آقای سید محمدمهدی جعفری درباره وصیت دکتر شریعتی به محمدرضا حکیمی می گوید :
در سال 55 که عبدالفتاح عبدالمقصود از ایران بازدید کرد بعد از بازگشت ایشان به مصر دوستان برای جمع بندی و ارزیابی سفر ایشان به ایران جلسه ای در منزل حاج حسین امانیان برگزار کردند . حاج حسین امانیان مسئول پذیرایی از عبدالفتاح عبدالمقصود همسر و دخترش گذاشت .
یادم است در ان جلسه از جمله آقای دکتر سیدجعفر شهیدی نیز آمده بودند . دیدیم آقای دکتر شریعتی و آقای محمدرضا حکیمی هم جداگانه به جلسه امدند . شب بسیار خاطره انگیز و فراموش ناشدنی بود . بحث اصلی درباره امام علی و کتاب عبدالفتاح عبدالمقصود بود .
در ان جلسه آقای حکیمی گفت : کتابی دارم که درباره حادثه غدیر است و حادثه عاشورا ، جریان امام رضا و امام زمان . تردید دارم نام این کتاب را چه بگذارم .
دکتر شریعتی گفت : من پیشنهاد می کنم اسمش را بگذار امام در عینیت جامعه
آقای حکیمی هم فوری پسندید و چندی بعد هم این کتاب توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ و منتشر شد .
پس از پایان جلسه آقای حکیمی زودتر بلند شد که برود منزل . دکتر شریعتی رفت به بدرقه اش . بعد که آقای حکیمی رفت و دکتر برگشت به داخل منزل اقای خسرو منصوریان به من گفت : دکتر نامه ای به آقای حکیمی داد .
ما چیزی نگفتیم در میان ما آقای منصوریان ماشینی داشت که همه ی ما را از جمله دکتر شریعتی را به طور فشرده سوار کرد تا به مقصد برساند .
در بین راه من از دکتر پرسیدم : نامه خصوصی بود ؟
دکتر گفت : بله بعدا متوجه می شوی !
دانستم که در ماشین و در میان جمع نمی خواهد چیزی بگوید .
پس از مدتی من از دیگری نه از خود دکتر شنیدم که ایشان وصیت نامه اش را به آقای حکیمی داده است . در آن وصیت نامه نوشته بود که کتاب های من نیاز به اصلاح دارد و از شما می خواهم که اصلاح کنید .
1. کتاب طرحی از یک زندگی جلد اول ص 327
پس از فوت یا شهادت دکتر شریعتی در خرداد 56 روزی آقای ناصر میانچی مرا به منزل آقای محمد همایون از پایه گذاران حسینیه ارشاد دعوت کرد . وقتی رفتم آنجا دیدم شهید مطهری ، شهید مفتح ، شهید باهنر ، شهید بهشتی ، آقای محمدرضا حکیمی ، مرحوم مهندس بازرگان ، دکتر سحابی ، مرحوم محمدتقی شریعتی و آقای میانچی و همایون حضور دارند .
مرحوم همایون سخت بیمار بود و روی تخت خوابیده بود . در آن جلسه این بحث مطرح شد که حالا که دکتر شریعتی به آقای حکیمی وصیت کرده که آثارش را اصلاح کند ما از آقای حکیمی می خواهیم که کمر همت به این کار ببندد و چنین کاری را انجام بدهد .
در ان جلسه آقای حکیمی نه این پیشنهاد را رد کرد و نپذیرفت . اما گفت : من با کمال میل حاضرم شب تا صبح بنشینم و کتابهای آن مرحوم را بخوانم و اگر مواردی داشته باشد اصلاح کنم اما به یک شرط و ان این که یک همکار برای این کار داشته باشم و آن همکار هم پیشنهاد می کنم آقای جعفری باشد .
جمعیت به علامت سوال به من رو کرد من هم پاسخ دادم : با کمال میل برای این کار در خدمت آقای حکیمی هستم .
شهید باهنر گفت : ما هم جایی در اختیارتان می گذاریم که هر چه از دکتر بر جای مانده آنجا جمع آوری شود.
دو اتاق در دفتر مرکزی دفتر نشر فرهنگ اسلامی در خیابان فردوسی در اختیار آقای حکیمی و بنده گذاشته شد . آقای حکیمی از آقای قدسی شاعر خراسانی نیز دعوت کردند که بیاید و با ما همکاری بکند . برای آقای قدسی بابت این کار حقوقی نیز تعیین شد . کار آقای قدسی این بود که در میان آثار دکتر شریعتی می گشت و مطالبی را که به نظرش قابل اصلاح می رسید بیرون می کشید و یادداشت می کرد و در اختیار آقای حکیمی می گذاشت . من هم کتابهای دکتر شریعتی را تنظیم می کردم .
