مجله مکتب اسلام و نقد آرای شریعتی

 طیف سوم مخالفان علی را گردانندگان مجله مکتب اسلام به مسئولیت آقای ناصر مکارم شیرازی تشکیل می داد . این مجله به تناوب و طی چند شماره ناپیوسته از سال 1350 تا دوره مخفی بودن علی بعد از بسته شدن حسینیه ارشاد به نقد آرای او پرداخت . نقد آرای علی عمدتا حول سه موضوع بود :

1. نگرش علی نسبت به شورا در اسلام 

2. نگرش و بازخوانی میوه منوع در قرآن

3. نقد برداشتهای علی از برخی سوره های قرآن با برچسب تفسیر به رای کردن آیات قرآن4

 1. بنا به گفته سید محمد مهدی جعفری فراموش نکنیم که دکتر بهشتی این سخن را در مرداد ماه 1357 یعنی قبل از 17 شهریور 1357 گفته بود . شریعتی آن گونه که من شناختم به کوشش سید قاسم یاحسینی صص 32 و 33

2. گفتگوی ابراهیم نبوی با مصطفی تاج زاده ( قسمت پایانی ) مندرج در روزنامه یاس نو سال اول شماره 20 دوشنبه 26 اسفند 1381

3. مجله مکتب اسلام به سرپرستی ناصر مکارم شیرازی طی چند شماره مطالبی که عمدتا توسط خود آقای مکارم نوشته شده بود در نقد آرای علی به چاپ رسانید . مجله مزبور در کنار مجلات دیگری نسل نو ، پیام شادی که برای گروه های سنی نونهالان و جوانان منتشر می شد وابسته به موسسه دارالتبلیغ به سرپرستی آیت اله سید کاظم شریعتمداری بود . این مجلات از سوی محافل تندرو مذهبی دهه 50 به راست روی و محافظه کاری مشهور بود .

4. برای اطلاع بیشتر به کتاب شریعتی مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد نوشته علی . رهنما صص 391 و 392 مراجعه کنید .

 

علی بعد از چاپ نقدهای فوق نامه ای به هیئت تحریریه مجله مکتب اسلام می نویسد و ضمن توضیحاتی درباره جایگاه نقد و ناقدان در جهان معاصر ، از بیسوادی و ناشیگری ناقدان مذهبی که حتی اصول ابتدایی نقد را ندانسته به بررسی و انتقاد آثار این و آن می پردازند حمله کرده آنان را به جهل مرکب متهم می سازد . وی در نامه دیگری خطاب به آقای ناصر مکارم شیرازی در سال 1351 هشدار می دهد که دستهای ناپیدایی می خواهند با توسل به ملعبه هایی از این دست به اختلاف و جدایی میان علما و روشنفکران دامن بزنند1 علی در نامه ای به یکی از دوستان یادآوری کرده بود که (( هدف از مقالات چاپ شده در مکتب اسلام سنی قلمداد کردن و بی اعتبار ساختن او در انظار عمومی بوده است ))2 .

استاد محمدتقی شریعتی هم در پاسخ به انتقادات آقای ناصر مکارم شیرازی به کتاب اسلام شناسی دکتر شریعتی مطالبی به این مضمون نگاشته است3 .

جناب آقای مکارم شیرازی در دو شماره از مکتب اسلام شما به انتقاد از دروس حسینیه ارشاد پرداخته اید . اولا می خواهم بدانم سرکار نسبت به دروس اساتید که رسما با اسلام مبارزه می کنند حتی کتابهای رسمی که قرآن را برای زمان ما ناسودمند معرفی می کنند بلکه منبرهایی که خودتان خوب می دانید مطالب قابل انتقاد بسیار دارند هیچ گاه انتقادی کرده و می کنید ؟ ثانیا با فرض این که مطالبی قابل انتقاد و اعتراض در دروس حسینیه باشد بهتر نیست قبلا نامه ای به حسینیه نوشته جواب بخواهید و بعد اگر لازم دیدید انتقادات خود و پاسخ حسینیه را در مکتب اسلام درج فرمایید ؟ 

ثالثا آیا بین خود و خدا در عصر حاضر مطالب و مسائلی بسیار لازم تر و فوری تر و فوتی تر و مفید تر از انتقاد بر دروس حسینیه نیست ؟ رابعا چرا شما انتقادات را ساده و به طور معمول نمی نویسید و مطلب را بزرگ می کنید و هیاهو راه می اندازید و خوب و بد را طوری در هم می آمیزید که خواننده بی اطلاع تصور می کند همه اش باطل و نادرست و غلط است ؟

مثلا در انتقاد پیشین شما بر اسلام شناسی به شورا اعتراض داشتید و فرض می کنیم بجا و درست و مثبت و موید و موافق عقیده شیعه در آن کتاب بوده است حال شما به جای این که بگویید مثلا (( آقای مولف شما که داستان غیر و نصب علی به ولایت عامه به آن خوبی نوشته اید و شما که داستان نوشتن افزار خواستن پیغمبر برای وصیت درباره علی را به آن زیبایی آورده اید و شما که در این مورد مطالبی آورده اید که کاملا بر طبق عقاید شیعه است و ضمنا معرف عقیده خود شما نیز می باشد چرا وقتی مواردی در حکومت را از قول فرید و جدی نقل می کنید در متن یا پاورقی تصریح نکرده اید که این مطلب موافق عقیده شیعه نیست ؟ چرا این را نگفته اید ؟ همین و بس . ولی شما به جای این تعبیر شورا را مبنی قرار داده و می گویید پس چرا داستان غدیر را . چرا موضوع وصیت را و فلان و فلان را آورده اید که خواننده خیال کند همه اینها یعنی داستان غدیر و تصمیم به وصیت نوشتن پیغمبر و امثال اینها هم اشتباه است و بعد هم خلط میان اجماع در رای برای انتخاب خلیفه و اجمع فقها در مسائل فقهی کردن و با این اشتباه مضحک مولف را مورد حمله قرار دادن که نصیحت می فرمایید که در مسائل دینی مشورت کنند بهتر نبود همین نصیحت و موعظه را به نویسنده مقاله می کردید …   

