قطعا توپ رها شده از بیرون به زمین ارشاد موجب هدر رفتن نیروهای فکری و رکود در فعالیتهای حسینیه می شد که غیبت هفت ماهه شریعتی از حسینیه ارشاد در فاصله اول شهریور 1349 تا 20 فروردین 1350 از تبعات ناشی از همین بن بست و مجادلات و بگومگوهای اعضا بر سر علی و افکارش بود بن بستی که از نظر مطهری یک پیروزی بود1 .
غیبت شریعتی از یک سو و فقر فرهنگی حلقه استاد مطهری هم از سوی دیگر باعث شده بود که موسسان اصلی ارشاد آقایان میانچی و مرحوم محمد همایون را به صرافت بیندازد که برای بازگشت مجدد شریعتی به حسینیه تلاش نمایند و از حلقه مزبور تقاضا کنند به جای مصوبه غلاظ و شداد تدوین شده که به حذف علی از فعالیت و سخنرانی و تدریس در حسینیه منجر می شد به همان ضابطه مختصر و مفید تصویب شده در مورخه 10/7/49 هیئت بیست نفری مبنی بر (( پیروی از بینش اسلامی گروهی از علمای صاحب نظر اسلام که تقوی و اجتهاد و آشنایی آنان به اوضاع و احوال جهان محرز باشد با استقلال کامل به فععالیتهای تبلیغی و تحقیقی اسلامی )) اکتفا شود .
اما از آنجا که پیشنهاد مزبور از سوی موسسان اصلی ارشاد مورد قبول حلقه مطهری قرار نمی گیرد آقایان میانچی و محمد همایون بنا گزیر و ضمن اعلام و تایید کتبی تمامی موارد و تبصره های مصوبه ارائه شده در مورخه 15/12/49 با قید یک شرط و استثنا بدین مفهوم که : چنانچه آقای دکتر شریعتی از حلقه این ضابطه خارج شود و بتواند به خدمات علمی و تحقیقی گذشته اش در حسینیه ارشاد ادامه دهد ما هم با این ضابطه تقسیم بندی شده به سه گروه و سیزده تبصره الحاقی آن موافقیم 2 .
پیشنهاد فوق با مخالفت و عکس العمل شدید مرحوم مطهری و حلقه او قرار می گیرد و بنا به اظهارات آقای میانچی : متاسفانه استاد از همان لحظه قصد خود را در عدم همکاری با حسینیه و دکتر شریعتی به موسسین ابلاغ کردند 3.
1. رهنما ص 364
2. ویژه نامه نشریه ارشاد شماره 15 ص 108
3. همان شماره 16 ص 74
درست در بحبوحه ی غوغای ولایتی ها در خارج حسینیه که بنا بر اسناد و مدارک ساواک از سوی سرویسهای امنیتی هدایت می شدند و در این میان نقش ساواک خراسان در علم کردن جریان ولایتی ها بر ضد علی بارز بود و اشاعه شایعات ، افترا پراکنی ، بیانیه نویسی ، تکثیر جزوات و سخنرانی بر سر منابر و … از جمله شیوه های آنان بود حلقه مزبور هم از داخل حسینیه به فکر تنگ تر کردن فضا و ضابطه گذاری برای فعالیتهای علی بود1 .
علی که چندین ماه به دلیل حساسیتها و اختلافات بر سر حضور در حسینیه از ارشاد دور بود بعد از با خبر شدن از تصمیمات حلقه استاد مطهری درباره او و چگونگی فعالیتهای ارشاد در نامه ای خطاب به یکی از مسئولان ارشاد می نویسد :
از گوشه و کنار و گاه حتی از متن خبر یافته ام و همه روزه می یابم که در ارشاد تحولات ریشه داری روی داده است و تصمیماتی قاطع اتخاذ شده است که چگونگی آن در تعبیرات و تلقیات کسانی که ناقل این خبرند خیلی با هم متفاوت و گاه متضاد است و هر کسی آن را به گونه ای می فهمد و می فهماند زیرا هم غرض ها متفاوت است و هم مرض ها و در آنجا غرضی و مرضی هم در کار نیست فهم ها و ذوق ها مختلف و به هر حال آنچه مشترک است و مسلم این است که وسعت مشرب و دایره انتخاب و ظرف تحمل ارشاد سخت تنگ شده است و ملاک ها ثابت و مشخص و حد و رسم ها محدود و معین و ضوابطی سخت در کار آمده است و از این پس آدم ها و حرف ها و کارها همه از صافی نرم و غربالی ریز می گذرند آن چنان که تنها معصومین و متقین امت خواهند بود که به ارشاد خلق خواهند پرداخت2 .
