتی قریب به یک ماه است که تنها با مطالبی در دفاع از شریعتی به روز میشود. از شریعتی نوشتن حنایی کاشانی بهانهای بود تا به سراغ او رویم و در گپ و گفتی صمیمانه دلیل نوشتههایش را از او بپرسیم. حنایی کاشانی اهل مشهد است و شاید در نگاه اول همدیار بودن او با شریعتی، پاسخی ناخودآگاه بود بر علامت سوالهای ما.
اما وقتی دانستیم که او از سال 58 به بعد دیگر کتابهای شریعتی را نخوانده، مشتاقتر شدیم تا علت نوشتههای اخیرش را بدانیم. مطالبی که البته نوشتن آنها سختیهایی را نیز برای حنایی کاشانی به همراه آورده است: «من کتابهای شریعتی را در تهران ندارم و از همان دوران نوجوانی این کتابها را در مشهد جا گذاشتهام. این مدت به سختی کتابهای شریعتی را در کتابخانهها پیدا کردم. من در پنج کتابخانه درجه یک عضو هستم اما هیچکدام کتابهای شریعتی را به صورت کامل نداشتند. اگر کتابهای شریعتی در دسترسام بود، یک هفتهای نوشتن را تمام میکردم و این کار یک ماه وقت من را نمیگرفت.» از میزان تعلق فکری حنایی کاشانی، به افکار و آرای شریعتی میپرسیم و پاسخ میشنویم: «به علت گرایش به فلسفه و ادبیات از همان سال 58 از شریعتی بریدم و هیچگاه علاقه محتوایی به افکار شریعتی نداشتم. اگرچه به لحاظ شخصیت خیلی برای او احترام قائلام و او را یک روشنفکر کامل میدانم.»
عناصری که باعث میشود شما شریعتی را روشنفکری تمامعیار و کامل بدانید کدام است؟
«هیچ روشنفکری در 150 سال گذشته ایران نبوده که به اندازه شریعتی احساس مسوولیت داشته باشد. او صداقت داشت و روشنفکری کاملا بومی بود. شریعتی جامعه خود را میشناخت. او دانشمند نبود اما مسوول بود. حتی در زمان خودش هم اطلاعات او از خیلی از روشنفکران دیگر بیشتر بود.» حنایی کاشانی پس از گفتن این سخنان باز هم تاکید میکند که شریعتی هیچگاه در زندگی فکری او مرجع نبوده و همین تاکید باعث میشود تا به شنیدن دلیل دفاع او از شریعتی در نوشتههای اخیر سایتاش مشتاق شویم.
در نقدهای اخیری که از افکار شریعتی منتشر شد، چه نکاتی طرح شده بود و شما دفاع خود را از شریعتی بر چه پایهای استوار کردید؟
در یکی از مقالات که در نقد شریعتی منتشر شد نه تنها شریعتی که مارکس، هایدگر و بسیاری از اندیشههای فلسفی با نقد غیراصولی همراه شده بود. این افراد، چهرههایی شاخص هستند و نمیتوان اینها را با هیتلر و ناپلئون و سیاسیون کشورهایآمریکای لاتین مقایسه کرد. در این مقالات همچنین مفاهیم مهم و سوالبرانگیزی طرح شده بودند. مفاهیمی همچون دموکراسی، حقوق بشر و انقلاب اسلامی که باید درست و حسابی تحلیل شود و با نوشتههای ژورنالیستی نمیتوان به نقد این مفاهیم رفت. به این ترتیب حنایی کاشانی انگیزه نوشتن درباره شریعتی را پیدا میکند. او تاکنون 10 مطلب در دو محور و مبتنی بر افکار شریعتی نوشته است؛ یکی در باب شریعتی و دموکراسی و دیگری درباره شریعتی و مارکسیسم: «منتقدان شریعتی در مقالات اخیر خود به اشتباه و عمد شریعتی را مارکسیست نشان داده بودند تا با مخالف نشان دادن شریعتی با حقوق بشر و دموکراسی نقدهای خود را به شریعتی وارد کنند.
این بیاخلاقی را که دیدم گمان کردم زمان آن رسیده که درباره شریعتی بنویسم. البته هدف اصلی من هم توجه دادن منتقدان به علم و پژوهش و مدلل سخن گفتن است.» حنایی کاشانی اما این دستاویز منتقدان شریعتی را نیز ناشی از تصورات و شناخت اشتباه آنها میداند و تعریف خویش از شریعتی را اینگونه بیان میکند: «به نظر من شریعتی یک میدان مین است که هم لیبرالیسم و دموکراسی را نقد میکند و هم ارتجاع را. شریعتی حرفهای متناقض زیادی دارد. اما آیا شریعتی 30 سال پیش،شریعتی امروز است؟ شریعتی حتی آن زمان از ژان پل سارتر هم در نقد انگارههای کمونیستی جلوتر بود. شریعتی از خیلی از روشنفکرانی که دل به آرمانهای مارکسیستی بسته بودند جلوتر بود و آن آموزهها را نقد میکرد.» اینگونه است که حنایی کاشانی منتقدان اندیشه را به تحقیق و انصاف دعوت کرد و ادامه داد: «همین حرفهای شریعتی را امروز فرید ذکریا به گونهای دیگر طرح میکند.»
منظورتان دقیقا کدامیک از نوشتهها و آرای فرید ذکریاست؟
ذکریا در کتاب آینده آزادی بحث اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی را مطرح میکند که موضوع مهم و حیاتی امروز جهان سوم است.
به این ترتیب حنایی کاشانی سخن را با گله از ناآشنا بودن روشنفکران ایرانی با ملزومات نقد پایان میدهد، اگرچه این خبر را میدهد که تا پایان هفته آینده و در 6 قسمت دیگر مطالبش در دفاع از شریعتی را پایان میدهد تا منتقدان شریعتی را با نقد واقعی و نه گزینش گفتهها و نوشتههای او آشنا کند: «اما انگیزه اصلیام؛ به قول رورتی آزادی را پاس بدار، حقیقت از خودش دفاع میکند.»
برگرفته از روزنامه یا مجله شهروند، 1386، شماره 18
واقعا هنوز که هنوزه یک انتقاد منطقی از دکتر عزیز ما کسی نتونسته بیاره و هر کس که نظر دکتر را رد می کند استدلالی برای آن ندارد و خیلی جالبه که بعضی او را ضد دین و بعضی او را مبلغ دین میدانند وهر دو گروه هم استددلالی برای نظر خود ندارند از این جهت هم دکتر هنوز یک گام از سارتر جلوتر است.
ممنون از مقاله زیبای شما.
شریعتی تا ابد چراغ راه روشنفکر مسئول خواهد ماند دکتر جهت است، راه نیست.
سلام….منونم از اینکه در مورد شریعتی مینویسید…..
دکتر,بنظر من زنده است….
روشنفکری بوده که کسی نمیتونه حتی حس اش کنه……افکاری فراتر از زمان خودش بود…اما الان مشخص میشه …که افکارش حتی فراتر از زمان ما هم بوده….
این روزا خیلی درگیر فهمیدن دکتر شریعتی ام .
خدایا : آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز تا همه یقین هائی را که در من نقش کرده اند , بسوزد ! و آنگاه از پس توده این خاکستر , لبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی , شسته از هر غبار طلوع کن.
رب زدنی علما و ایمانا و الحقنی بالصالحین …
این روزا خیلی درگیر فهمیدن دکترم …
رب زدنی علما و ایمانا و الحقنی بالصالحین !
دیدگاهی ندارم
چه زیبا فریاد میزند این شهید در میان کویری از جهل<>