 

1. همان ص 391

2. همان ص 392  

3. اصل نامه استاد محمدتقی شریعتی به آقای ناصر مکارم شیرازی در آرشیو نگارنده محفوظ است .

مرحله سوم : صدور فتوا

اشاره شد که شیوه برخورد روحانیت با شریعتی و افکارش در سه مرحله صورت گرفت . مراحل اول و دوم توضیح داده شد و اینک اشاره ای اجمالی به مرحله سوم که مرحله صدور فتوا از سوی مجتهدان و مراجع بر ضد علی و افکارش بود می شود . این مرحله به صدور چهار فتوا از جانب برخی مراجع منجر می انجامد1 .

برخی از این فتوا در زمانی که علی در ارشاد فعالیت می کرد صادر شد و برخی دیگر در زمانی که در زندان بود و باقی فتواها بعد از آزادی علی از زندان و سرانجام پس از مرگ او صادر شد .

در مرحله اول یعنی در اول شهریور 1351 آیت اله میلانی به منع حضور در ارشاد یا مطالعه کتب و نوشته های شریعتی حکم داده بود . در سطور گذشته در بخش مربوط به گروه ولایتی توضیح داده شد که آیت اله میلانی ارتباط نزدیکی با آنان داشت .

آیت اله محمد صادق روحانی هم دو ماه بعد از فتوای میلانی با خطرناک دانستن آرای دکتر و محارب خواندن او حضور در سخنرانیهای ارشاد را مصداق بارز فعل حرام دانسته بود و آیت اله حسن طباطبایی قمی هم پنج روز پس از فتوای روحانی کتابهای شریعتی را ضاله قلمداد کرد .

در مرحله دوم در زمانی که شریعتی در زندان بود آیت اله میلانی فتوای دیگری در تاریخ 25 خرداد 53 صادر می کند و ضمن تاکید بر مواضع قبلی خود از اظهار نظر وعاظی که مطالعه کتب شریعتی را منع کرده بودند حمایت می کند . در مرحله سوم هنگامی که شریعتی از زندان بیرون می آید سه تن از مراجع : آیت اله ابوالحسن قزوینی ، آیت اله محمد حسین طباطبایی2 و آیت اله مرعشی3 به مقلدان خود حکم کردند که از خرید و فروش نوشته های شریعتی خودداری کنند .

مرحله چهارم صدور فتوا بعد از مرگ شریعتی بود که 4 ماه پس از درگذشت شریعتی توسط آیت اله علی فانی اصفهانی در 17 مهر ماه 1356 صادر شد . نامبرده خرید و فروش و مطالعه کتب و نوشته های شریعتی را فعل حرام قلمداد کرده بود .

 

 

1. قابل توجه آنکه نویسنده در این بخش اطلاعات خود را از کتاب آقای علی رهنما صص 392 و 393 اخذ کرده است .

2. مهندس بازرگان در مصاحبه ای نقل کرده اند که از مرحوم علامه طباطبایی نوشته ای در مورد شریعتی گرفته بودند که البته به تندی و زشتی ای که پاسخ دیگران بود ، نبود و ایشان گفته بودند که : آرای دکتر شریعتی عموما با آنچه ما از دین می فهمیم تطبیق نمی کند . ویژه نامه شریعتی روزنامه جهان اسلام شماره 6 خرداد و تیر 72

3. مهندس بازرگان در مورد دیدار خود با آیت اله مرعشی و سوال از وی درباره شریعتی می گوید : پس از فوت دکتر شریعتی یک روز که از اعیاد مذهبی هم بود در قم به دیدار مرحوم آیت اله مرعشی نجفی رفتم بین ما و ایشان نسبت خویشاوندی هم بود و چون روز عید بود عده ای از علما در منزل ایشان بودند . ایشان از من پرسیدند که دکتر شریعتی چه می گوید و این اظهار نظر علما و دانشمندان در مورد ایشان به چه خاطر است . بنده هم توضیحاتی دادم و گفتم که ایشان مومن و معتقد است و گفته هایش نیز اثر فراوانی روی جوانان ما نهاده است       ( ایشان هم تا آن وقت هنوز چیزی علیه شریعتی نگفته بود ) با این توضیحات جو مجلس تقریبا موافق با دکتر شریعتی می چرخید اما در همین حین یکی از آقایان حضار گفت که می دانید دکتر شریعتی معتقد به اسلام بدون روحانیت بود ؟ با این قول گویی مجلس به یکباره متغیر و متشنج شد که البته من هم توضیحاتی دادم … همان .