در سال 56 کتابهای دکتر شریعتی خیلی کم چاپ شده بود و هنوز بسیاری از آثارش حتی از روی نوار نیز پیاده نشده بود . آن چیزی هم که منتشر شده بود غالبا به شکل پلی کپی بود . ماشین فتوکپی خریدیم و از روی همه آثار دکتر چندین نسخه فراهم آوردیم تا اگر ساواک یا رژیم پهلوی هجوم آورد آثار از بین نرود . این کار تا ماه های آغازین انقلاب در نیمه ی اول سال 57 ادامه یافت .
پس از مدتی متوجه شدم آقای حکیمی به دفتر نمی آید و اثری از ایشان نیست . بعد از مدتی از ایشان درباره علت نیامدنش پرسیدم و گفتم چی شد ؟ بالاخره این کار را باید انجام بدهیم یا ندهیم ؟
آقای حکیمی گفت : حقیقتش این است که من تا حالا در آثار دکتر شریعتی هیچ اشتباهی ندیده ام و نیازی به این کار نمی بینم . وقتی آقای حکیمی این را گفتند من هم تقریبا دفتری را که در دفتر نشر فرهنگ اسلامی به ما داده بودند تعطیل کردم . مطمئن شدم که اگر آقای حکیمی اشتباه فاحشی در آثار دکتر شریعتی دیده بود خودش را متعهد می دانست آن را اصلاح کند .
در طول ایامی که این دفتر باز بود و ما در آن کار می کردیم من در مجموعه آثار دکتر شریعتی گشتم و مطالبی از آثار مختلف جمع آوری نمودم و با عنوان (( عقیده )) تدوین و گردآوری کردم . آقای حکیمی نیز در این کار با من شرکت کردند و برخی مطالب را ایشان از آثار دکتر استخراج کرد و داد به من تا تنظیم کنم . کار کتاب (( عقیده )) را بردیم و در چاپخانه با کیفیت جالبی چاپ کردیم و در تیراژ بسیار وسیعی منتشر کردیم که بلافاصله به فروش رفت و چاپ های بعد آن نیز با همین تیراژ منتشر شد .
حتی عده ای ناشر سودجو بدون هیچ هماهنگی با ما بارها و بارها این کتاب را در اشکال و تیراژهای مختلف و زیاد چاپ و منتشر کردند .
منابع :
کتاب : طرحی از یک زندگی، پوران شریعت رضوی – (همسر دکتر علی شریعتی)
نشر الکترونیکی : وب سایت شریعتی در نیمه حرف.کام، اِنی کاظمی – (Shariati.Nimeharf.Com)
همیشه مطالب استاد شریعتی را که میخوانم پرده جدیدی از زندگی به رویم باز میشه
این نشون دهنده ی ذهن پویا و خلاق و حقیقت طلب دکتره. منم با شما موافقم.
وقتی سخنان دکتر شریعتی را میخوانم به خود می اندیشم و در فکر غرق میشم که یکی از گفته هایش بی دلیل نیست و همیشه این شخصیت عالی حقیقت یاب بوده است.
من همیشه نسبت به این استاد گرانقدر بینهایت احترام میگذارم و از طرفدارای سرسخت و همیشگی ایشون هستم و معتقدم در حق شخصست ایشون و اثارشون خیلی کم لطفی میشه ! خیلی…..
بین شریعتی خواندن و شریعتی فهمیدن از زمین تا اسمون فاصلست …
اگر بخواهیم به شریعت شریعتی زندگی کنیم باید شریعتی را زندگی کنیم.
یعنی طعم اظطراب- جدایی و تنهایی -دوست داشتن- انتخاب -تفکر را در بودنمون بچشیم.در این صورته که مخاطب علی شریعتی میشی..
شمع متعلق به زمان خودنبود واندیشه هایش به اینده تعلق داردبه همین دلیل درزمان خود غریبه ماندشکستن قالبهای غلط دراندیشه ی دینی جسارت نابغه هایی است که عقلهای گرد وعقده های چرک انهارابرنمیتابد امیدوارم روزگاری شاهدتولدچنین اندیشه هایی در زمینه ی احیای تشیع ناب باشیم تاهرجوان ایرانی ازداشتن مذهب شیعه به خودافتخارکند
شریعتی مصداق جمله ایست که خوددرباره ی حضرت امیر گفته: “علی انسانی که هست ازان گونه که بایدباشدونیست”
همیشه در هر عصر انسانهایی که بیش از همه میفهمند تنها میمانند عجیب نیست شریعتی نیز مانند پیشوایمان علی(ع) تنها ماند.کسی که به اخلاص رسیده و در آسمانها به سر میبرد چگونه مردم میتوانند بفهمند همانطور که علی جز چاههای کوفه همدمی ندید