به هر حال، در اینجا میخواهیم به عنوان روشنفکری که مسؤول زمان خودش، عصر و نسل خودش است، هدف از مسؤولیت خودمان را مشخص کنیم و نقش اجتماعیای که روشنفکران و تحصیلکردهها و انتل لکتوئلهای جامعهی آسیایی، یا اسلامی بر عهده دارند معین کنیم. (آنچه که گفتهاند، آنچه را که بخشنامه کردهاند و از خارج املاء کردهاند، به عنوان ایدئولوژی جا زدهاند، کاری نداریم.) و بعد بر اساس همان شعاری که همهی روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی (به خصوص از جنگ بینالملل دوم) مورد قبولشان است (چنان که عمر اوزگان، امهسهزر، فرانتس فانون، اوژن یونسکو، معتقدند که باید هر جامعهای بر اساس تاریخ و فرهنگی که دارد، روشنفکر شود و با تکیه به تاریخ و فرهنگ و زبان عموم، نقش روشنفکری و رسالت خودش را بازی کند. بر اساس همین سه شعار.
باری، مسألهی بازگشت به خویشتن، شعاری نیست که الان در دنیا مذهبیها مطرح کرده باشند. بلکه بیشتر روشنفکران مترقی غیر مذهبی این مسأله را برای اوّلین بار مطرح کردهاند. مانند امهسهزر در افریقا، مثل فرانس فانون، مثل ژولیوس نیرهره، مثل جوموکنیاتا، مثل سنقرد و سنگال، مثل کاتب یاسین، نویسندهی الجزایری، و مثل جلال آل احمددر ایران. اینها هستند که شعار بازگشت به خویش را مطرح کردهاند و هیچ کدامشان تیپ مذهبی نیستند. اینها از چهرههای برجستهی نهضت روشنفکری در جهان، و از رهبران ضد استعماری در دنیای سوم هستند و مورد قبول همهی جناحها. پس بر اساس همین دعوت میآییم در ایران، و در این جامعه، و این نسل، و این عصری که ما الان هستیم و مسؤول آن میباشیم، این مسأله را مطرح میکنیم و بر این اساس است که وقتی مسألهی بازگشت به خویش مطرح است، برای من مذهبی، با توی غیر مذهبی که هر دو در مسؤولیت اجتماعیمان مشترک هستیم و به تفاهم مشترک رسیدهایم، مسأله تبدیل میشود از «بازگشت به خویش» به «بازگشت به فرهنگ خویش» و شناختن آن خویشتن که ما هستیم، و در این مسیر مطالعات است که میرسیم به «بازگشت به فرهنگ اسلامی و ایدئولوژی اسلامی» و اسلام، نه به عنوان یک سنت، وراثت، یک نظام یا اعتقاد موجود در جامعه، بلکه اسلام به عنوان یک ایدئولوژی، اسلام به عنوان یک ایمان که آگاهی دارد و آن معجزه را در همین جامعهها پدید آورد، و در حقیقت تکیه بر اساس احساس موروثی دینی و یا یک احساس خشک روحانی نیست. بر اساس شعار روشنفکرانهای است که برای همهی روشنفکران در سطح جهانی مطرح است و بر اساس آن مسألهای که نویسندهی کتاب «مسیح، باز مصلوب» مینویسد، (این کتاب به فارسی ترجمه شده و من خواندن آن را به همهی دوستانم توصیه میکنم.) و بر اساس همین شهار است که من در ایران میگویم: «حسین، باز شهید». من اوّلاً میخواهم این را روشن کنم که بازگشت به خویش، بسیار خوب، این شعار همه است. هم شعار امهسهزر در ایران است و هم در افریقا و هم شعار فرانس فانون در جزایر آنتیل امریکای جنوبی است. و ما مطلب دیگر را باید در این منطقهی فرهنگی و تاریخی و جغرافیایی روشن کنیم. وگرنه شعار بازگشت به خویش به صورت یک شعار مبهم و کلی ذهنی درمیآید. چنان که امروز به صورت مبتذل درآمده و آن نفی اصالت فرهنگی انسانها در دنیا است برای تثبیت اصالت مطلق ارزشهای غرب.
« دریافت متن کامل کتاب :»
سلام.شهیدبزرگوارمان کاش زنده بودند و این مطلب را خودشان نقد میکردند.
موافقم. ولی ایدهی بازگشت به خویشتن مثل هر ایده ای صرف نظر از گوینده اش ارزشمند است. تنها مبحثی که گفته و گوینده در آن مرتبط است اخلاق است.
افسوس که به جای افکار حسین زخم هایش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را تشنگی او خواندند…
دکتر شریعتی.