فتواهای دیگر از تیر ماه 1357 از طرف آیت اله علی نمازی شاهرودی ، آیت اله عبداله شیرازی ، آیت اله مالک حسینی ، آیت اله ابوالقاسم موسوی خویی و آیت اله شهاب الدین مرعشی نجفی صادر شد . شریعتمداری هم شایعه تایید کتب شریعتی را تکذیب کرده بود . بازار فتوا گرفتن از مراجع علیه علی و حسینیه بسیار داغ بود و نقش اصلی را در این میان وعاظ و منبریها ایفا می کردند . نگاهی به اسامی افرادی که به قم رفته از مراجع تقاضای صدور فتوا می کردند نقش گروه ولایتی را در توطئه چینی ، افترا و پخش شایعات به خوبی روشن می سازد . سند صفحه بعد از کتاب شریعتی به روایت اسناد ساواک ج دوم گواه این نظر است : مراجعی که به راحتی به صدور فتوا علیه علی و افکارش دست می زدند اغلب آثار علی را نخوانده یا به یک یا دواثر اواکتفا کرده بیشتر اطلاعات خود را به صورت شفاهی از مریدان و مقلدان خود اخذ می کردند 1 .

بی خبری این دسته از مراجع از مسائلی که علی در حسینیه و دیگر مراکز علمی – فرهنگی طرح می کرد از خلال خاطراتی که برخی افراد با آنان داشته اند آشکار می شود . مهندس بازرگان خاطره ای از دیدار خود با آیت اله محلاتی نقل می کند :

 1. بی خبری برخی مراجع درباره برخی موضوعات که جنجال برانگیز بود و به شایعات دامن می زد بسیار بود . یکی از آن موارد که باعث جار و جنجال و بگومگوها و صدور فتوا علیه آن شد کتاب شهید جاوید بود . روند شایعه سازی و شایعه پراکنی در حوزه های علمیه علیه کتاب شهید جاوید تا بدانجا کشید که آیت اله العظمی اراکی نیز به جمع نفی کنندگان شهید جاوید پیوست . آیت اله العظمی منتظری ماجرا را این گونه توضیح داده اند :

(( در ایامی جنجال شدیدی بر ضد شهید جاوید راه انداخته بودند در یک روز جمعه ما با یک عده از دوستان که از نجف آباد به قم آمده بودند برای شرکت در نماز جمعه آیت اله اراکی به مسجد امام قم رفتیم … من در صف چهارم رو به روی امام نشستم . آیت اله اراکی در خطبه اول پس از مطالبی سخن را به شهید جاوید کشیدند و با حالتی غضب آلود به نویسنده کتاب حمله کردند و گفتند : او به امام حسین (ع) اهانت کرده و این گناه بزرگی است که انجام داده و تاسف در این است که بعضی افراد این کتاب را تایید کرده و برای آن تقریظ نوشته و در این گناه بزرگ سهیم شده اند ، ای خاک بر سر کسانی که برای شهید جاوید تقریظ نوشته اند . ” در این جا توجه مردم به سوی من جلب شد چون می دانستند من تقریظ نوشته ام . حالت تلخ و سختی بود یک عده سخت ناراحت شدند و با حالت غضب صف نماز جمعه را ترک کردند ولی من فکر کردم اگر صف نماز را ترک کنم بسیاری از طلاب و مردم به دنبال من نماز را ترک خواند کرد و ممکن است نماز به هم بخورد و وضع بدتر شود با همه تلخی و سختی و حالت بدی که برای من به وجود امده بود دندان سر جگر گذاشتم سخنان آیت اله اراکی وضع بهم ریخته ای را در حوزه قم به وجود آورد و بسیاری از طلاب به معظم له شدیدا اعتراض کردند . روز بعد من برای روشن کردن ذهن آیت اله اراکی و فرو نشاندن تشنج با مشار الیه ملاقات کردم و پس از مذاکراتی معلوم شد ایشان کتاب را نخوانده اند ولی از بس به ایشان گفته اند که نویسنده این کتاب منکر علم امام شده و به امام حسین (ع) اهانت کرده است یقین کرده اند که این کتاب ضد امام حسین است و در خود احساس وظیفه کرده اند که با کتاب نامبرده مبارزه و از امام حسین دفاع کنند . وقتی برای ایشان توضیح دادم و قانع شدند با حالت انفعال به من گفتند مرا ببخش . از اظهارات آقای صالحی نجف آبادی نویسنده کتاب شهید جاوید به نقل از مقاله چرا تکفیر چرا حذف ؟ نوشته ابوالفضل گرامی در ویژه نامه فرهنگی روزنامه جهان اسلام شماره 6 خرداد و تیر 72