1. مخالفت با حسینیه ارشاد از دو سو بسیار شدید بود یکی از سوی ارتجاع که حرفهای روشنگرایانه ی دکتر شریعتی را به زیان خود می دید و به تعبیر خود دکتر شریعتی (( دکان دو نبش )) آنها با این سخنان بسته می شد و یا احیانا کم رونق می شد دیگری رژیم شاه بود که او هم با بیدار شدن مردم به خصوص قشر جوان و دانشجو زیان خود را شدیدا احساس می کرد . از این رو وقتی که یکی از روحانیون که الان مقیم پاریس است و در نظام شاهنشاهی از آیت اله های نظام محسوب می شد و همین الان هم گاهی سم پاشی هایی علیه نظام جمهوری اسلامی می کند سفری به قم کرده بود و با علمای قم مشورت کرده بود که من می خواهم خدمت اعلی حضرت برسم شما چه درخواستی دارید که من به ایشان بگویم .
گفته بودند که ما دو درخواست داریم یکی این که اوقاف را می خواهد به صورت دولتی درآورد و می خواهد وزارت حج و اوقاف درست کند اگر این کار انجام بگیرد دیگر ما هیچ سهمی در اوقاف نخواهیم داشت بگویید به چنین کاری دست نزند و اوقاف همان طوری که بوده باقی باشد . دوم در حسینیه ی ارشاد را ببندد .
برای این عده مسئله ی اصلی دکتر شریعتی و سخنرانی ها و درس های او بود اگر چه روشنگری های همه این بزرگانی که اسم بردم به زیان آنها تمام می شد اما مسئله ی اصلی شخص دکتر شریعتی بود چون شهامت و شجاعت دکتر شریعتی باعث شده بود که جوانان روشن شوند و دیگر سر سپرده ی بعضی از افراد قرار نگیرند .
شخصی که این جریان را گزارش داد الان هستند و حاضرند این جریان را شهادت بدهند تعریف کرد : وقتی فلانی از تهارن به قم برگشت علما پرسیدند چه شد ؟ گفت اعلی حضرت در هر دو مورد قول مساعد دادند که انجام دهند و دیدیم که به قول خودش وفا کرد از تشکیل وزارت حج و اوقاف جلوگیری کرد و حسینیه ی ارشاد را هم در همان سال 52 بست شریعتی آن گونه که من شناختم ص 23
2. م . آ 34 ص 131
علی در همین نامه با اشاره به این که (( ملاک ها طوری انتخاب شده است که با من سازگار نیست ))1 از دوست خود می پرسد : آیا ضوابطی که غیبت مرا در برنامه های ارشاد ایجاب می کند متوجه شخص من است یا متوجه فکر من ؟ آیا به علت نقصصی یا نقایصی که در فرد من هست هم ردیف شدنم با آقایان وعاظ بی عیب و نقص و خطبای مذهبی که با آن ضوابط انتخاب شده اند اشکال دارد یا انتقاد و اعتراضی که به افکار و عقایدم هست به گونه ای است که با مشی فکری و تبلیغات مذهبی و بینش اسلامی یا وضع اجتماعی ارشاد نمی خواند ؟
