من اکنون رسیده ام
به کناره ی دریایی بی انتها دریایی موج زن از درد ،
دریایی از آن الهام های پاک اهورایی
که در ایمن قرن های سکوت جاهلی ،
آبشخور هیچ احساسی نبوده است
از آن گوهرهای گرانبهای غیبی
که دراین خلوت تاریخ
در صدف هیچ «فهمیدنی» نگنجیده اند….
زندگی من همه جرعه جرعه نقش بر آب شد .
عمر من همه ناله ناله بر باد رفت.
دیگر بس است .یا فریاد یا سکوت،
یا طغیان یا عطش .
راه سومی وجود ندارد ،
این دریا سراسر یک حرف است ،
یک حرف پیوسته !
همان حرفی که برای نگفتن آن این همه حرف می زنیم
و چه بی ثمر!.
کویر