ملاقاتی با مرحوم آقای محلاتی داشتم و ایشان از کسانی بود که هنوز چیزی علیه دکتر شریعتی نگفته بود. ایشان تابستانها به تهران و شمال می آمدند یکی از دوستان شیرازی با من صحبت کرد و قبل از این که آیت اله محلاتی به تهران بیاید به من گفت که آقای محلاتی را دریاب ! و با ایشان قبل از آنکه علیه شریعتی چیزی بگوید صحبت کن . من هم با آقای محلاتی دیدار و ملاقاتی داشتم و ایشان هم از من پرسید که نظر شما در مورد شریعتی چیست ؟ من گفتم که بعضی کتابهای شریعتی را که من خواندم از جمله فاطمه ، فاطمه است به ارادت و احترام من نسبت به ائمه و شخص حضرت زهرا (س) افزود ، و البته منظورم از گفتن این مطلب آن بود که به آقای محلاتی به طور ضمنی گفته باشم شریعتی شیعه است و معتقد به اهل بیت بعد این داستان را برایش تعریف کردم که : در یک سالی که آقای محمد امین جبل عاملی به ایران و به حسینیه ارشاد دعوت شده بود در یک مهمانی خصوصی که طالقانی ، مطهری ، جزایری و عده ای دیگر هم بودند من از ایشان پرسیدم که آیا این شایعه درست است که آخرین سخنرانی شما به این علت لغو شد که دکتر شریعتی در پاسخ به دانشجویانی که از اهل بیت سوال کرده بودند گفته بود ” که این حرف ها همه مزخرف است ؟ ” ( چرا که چنین شایعه ای مطرح بود که آقای جبل عاملی به این علت سخنرانی خود را انجام نداده است ) ایشان با تعجب و ناراحتی گفتند که خیر من آن روز ناخوش بودم و نمی توانستم سخنرانی کنم .

برای آقای محلاتی گفتم همان طور که می بینید این گونه وقایع و حوادث را تحریف می کنند و شخصیتها را مورد تردید قرار می دهند و همین داستان و توضیح من باعث شد که آقای محلاتی قانع شوند و اعلامیه و اظهار نظری علیه دکتر شریعتی نکنند1 .  

تلاشهای فراوانی می شد تا صدای علی را در حسینیه خاموش سازند . از این رو افراد مسئله دار به هر دری می زدند تا شاید مسئله حسینیه و شخص علی را یکسره کنند . در ادامه رفت و آمد به بیوت مراجع و تحریک آنان بر ضد حسینیه و علی پیک هایی نیز به نجف نزد آیت اله خمینی فرستاده می شد تا بلکه از ایشان هم که شخصیتی بانفوذ در حوزه و در بین طلاب جوان و باانگیزه بود بگیرند . حجت الاسلام دعایی که در سالهای قبل از انقلاب در نجف زندگی می کرد و از نزدیک شاهد رفت و آمد این پیک ها بود می گوید : یک روز خدمت امام بودم . ایشان فرمودند که از تهران کسی را مستقلا فرستادند پیش من که بیاید اینجا و علیه مرحوم مطهری و مرحوم شریعتی – البته این دو بزرگوار هردوشان آن روزها حیات داشتند – حرف بزنند . آیت اله خمینی می گوید : اسلام شناسی ( به نظر من اسلام شناسی چاپ مشهد بود ) را پهلوی من آوردند و گفتند که علیه مقدسات اسلام است . من نخواستم آنجا به انها جواب داده باشم گفتم که این کتاب قطور است آن قسمتش که مشخصا شما می گویید این مسائل درش هست به من نشان بدهید . یک جایی را به من نشان دادند که من دیدم آن طوری که اینها می گویند نیست . البته ممکن است سلیقه خاصی را اعمال کرده باشد که من قبول نداشته باشم ولی آن طوری که اینها دارند تبلیغ می کنند و به عنوان یک چیز مخالف در حدی که باید موضع گرفت مطرح نیست2 .

 

 1. مصاحبه با مهندس مهدی بازرگان ویژه نامه فرهنگی روزنامه جهان اسلام شماره 6

2. مجله سروش سال سوم شماره 102 ، 30 خرداد ماه سال 1360 به نقل از ویژه نامه فرهنگی جهان اسلام شماره 6 خرداد و تیر 1372