این تنها مجهولی است که دوست دارم بدانم و صریح به من بگویند تا بفهمم که چه باید بیندیشم و چه باید بکنم اگر فرد من مطرح است کار آسان است و خدا کند این باشد . یعنی ارشاد بر همان راه و روح نخستین اش که در من و ما امید و ایمان تازه ای به آینده جامعه مان و مذهب مان ایجاد کرده بود مانده است و خواهد ماند تنها یک فرد از ان حذف می شود . به درک ! صدها فرد فدای یک راه و یک مسئولیت و رسالت جمعی و فدای عقیده ! من این اندازه معتقد و صمیمی هستم که در اینجا نباشم و مستقیما سهمی نداشته باشم و بیش از یک سخنران رسمی ارشاد خود را مسئول دفاع و توسعه و تکامل آن بدانم و اما اگر اختلاف بر سر نوع تفکر و فهم اسلام و بینش اجتماعی و گرایش اعتقادی است و ضوابط فکری ، اجتماعی ، اسلامی و مذهبی تعیین شده با عقاید و یا بینش و گرایش اجتماعی و دینی من ناسازگار است و آقایان روحانیونی که این خطوط اصلی را برای مشی تبلیغی و دینی ارشاد معین کرده اند مخالف مشی فکری من اند که تکلیف من روشن است . من اهل توطئه و تهمت و فحاشی و پشت کار در مبارزه های اینجوری که فعلا بازارش بخصوص در محیط های مذهبی و میان شخصیت های مذهبی داغ است نیستم نه فرصت چنین کوشش هایی را دارم و نه حوصله اش را نه روحیه اش را ولی تنها می فهمم که ارشاد و طرز کار و فعالیتهای مذهبی اش جوری است که با من و ما جور نیست و همین !2
علی با اظهار این که :
من نه آیت اله العظمی هستم و نه جانشین امام زمان و نه امام جماعت و نه اهل زهد و تقوی و آخرت ، من یک پارتیزان ساده ای هستم که تمام ادعایم این است و هم تمام آرزویم که نماینده صادق و وفادار نسل خودم باشم و دردها و نیازها و آرزوهای نسل خودم و همین . و چون اهل ان تقواهای دینی که علایم بدنی مخصوص و سلمانی و استیل آرایش و مدل دوخت لباس دارد نیستم و جسمانی ام و اهل دنیایم در مدت بیست سال مبارزه اجتماعی و اعتقادی و در قلب جوان های گمنام و بی ادعا و صمیمی این نسلی که در رنج و عشق و فداکاری پرورده شده بود و می پرورد آموخته ام که برای یک مصلحت جمعی و برای حفظ یک گروه یا یک موسسه اجتماعی به سادگی و به لذت آن چنان که در دماغ اهل آخرت نمی گنجد خود را کنار می کشم وجودم را کتمان می کند و اگر مصلحت جمع یا عقیده اقتضا کند از نام و نان و حتی جان خود نیز چشم بپوشم 3 .
1. همان ص 135
2. همان ص 136
3. همان
علی که در این میان از حسینیه و آنچه در آن می گذرد دور بود و هیچ نقشی در چند و چون تصمیم گیریها نداشت با نوشتن نامه هایی به دوستان نزدیک درد دلها و شکواییه ها و رنجهایی را که در این دوره کشیده بود بیان می کرد .
او علی الظاهر در ارشاد نبود اما شخصیت و افکار او به اصلی ترین موضوع در ایجاد قطب بندی بین حلقه استاد مطهری و طرفدارانش که عمدتا غیر روحانی بودند تبدیل شده بود مسئله ای که به موازات و در تعاقب همین صف بندیها به یکی دیگر از مراکز روحانیون سنتی یعنی مدرسه حقانی راه یافت و به جناح بندی بین موافقان و مخالفان علی و افکار او منجر شد .
منابع :
کتاب : طرحی از یک زندگی، پوران شریعت رضوی – (همسر دکتر علی شریعتی)
نشر الکترونیکی : وب سایت شریعتی در نیمه حرف.کام، اِنی کاظمی – (Shariati.Nimeharf.Com)