مرسی گلم
همانگونه که آقای شریعتی که در پایانه مطالبشان هم مطرح نمودند نهضت باز گشت به گذشته خویش یک نهضت حهانی و جهان سومی و ضد استعماری و لذا ملی و فر هنگی بوده است.استدلال ایشان اینکه این نهضت فرهنگی و ملی و بومی و قومی رادر اصل می پذیرند اما در ایران این نهضت به علت گسست فرهنگی که اعراب و .. وجود آورده اند بازگشت به یک گذشته گورستانی و مرده است به نظر من این نحوه نگرش غلط و بی پایه ایی است. در همه دنیا بازگشت به ریشه های ملی و فر هنگی منهدم شده و مسخ گردیده و..یعنی یک رنسانس فرهنگی معنا داشته و درست از همان جهت ضرورت بازگشت به گذشته های فرهنگی اهمیت میابد تا مرده و مسخ شده و بازداشته شده باز احیا و زنده گردد .
از دیگر سو منظور از رنساس فرهنگی و قومی و بومی رفرم دینی و رفرماسیون نیست. تلقی معنویات به منزله فرهنگ قومی و ملی و بخصوص اسلام یک اشتباه بزرگی است. وِیژیگی اما شریعتی در این است که او نیاز نسل گذشته به رنساس فرهنگی و ملی که یک حرکت ضد اشعالگری از اعراب به این طرف تا عصر نو که با هدف بازگشت به فرهنگ قومی و ملی گذشته بود را با حرکت رفرماسیون و بنیاد گرایی و بازگشت به اصالت های دین مکتبی شده در هم آمیخته و بسود این آخری نتیجه های مهلکی گرفت.
اصالت در ملل غیر قابل تعریف است. 30 هزار سال پیش انسان مهاجر از افریقا به ایران رسید. هفت هزارسال پیش بومیان ایران در گرگان و شهر سوخته و عیلام بودند. 3هزار سال پیش مادها و پارت ها ایران را اشغال کردند. 2هزار و سیصد سال پیش یهودیان (اسیران کشور یهودیه) در نظام حکومت ایران به قدرت رسیدند که در تورات به طور مشروح آمده. سپس یونانیان ایران را اشغال کردند. سپس اعراب، سپس ترکان غزنوی تا خوارزمشاهی، سپس مغولان.
اصالتاً «ما» از لحاظ زمین کدام هستیم؟ بومیان افریقا.
از لحاظ ژنتیک کدامیم؟ بیشتر معول و کمی عرب. کرد و لر و ترک و ترکمن و بلوچ و گیلگی ما هم یکی نیست که نیست. تازه کرد داریم تا کرد. این تکیه نژاد گرایی و نژاد پرستی ست. انسان یکی ست. همان بومیان افریقای شصت هزار سال پیش است. با همان فرزندان آدم و حوا!
بازگشت به خویشتن بازگشتی زمانی ست. بازگشت از عرب زدگی ست. یعنی یک زمان جو گیر شدیم. حالا دیگه بسه. ربطی به اصالت ندارد.
ضمنا اصالت چیز خوبی نیست. فرهنگ غرب غنی ست چون جاذب و اصالت گریز است.
زمانه ای شده که شیطان فریاد میزند: آدم پیدا کنید،سجده خواهم کرد….
ta alan har che monazere shode har ettelaati dar movrede mazhab ya din gereftim kafi hast har kas bemeghdare danayiash amal konad ta donya golo golzar shavad .ma mosalmanha teori gohaye khobi hastim ama che kasi amal konad hame moballeghim hame donbale haghighatim ama ki amal konad.pas beshetabid besooye amal.ma ba amale khod khod ra sabet mikonim na ba shoar va harf .sohbat va bahse bija faghat kine va bare ensan ra sangintar mikonad ettelat bala amale lamtar.pas hamantovr ke shariati goft hazeram ba kafshhayam biron rah beravam va be masjed fekr konam ta inke dar masjed bashamo be kafshhayam fekr konam.
من در حال نوشتن مقاله ای تحت عنوان « اندیشه پرواز » به فکر کتاب بازگشت به خویشتن استاد شریعتی افتادم که بینم ؛ آیا شریعتی باز گشت به خویشتن را تنها باگشت به فرهنگ متعالی ملی ودینی مان می دانند ویامعنی عرفانی آن رانیز که بازگشت به انسانیت انسان است مد نظردارند ؛ چون همه اهل مطالعه توجه دارند که استاد که اسلام شناسی روشنفکر هستند وباعرفان نیز الفتی دارند که درکتاب کویرش این واقعیت نمایان است و دیدم تنهامعنی اجتماعی بازگشتن به خویشتن را تبیین کرده اند ولی درعمل نشان دادند که بسوی انسانیت خدائیش درحال سیر هستند ورفتند تا باشهادتش به اصل خویش بازگشتند و…