همچنین مرتضی عسکری که از جمله دست اندرکاران نخستین ننگین نامه ضد ارشاد و ضد شریعتی بود ، در مورد شریعتی از آیت اله خمینی استفتا کرده بود . او در آبان 1351 / نوامبر 1972 متعاقب نخستین مرحله ی حملات آیت اله ها به شریعتی طی نامه ای کاملا مبسوط و مفصل برای آیت اله خمینی آن چه را به زغم وی نکات کاملا اشتباه و ناقص و حتی کفرآمیز نوشته های شریعتی محسوب می شد بازگو کرده بود . عسکری به عنوان یک مقلد عادی از آیت اله خمینی خواسته بود نظر فقهی خود را در مورد نوشته های شریعتی ابراز نماید . آیت اله خمینی هم پس از مطالعه ی دقیق موارد مذکور پاسخ داده بود (( موارد ذکر شده را مطالعه کردم هیچ یک از انتقادات و ایرادات معقول و وارد نیست ))1 . آن مراجعی که به فتواهای غلاط و شداد علیه شریعتی مبادرت می کردند بدون آشنایی با آثار ، مبانی و روش او در طرح مسائل ، فی الفور بر اثر تقاضای مخالفان شریعتی تحریک می شدند و به صدور حکم کلی درباره وی می پرداختند . در صورتی که برای صدور حکم و فتوا درباره موضوعی به ویژه موضوعات حساس معرفتی شرط مقدماتی و اولیه شناخت موضوع و تسلط به کلیه جنبه ها و ابعاد ان است . آنها که تکیه بر فتوای مراجع را یگانه راه حل برای رفع مشکلاتی که به زغم ایشان ، شریعتی به وجود اورده بود می دانستند و به راه های میانبری علاقه داشتند بعد از انقلاب هم در صدد گرفتن فتوا بر ضد شریعتی و افکار و کتابهای او بودند : از دانشمند ارجمند جناب محمدرضا حکیمی منقول است که روزی حجت الاسلام فاکر با در دست داشتن تعدادی از کتب و جزوات تدریس شده دکتر شریعتی خدمت ” امام ” می رسند تا با نقل مطالبی علیه دکتر و رد نظریات علمی و فلسفی و تاریخی ابراز شده شاید از زبان امام ردیه یا تکفیری دریافت و اجازه ضمنی جمع آوری کتاب ها و نوشته های دکتر شریعتی را نیز اخذ نمایند . به گفته حجت الاسلام فاکر که در حضور جمعی از اساتید حوزه من جمله جناب آقای حکیمی شرح و وصف ملاقات خود با امام را توضیح و تشریح کرده بود در یک جمله کوتاه پاسخ امام را برای حاضرین نقل می کند و آن عبارت بوده است از فرموده ای که البته دکتر شریعتی مطالب خوبی در آثار بجا مانده اش دارد شما بگویید مردم همان مطالب خوبش را بخوانند2 .  مطلب فوق با این نظر حجت الاسلام سید محمد خاتمی سازگاری دارد که گفته بود : متاسفانه در ایران بدخواهان و تنگ نظران زیادند . همه رفته بودند و شکایت کرده بودند که فلانی ( خاتمی ) آثار شریعتی را به زبان های مختلف دنیا ترجمه کرده و پخش می کند . خوب معلوم است که بنده در ظرف دو ماه نمی توانم این کار را بکنم . چیزهایی بوده که قبلا وجود داشته و در دوره من هم ادامه پیدا کرده است . دوره فعالیت حجت الاسلام خاتمی در هامبورگ و گفتگو در محضر امام …. بله آثار مرحوم شریعتی هم ترجمه می شد ولی این مال دوره سابق است و من هنوز برنامه ریزی مشخصی نکرده ام ، نظر شما آیت اله خمینی است که نباشد ؟ گفتند من نمی گویم نباشد . آن قسمت از آثار شریعتی که حرف درباره اش هست لزومی ندارد که ما منتشر بکنیم ولی آثار خوب ایشان مشکلی ندارد و کسی هم رویش حرف نمی زند منتشر بکنید3 .

 

 

1. جلال الدین فارسی به نقل از علی رهنما ص 394  

2. همان ص 41

3. صفحه ضمیمه اطلاعات ستون جلوه ذات چهارشنبه 11 خرداد ماه 1379 شماره 21923 به نقل از ویژه نامه ارشاد خاطرات آقای میانچی شماره 11 ص 42

منابع :

کتاب  : طرحی از یک زندگی، پوران شریعت رضوی – (همسر دکتر علی شریعتی)

نشر الکترونیکی : وب سایت شریعتی در نیمه حرف.کام، اِنی کاظمی – (Shariati.Nimeharf.Com)

مرحله سوم : صدور فتوا

اشاره شد که شیوه برخورد روحانیت با شریعتی و افکارش در سه مرحله صورت گرفت . مراحل اول و دوم توضیح داده شد و اینک اشاره ای اجمالی به مرحله سوم که مرحله صدور فتوا از سوی مجتهدان و مراجع بر ضد علی و افکارش بود می شود . این مرحله به صدور چهار فتوا از جانب برخی مراجع منجر می انجامد1 .

برخی از این فتوا در زمانی که علی در ارشاد فعالیت می کرد صادر شد و برخی دیگر در زمانی که در زندان بود و باقی فتواها بعد از آزادی علی از زندان و سرانجام پس از مرگ او صادر شد .

در مرحله اول یعنی در اول شهریور 1351 آیت اله میلانی به منع حضور در ارشاد یا مطالعه کتب و نوشته های شریعتی حکم داده بود . در سطور گذشته در بخش مربوط به گروه ولایتی توضیح داده شد که آیت اله میلانی ارتباط نزدیکی با آنان داشت .

آیت اله محمد صادق روحانی هم دو ماه بعد از فتوای میلانی با خطرناک دانستن آرای دکتر و محارب خواندن او حضور در سخنرانیهای ارشاد را مصداق بارز فعل حرام دانسته بود و آیت اله حسن طباطبایی قمی هم پنج روز پس از فتوای روحانی کتابهای شریعتی را ضاله قلمداد کرد .

در مرحله دوم در زمانی که شریعتی در زندان بود آیت اله میلانی فتوای دیگری در تاریخ 25 خرداد 53 صادر می کند و ضمن تاکید بر مواضع قبلی خود از اظهار نظر وعاظی که مطالعه کتب شریعتی را منع کرده بودند حمایت می کند . در مرحله سوم هنگامی که شریعتی از زندان بیرون می آید سه تن از مراجع : آیت اله ابوالحسن قزوینی ، آیت اله محمد حسین طباطبایی2 و آیت اله مرعشی3 به مقلدان خود حکم کردند که از خرید و فروش نوشته های شریعتی خودداری کنند .

مرحله چهارم صدور فتوا بعد از مرگ شریعتی بود که 4 ماه پس از درگذشت شریعتی توسط آیت اله علی فانی اصفهانی در 17 مهر ماه 1356 صادر شد . نامبرده خرید و فروش و مطالعه کتب و نوشته های شریعتی را فعل حرام قلمداد کرده بود .

  


1. قابل توجه آنکه نویسنده در این بخش اطلاعات خود را از کتاب آقای علی رهنما صص 392 و 393 اخذ کرده است .

2. مهندس بازرگان در مصاحبه ای نقل کرده اند که از مرحوم علامه طباطبایی نوشته ای در مورد شریعتی گرفته بودند که البته به تندی و زشتی ای که پاسخ دیگران بود ، نبود و ایشان گفته بودند که : آرای دکتر شریعتی عموما با آنچه ما از دین می فهمیم تطبیق نمی کند . ویژه نامه شریعتی روزنامه جهان اسلام شماره 6 خرداد و تیر 72

3. مهندس بازرگان در مورد دیدار خود با آیت اله مرعشی و سوال از وی درباره شریعتی می گوید : پس از فوت دکتر شریعتی یک روز که از اعیاد مذهبی هم بود در قم به دیدار مرحوم آیت اله مرعشی نجفی رفتم بین ما و ایشان نسبت خویشاوندی هم بود و چون روز عید بود عده ای از علما در منزل ایشان بودند . ایشان از من پرسیدند که دکتر شریعتی چه می گوید و این اظهار نظر علما و دانشمندان در مورد ایشان به چه خاطر است . بنده هم توضیحاتی دادم و گفتم که ایشان مومن و معتقد است و گفته هایش نیز اثر فراوانی روی جوانان ما نهاده است       ( ایشان هم تا آن وقت هنوز چیزی علیه شریعتی نگفته بود ) با این توضیحات جو مجلس تقریبا موافق با دکتر شریعتی می چرخید اما در همین حین یکی از آقایان حضار گفت که می دانید دکتر شریعتی معتقد به اسلام بدون روحانیت بود ؟ با این قول گویی مجلس به یکباره متغیر و متشنج شد که البته من هم توضیحاتی دادم … همان .

فتواهای دیگر از تیر ماه 1357 از طرف آیت اله علی نمازی شاهرودی ، آیت اله عبداله شیرازی ، آیت اله مالک حسینی ، آیت اله ابوالقاسم موسوی خویی و آیت اله شهاب الدین مرعشی نجفی صادر شد . شریعتمداری هم شایعه تایید کتب شریعتی را تکذیب کرده بود . بازار فتوا گرفتن از مراجع علیه علی و حسینیه بسیار داغ بود و نقش اصلی را در این میان وعاظ و منبریها ایفا می کردند . نگاهی به اسامی افرادی که به قم رفته از مراجع تقاضای صدور فتوا می کردند نقش گروه ولایتی را در توطئه چینی ، افترا و پخش شایعات به خوبی روشن می سازد . سند صفحه بعد از کتاب شریعتی به روایت اسناد ساواک ج دوم گواه این نظر است : مراجعی که به راحتی به صدور فتوا علیه علی و افکارش دست می زدند اغلب آثار علی را نخوانده یا به یک یا دواثر اواکتفا کرده بیشتر اطلاعات خود را به صورت شفاهی از مریدان و مقلدان خود اخذ می کردند 1 .

بی خبری این دسته از مراجع از مسائلی که علی در حسینیه و دیگر مراکز علمی – فرهنگی طرح می کرد از خلال خاطراتی که برخی افراد با آنان داشته اند آشکار می شود . مهندس بازرگان خاطره ای از دیدار خود با آیت اله محلاتی نقل می کند :

 

  


1. بی خبری برخی مراجع درباره برخی موضوعات که جنجال برانگیز بود و به شایعات دامن می زد بسیار بود . یکی از آن موارد که باعث جار و جنجال و بگومگوها و صدور فتوا علیه آن شد کتاب شهید جاوید بود . روند شایعه سازی و شایعه پراکنی در حوزه های علمیه علیه کتاب شهید جاوید تا بدانجا کشید که آیت اله العظمی اراکی نیز به جمع نفی کنندگان شهید جاوید پیوست . آیت اله العظمی منتظری ماجرا را این گونه توضیح داده اند :

(( در ایامی جنجال شدیدی بر ضد شهید جاوید راه انداخته بودند در یک روز جمعه ما با یک عده از دوستان که از نجف آباد به قم آمده بودند برای شرکت در نماز جمعه آیت اله اراکی به مسجد امام قم رفتیم … من در صف چهارم رو به روی امام نشستم . آیت اله اراکی در خطبه اول پس از مطالبی سخن را به شهید جاوید کشیدند و با حالتی غضب آلود به نویسنده کتاب حمله کردند و گفتند : او به امام حسین (ع) اهانت کرده و این گناه بزرگی است که انجام داده و تاسف در این است که بعضی افراد این کتاب را تایید کرده و برای آن تقریظ نوشته و در این گناه بزرگ سهیم شده اند ، ای خاک بر سر کسانی که برای شهید جاوید تقریظ نوشته اند . ” در این جا توجه مردم به سوی من جلب شد چون می دانستند من تقریظ نوشته ام . حالت تلخ و سختی بود یک عده سخت ناراحت شدند و با حالت غضب صف نماز جمعه را ترک کردند ولی من فکر کردم اگر صف نماز را ترک کنم بسیاری از طلاب و مردم به دنبال من نماز را ترک خواند کرد و ممکن است نماز به هم بخورد و وضع بدتر شود با همه تلخی و سختی و حالت بدی که برای من به وجود امده بود دندان سر جگر گذاشتم سخنان آیت اله اراکی وضع بهم ریخته ای را در حوزه قم به وجود آورد و بسیاری از طلاب به معظم له شدیدا اعتراض کردند . روز بعد من برای روشن کردن ذهن آیت اله اراکی و فرو نشاندن تشنج با مشار الیه ملاقات کردم و پس از مذاکراتی معلوم شد ایشان کتاب را نخوانده اند ولی از بس به ایشان گفته اند که نویسنده این کتاب منکر علم امام شده و به امام حسین (ع) اهانت کرده است یقین کرده اند که این کتاب ضد امام حسین است و در خود احساس وظیفه کرده اند که با کتاب نامبرده مبارزه و از امام حسین دفاع کنند . وقتی برای ایشان توضیح دادم و قانع شدند با حالت انفعال به من گفتند مرا ببخش . از اظهارات آقای صالحی نجف آبادی نویسنده کتاب شهید جاوید به نقل از مقاله چرا تکفیر چرا حذف ؟ نوشته ابوالفضل گرامی در ویژه نامه فرهنگی روزنامه جهان اسلام شماره 6 خرداد و تیر 72

ملاقاتی با مرحوم آقای محلاتی داشتم و ایشان از کسانی بود که هنوز چیزی علیه دکتر شریعتی نگفته بود. ایشان تابستانها به تهران و شمال می آمدند یکی از دوستان شیرازی با من صحبت کرد و قبل از این که آیت اله محلاتی به تهران بیاید به من گفت که آقای محلاتی را دریاب ! و با ایشان قبل از آنکه علیه شریعتی چیزی بگوید صحبت کن . من هم با آقای محلاتی دیدار و ملاقاتی داشتم و ایشان هم از من پرسید که نظر شما در مورد شریعتی چیست ؟ من گفتم که بعضی کتابهای شریعتی را که من خواندم از جمله فاطمه ، فاطمه است به ارادت و احترام من نسبت به ائمه و شخص حضرت زهرا (س) افزود ، و البته منظورم از گفتن این مطلب آن بود که به آقای محلاتی به طور ضمنی گفته باشم شریعتی شیعه است و معتقد به اهل بیت بعد این داستان را برایش تعریف کردم که : در یک سالی که آقای محمد امین جبل عاملی به ایران و به حسینیه ارشاد دعوت شده بود در یک مهمانی خصوصی که طالقانی ، مطهری ، جزایری و عده ای دیگر هم بودند من از ایشان پرسیدم که آیا این شایعه درست است که آخرین سخنرانی شما به این علت لغو شد که دکتر شریعتی در پاسخ به دانشجویانی که از اهل بیت سوال کرده بودند گفته بود ” که این حرف ها همه مزخرف است ؟ ” ( چرا که چنین شایعه ای مطرح بود که آقای جبل عاملی به این علت سخنرانی خود را انجام نداده است ) ایشان با تعجب و ناراحتی گفتند که خیر من آن روز ناخوش بودم و نمی توانستم سخنرانی کنم .

برای آقای محلاتی گفتم همان طور که می بینید این گونه وقایع و حوادث را تحریف می کنند و شخصیتها را مورد تردید قرار می دهند و همین داستان و توضیح من باعث شد که آقای محلاتی قانع شوند و اعلامیه و اظهار نظری علیه دکتر شریعتی نکنند1 .  

تلاشهای فراوانی می شد تا صدای علی را در حسینیه خاموش سازند . از این رو افراد مسئله دار به هر دری می زدند تا شاید مسئله حسینیه و شخص علی را یکسره کنند . در ادامه رفت و آمد به بیوت مراجع و تحریک آنان بر ضد حسینیه و علی پیک هایی نیز به نجف نزد آیت اله خمینی فرستاده می شد تا بلکه از ایشان هم که شخصیتی بانفوذ در حوزه و در بین طلاب جوان و باانگیزه بود بگیرند . حجت الاسلام دعایی که در سالهای قبل از انقلاب در نجف زندگی می کرد و از نزدیک شاهد رفت و آمد این پیک ها بود می گوید : یک روز خدمت امام بودم . ایشان فرمودند که از تهران کسی را مستقلا فرستادند پیش من که بیاید اینجا و علیه مرحوم مطهری و مرحوم شریعتی – البته این دو بزرگوار هردوشان آن روزها حیات داشتند – حرف بزنند . آیت اله خمینی می گوید : اسلام شناسی ( به نظر من اسلام شناسی چاپ مشهد بود ) را پهلوی من آوردند و گفتند که علیه مقدسات اسلام است . من نخواستم آنجا به انها جواب داده باشم گفتم که این کتاب قطور است آن قسمتش که مشخصا شما می گویید این مسائل درش هست به من نشان بدهید . یک جایی را به من نشان دادند که من دیدم آن طوری که اینها می گویند نیست . البته ممکن است سلیقه خاصی را اعمال کرده باشد که من قبول نداشته باشم ولی آن طوری که اینها دارند تبلیغ می کنند و به عنوان یک چیز مخالف در حدی که باید موضع گرفت مطرح نیست2 .

  


1. مصاحبه با مهندس مهدی بازرگان ویژه نامه فرهنگی روزنامه جهان اسلام شماره 6

2. مجله سروش سال سوم شماره 102 ، 30 خرداد ماه سال 1360 به نقل از ویژه نامه فرهنگی جهان اسلام شماره 6 خرداد و تیر 1372

همچنین مرتضی عسکری که از جمله دست اندرکاران نخستین ننگین نامه ضد ارشاد و ضد شریعتی بود ، در مورد شریعتی از آیت اله خمینی استفتا کرده بود . او در آبان 1351 / نوامبر 1972 متعاقب نخستین مرحله ی حملات آیت اله ها به شریعتی طی نامه ای کاملا مبسوط و مفصل برای آیت اله خمینی آن چه را به زغم وی نکات کاملا اشتباه و ناقص و حتی کفرآمیز نوشته های شریعتی محسوب می شد بازگو کرده بود . عسکری به عنوان یک مقلد عادی از آیت اله خمینی خواسته بود نظر فقهی خود را در مورد نوشته های شریعتی ابراز نماید . آیت اله خمینی هم پس از مطالعه ی دقیق موارد مذکور پاسخ داده بود (( موارد ذکر شده را مطالعه کردم هیچ یک از انتقادات و ایرادات معقول و وارد نیست ))1 . آن مراجعی که به فتواهای غلاط و شداد علیه شریعتی مبادرت می کردند بدون آشنایی با آثار ، مبانی و روش او در طرح مسائل ، فی الفور بر اثر تقاضای مخالفان شریعتی تحریک می شدند و به صدور حکم کلی درباره وی می پرداختند . در صورتی که برای صدور حکم و فتوا درباره موضوعی به ویژه موضوعات حساس معرفتی شرط مقدماتی و اولیه شناخت موضوع و تسلط به کلیه جنبه ها و ابعاد ان است . آنها که تکیه بر فتوای مراجع را یگانه راه حل برای رفع مشکلاتی که به زغم ایشان ، شریعتی به وجود اورده بود می دانستند و به راه های میانبری علاقه داشتند بعد از انقلاب هم در صدد گرفتن فتوا بر ضد شریعتی و افکار و کتابهای او بودند : از دانشمند ارجمند جناب محمدرضا حکیمی منقول است که روزی حجت الاسلام فاکر با در دست داشتن تعدادی از کتب و جزوات تدریس شده دکتر شریعتی خدمت ” امام ” می رسند تا با نقل مطالبی علیه دکتر و رد نظریات علمی و فلسفی و تاریخی ابراز شده شاید از زبان امام ردیه یا تکفیری دریافت و اجازه ضمنی جمع آوری کتاب ها و نوشته های دکتر شریعتی را نیز اخذ نمایند . به گفته حجت الاسلام فاکر که در حضور جمعی از اساتید حوزه من جمله جناب آقای حکیمی شرح و وصف ملاقات خود با امام را توضیح و تشریح کرده بود در یک جمله کوتاه پاسخ امام را برای حاضرین نقل می کند و آن عبارت بوده است از فرموده ای که البته دکتر شریعتی مطالب خوبی در آثار بجا مانده اش دارد شما بگویید مردم همان مطالب خوبش را بخوانند2 .  مطلب فوق با این نظر حجت الاسلام سید محمد خاتمی سازگاری دارد که گفته بود : متاسفانه در ایران بدخواهان و تنگ نظران زیادند . همه رفته بودند و شکایت کرده بودند که فلانی ( خاتمی ) آثار شریعتی را به زبان های مختلف دنیا ترجمه کرده و پخش می کند . خوب معلوم است که بنده در ظرف دو ماه نمی توانم این کار را بکنم . چیزهایی بوده که قبلا وجود داشته و در دوره من هم ادامه پیدا کرده است . دوره فعالیت حجت الاسلام خاتمی در هامبورگ و گفتگو در محضر امام …. بله آثار مرحوم شریعتی هم ترجمه می شد ولی این مال دوره سابق است و من هنوز برنامه ریزی مشخصی نکرده ام ، نظر شما آیت اله خمینی است که نباشد ؟ گفتند من نمی گویم نباشد . آن قسمت از آثار شریعتی که حرف درباره اش هست لزومی ندارد که ما منتشر بکنیم ولی آثار خوب ایشان مشکلی ندارد و کسی هم رویش حرف نمی زند منتشر بکنید3 .

  


1. جلال الدین فارسی به نقل از علی رهنما ص 394  

2. همان ص 41

3. صفحه ضمیمه اطلاعات ستون جلوه ذات چهارشنبه 11 خرداد ماه 1379 شماره 21923 به نقل از ویژه نامه ارشاد خاطرات آقای میانچی شماره 11 ص 42

 

منابع :

کتاب  : طرحی از یک زندگی، پوران شریعت رضوی – (همسر دکتر علی شریعتی)

نشر الکترونیکی : وب سایت شریعتی در نیمه حرف.کام، اِنی کاظمی – (Shariati.Nimeharf.Com)

2 دیدگاه دربارهٔ «مجله مکتب اسلام و نقد آرای شریعتی»

  1. هیچ خونی به ناحق نمیریزد وهیچ مرگی اگر در راه حق باشد؛به نابودی منجر نمیشود و هیچ خفقانی اگر حلقوم,حلقوم حقیقت گوباشد, به خاموشی نمی گراید بلکه خونی؛قطره ای میشود که با آن قطره یک اسلام شناسی بهتر بنویسند.
    معلم شهید (اسلام شناسی3 آثار 18)

  2. می گویند که انسان را باید از دوستانش شناخت، من در حیرتم که چطور این جامعه شاندل را نشناخته است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *