روزنامه جامجم 4 ارديبهشت امسال مصاحبهاي با سيد حميد روحاني ، رئيس بنياد تاريخپژوهي و دانشنامه انقلاب اسلامي ايران به چاپ رساند و در قالب آن به بررسي مشكلات موجود در زمينه تدوين تاريخ انقلاب اسلامي پرداخت.
با طرح مطالب سيدحميد روحاني درخصوص مرحوم دكتر شريعتي در اين مصاحبه، خبرنگار جامجم انتقاداتي را كه در اين زمينه به مصاحبهشونده وارد شده است مطرح كرد و سيدحميد روحاني هم در ادامه، توضيحاتي را در اين زمينه ارائه داد.
به دنبال چاپ اين مصاحبه، احسان شريعتي، فرزند مرحوم دكتر علي شريعتي، جوابيهاي را درخصوص مطالب طرح شده از سوي سيدحميد روحاني به روزنامه جامجم ارسال كرد كه متن كامل آن اينك در اختيار شماست.
مديريت محترم روزنامه جامجم
توقيرا عطف به مشروحه مندرجه در صفحات هفتم و دهم آن جريده محترم كه در تاريخ يكشنبه 4 ارديبهشت ماه جاري تحت شماره 3112 در ذيل نام و عنوان حجتالاسلام و المسلمين سيدحميد روحاني، رئيس بنياد تاريخپژوهي و دانشنامه انقلاب اسلامي ايران، به صورت مصاحبه چاپ و نشر يافته است، به اين وسيله با اعلام اعتراضات وارده به آن بخش از مطالب گزينشي اقتباس شده از بازجوييهاي مربوط به دوره 18 ماهه اسارت دكتر علي شريعتي، در سياهچال زندان ساواك به نام «كميته مشترك ضدخرابكاري» منتشره در جلد سوم مجلد تاريخي «نهضت امام خميني» و همچنين ايراد و اعتراض به مطالب اهانتآميز عليه آن زندهياد تحت عنوان و اتهام ناروا و خلاف واقع، «ستايش از رضاشاه و تاييد انقلاب سفيد شاه و حمله به جبهه ملي»، آن هم به ادعاي نبود و عدم دسترسي به صفحه چهلم بازجويي چهل صفحهاي «كلينويسي معمول و متداول آن روزگار كه از متهمان اخذ ميگرديد»، منبعث از بكارگيري شيوه حدس و گمان كه در نوشتههاي جناب روحاني معمول و متداول بوده است و نهايتا با قيام و اقدام به دفاع از مظلوميت دكتر علي شريعتي كه تفصيل آن در كتاب سوم فصل اول و دوم ـ صفحات 159 الي 289 «تاريخچه حسينيه ارشاد» به تاريخ 1384 «شابك ـ 9ـ12ـ6280 ـ964 كتابخانه ملي 5048 ـ 84م»، نشر يافته است، كه به پيوست يك جلد از آن تاريخچه، جهت ضبط در بخش مرجع و منبع مطالعاتي آن روزنامه همراه با تصوير بعضي از صفحات آن راجع به اقدامات عديده گزينشي از ناحيه جناب روحاني تحت شمارههاي 159 ـ 162 ـ 163 ـ 164 ـ 165 ـ 166 ـ 172 ـ 176 ـ 177 ـ 178 ـ 199 ـ 205 ـ 219 ـ 226 ـ 227 ـ 228 ـ 229 ـ 230 ـ 250 ـ 254 ـ 255 ـ 265 ـ 266 ـ 278 ـ 279 ـ 280 ارسال و به شرح زير به پاسخگويي ميپردازد، تا با عنايت به قانون مطبوعات در صفحات هفتم و دهم با همان حروف چاپ و نشر يابد.
البته مصاحبه جناب روحاني با خبرنگار محترم آن روزنامه به 2 بخش خلاصه ميشود، يكي اتهام منتسبه منبعث از حدس و گمان مندرج در صفحه چهلم مجهول ادعايي، از مجموعه بازجويي ساواك به اتهام واهي و خيالي، ستايش از رضاشاه و تاييد انقلاب سفيد و حمله به جبهه ملي و ديگري عناوين گزينشي در استخراج از هزار صفحه بازجويي دكتر شريعتي در كميته مشترك ضد خرابكاري و باقيمانده از مصاحبه انجام شده، حاوي مطالبي است، به صورت حشو و زوايد كه ناشي از نارسايي «حافظه» در آن متون تكرار شده است؛ اكنون شرح كوتاهي در مورد مصاحبه انجام شده:
جناب روحاني، ابتدا اظهار داشتند، در سال 1361 كه از طرف حضرت امام، مسوول مركز اسناد ساواك شدم، يكي از نخستين پروندههايي كه با عشق به سراغ آنها رفتم، پرونده شريعتي بود و ميتوانم بگويم كه بعد از پرونده حضرت امام، اين دومين پروندهاي بود كه من به آن عنايت داشتم، متوجه نامه چهل صفحهاي ايشان كه در مشهد نوشته بود، شدم كه هم از رضاشاه ستايش ميكند، هم انقلاب سفيد شاه را تاييد ميكند و هم به جبهه ملي حمله ميكند كه چرا از فرصت انقلاب سفيد استفاده نكردهاند…، به هر حال، طبق همان رسالتي كه داشتم اين اسناد را منتشر كرديم. در قبال سوال روزنامه كه سال انتشار آن اسناد چه سالي بود؟ آقاي روحاني اظهار داشتند، من اسنادش را منتشر نكردم و فقط در كتاب آوردم.
آيا در مجلد 15 خرداد هم اين اسناد منتشر گرديد، در پاسخ گفته است، مقدمتا چند نمونهاي از اين اسناد را در آن مجله هم آوردم، ولي بعدا آقاي حسينيان كه به مركز اسناد انقلابي آمد اولين كاري كه كرد اين بود كه مركز 15خرداد را تعطيل كرد و سه جلد اسناد در مورد آقاي شريعتي را منتشر كرد كه نامي و نشاني از اين اسناد چهل صفحهاي در بر نداشت و تا پايان صفحه هفتم و مقداري از جملات مندرج در ابتداي صفحه دهم مصاحبه انجام شده «سوال خبرنگار روزنامه و جواب مجهول آقاي روحاني»، به هيچ وجه مويد وجود 40 صفحه نامه ادعايي، «ستايش از رضاشاه و تاييد انقلاب سفيد محمدرضا شاه» نبوده است و بله من هم همين را ميگويم كه رهبر معظم انقلاب فرموده «گروه خوني شريعتي به ساواكي بودن نميخورد و اتفاقا تحليل من روحاني ـ اين است كه شريعتي قصد داشت از ساواك استفاده كند و كار خودش را پيش ببرد ـ اما اين چيزي كه شايع شده است من گفتهام او ساواكي بوده است، اصلا اين طور نيست و اگر كتاب نهضت امام را هم مطالعه كنيد، هرگز تعبير ساواكي بودن را در آن نميبينيد، مساله اين است كه شريعتي در چارچوب اعتقاداتش، آن حساسيتي را كه يك انقلابي نسبت به رژيم شاه داشت، نداشت. حرف من اين است كه ايشان مساله انقلاب سفيد را باور داشت و مطالب او در اين دهه براي فريب ساواك نبوده است كه البته اين تلقي منبعث گرديده، از همان صفحه چهلم كه به ادعاي ايشان مفقود شده است.بالاخره آقاي روحاني، نگفتند در كجا اين 40 صفحه ادعايي «تعريف از رضاشاه و انقلاب سفيد شاه» را به چاپ رسانده و اگر ادعا دارند چنين 40 صفحه نوشتهاي به خط و امضاي دكتر شريعتي وجود داشته و ايشان به تمام اسناد ساواك دسترسي داشته، چرا لااقل يك صفحه از آن 40 صفحه ادعايي كه در آن ستايش رضاشاه و انقلاب سفيد را در بر داشته باشد، منتشر نميكنند و در طول مصاحبه دو صفحهاي از صفحه هفتم و نصف صفحه دهم روزنامه تلاش كردهاند كه ثابت كنند در نوشتههاي ادعايي در جلد سوم نهضت امام خميني، گزينشي عمل نكرده و نتوانسته است 40 صفحه نوشته كذايي و منتسب به دكتر شريعتي را به روزنامه جامجم و در جلوي چشم خبرنگار روزنامه ارائه دهد، تا ايشان بتواند در متن همين مصاحبه بيسر و ته، انتشارش دهد!
ولي در كتاب تاريخچه حسينيه ارشاد در صفحات 159 الي 289 به يكايك نوشتههاي غيرمستند آقاي روحاني پاسخ داده شد كه تصوير دو صفحه به شماره 163 و 164 را جهت اطلاع و استحضار روزنامه محترم جامجم به همراه اين جوابيه تقويم ميدارد. اميد آن كه آقاي سيدحميد روحاني كاملا مطالعه و پاسخ شرعي و قانوني حسينيه ارشاد را بدهد، براي نمونه و استشهادي شرعي و قانوني به اطلاع ميرساند؛ مندرجات صفحه 163 كتاب تاريخچه حسينيه ارشاد، حكايت از اين دارد كه آقاي روحاني در پايان صفحه 175 كتاب خودساخته، به علت آن كه تصور كرده است صفحه پاياني نامه 40 صفحهاي وجود خارجي ندارد، حسب معجزات كشفالغيب خود، اظهارنظر فرمودهاند:
«به نظر ميرسد كه نامبرده در پاياننامه خود پايه وفاداري، سرسپردگي و وابستگي خويش به رژيم شاه را بيش از پيش بازگو نموده و شايد مقامات بلندپايه «ساواك» در پينويس آن، نكتههايي را آورده بودند كه ميتوانسته چهره او را به درستي بنماياند و پيوند او با رژيم شاه را روشن سازد و ديد ساواكيها را پيرامون اين نامه به درستي روشن كند».
و اين مطلب را در موقعيتي به شيوه حدس و گمان به رشته تحرير درآورده كه اولا تمامي 40 صفحه كلينويسي «شريعتي» نزد ساواك خراسان، «يكي از روشهاي اختراعي بازجويان ساواك و اجبار و الزام متهم تحت بازجويي»، حكايت از طرح مسائل فكري و ايدئولوژيكي دارد و اين سابقه در پرونده ساواك خراسان بايگاني شده و تنها تصوير آن بدون قيد تاريخ به «تهران» ارسال شده است كه هيچ گونه اظهارنظري هم درباره آن به عمل نيامده است. معهذا آقاي روحاني كه حفظالغيب داشتهاند ـ حدس زدهاند كه در صفحه آخر 40 صفحهاي ارسالي به «تهران» كه پيوست نبوده است ـ قطعا حكايت از ستايش از رضاشاه و تاييد انقلاب سفيد شاهانه و حمله به جبهه ملي داشته است، واقعا آفرين بر اين قضاوت عادلانه و شرعي آقاي روحاني.
البته چنين حدسيات ساختگي در كتاب خودساخته وي زياد ديده ميشود، مانند متن زيرنويس صفحه 180 كتاب خودساخته جناب روحاني، «1 ـ اسناد سفارت آمريكا اگر به طور كامل از سوي دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، انتشار يافته بود، شايد برخي از اين راز و رمزي كه پيرامون «شريعتي» وجود دارد، رو ميشد و چهره نامبرده بر ملا ميگرديد»، بيترديد نميتوان پذيرفت كه با وجود جار و جنجال و بگو و مگوهايي كه به درازاي دههاي پيرامون «شريعتي» در ايران به راه افتاده بود «سفارت آمريكا» هيچگونه گزارشي نداشته و ديد منفي يا مثبتي درباره او اظهار نكرده است؛ مرحبا به اين داوري و انصاف! «شريعتي مظلوم» به بهانه اسناد نداشته در «سفارت آمريكا» در شرايط و موقعيتي كه دانشجويان،تمامي اوراق خرد شده در داخل سطلهاي زباله را هم با حوصله سر هم كرده و پس از ترجمه در مجلدات زياد به چاپ و نشر رسانده بودند، معهذا نامي از «دكتر شريعتي» در بين نبوده است، باز هم به همين دليل كه نامي از «شريعتي» در بين نبوده، به زعم آقاي «روحاني» خود دليل آمريكايي بودن «شريعتي است» واقعا جفالقلم.
با اين ترتيب كه صفحه چهلمي وجود نداشته يا ضميمه نبوده كه تصوير كلي آن از طرف ساواك خراسان به ساواك تهران ارسال شده باشد ـ بنا به روش شرعي و قانوني مورد پسند آقاي روحاني چون در آن صفحه وجود نداشته ـ حتما شريعتي نسبت به رضاشاه ابراز وفاداري كرده و انقلاب سفيدشاه را هم تاييد و به جبهه ملي نيز حمله كرده است. زهي به چنين داوري و بيانصافي.
حال حق بود، خبرنگار محترم روزنامه جامجم از آقاي روحاني خواستار ارائه حتي يك صفحه از چهل صفحه ادعايي درباره نوشته شريعتي ميشد و نشر آن را در كتاب خود ساختهاش نشان ميداد.
با اين ترتيب معلوم ميگردد كه جمله «… من خودم از كساني بودم كه نسبت به دكتر علي شريعتي علاقهمند بودم.» يا جمله «… يكي از نخستين پروندههايي كه با عشق به سراغ آنها رفتم، پرونده شريعتي بود و ميتوانم بگويم كه بعد از پرونده حضرت امام، اين دومين پروندهاي بود كه من به آن عنايت داشتم»، تا چه حد واقعي و از روي علاقه و عشق به شريعتي مطالب خلاف واقع و جعلي را درباره سند موجود نبوده در سفارت آمريكا يا صفحه چهلم گزارش غيرموجود ساواك خراسان، چگونه «شريعتي» را آمريكايي يا وفادار به رضا شاه و انقلاب سفيد شاه بدل مينمايد.
بنابراين تمامي مصاحبه يك صفحه و نيم «صفحات 7 و 10 روزنامه جامجم» ساخته و پرداخته چنان مطالب ساختگي و در عين حال موهن بوده است؛ بديهي است چنانچه قبلا به نوشتههاي گزينشي خود در جلد سوم «نهضت امام خميني» مراجعه كوتاهي حسب نمونههاي پيوست نشر يافته در كتاب تاريخچه حسينيه ارشاد، تحت شمارههاي 408، 412،413، 417، 430، 432، 466، 475، 478، 479، 480، 482 و 486 مبذول ميداشتند ـ يقينا بر پايه قضاوت كهنه شده سي سال گذشته ـ تكيه نميكردند و گناه دنيوي و اخروي را توشه راه خود نميساختند.
از آنجا كه آقاي روحاني جوابي يا نمونهاي از نوشتههاي گزينشي مورد سوال خبرنگار محترم روزنامه جامجم ارائه نداده است و فقط به ذكر «انكار» و «نفي» آن بسنده كرده است، لذا لازم ميداند، موارد گزينشي گزارش ايشان در كتاب خودساختهاش را به صفحات 159 تا 289 تاريخچه حسينيه ارشاد و ضمائم ياد شده در فوق محول نموده و چنانچه روزنامه محترم جامجم اجراي قانون مطبوعات درباره درج پاسخگويي در محدوده «دو مقابل» نوشتههاي مورد اعتراض را ضروري ميداند، لطفا مندرجات بالا و متون چهل صفحهاي استنتاخ شده از تاريخچه مذكور را، امر به چاپ و نشر فرمايند، مزيد بر امتنان است.
احسان شريعتي، تهران، بنياد فرهنگي شريعتي
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100843730858
10 دیدگاه دربارهٔ «مناظره مکتوب در مورد دکتر شریعتی»
دوستان عزیز این جوابیه از احسان شریعتی نمیباشد و از وکیل ایشان بوده…دکتر احسان به کذب بودن اصل این مناظرهی باصطلاح مکتوب! در متن “توضیح مطبوعاتی” اخیرشان اشاره کرده…حقیقتا اتهامات وارده انقدر سخیف میباشد که حتا دفاع از خود در برابر این شطحیات! نه تنها انسان را ارضا نمیکند، لیک باعث مهم جلوه دادن فرد هتاک میگردد.
http://ehsanshariati.org/show/?ID=51
اخیرا روز نامه « جام جم » ارگان صدا وسیمای جمهوری اسلامی اقدام به درج « تکذیبیه » ای نموده است که از سوی وکیل اینجانب تهیه شده بود، در رابطه با اتهامات تکراری آقای «روحانی زیارتی » علیه دکتر علی شریعتی، زیر عنوان «مناظره مکتوب فرزند شریعتی» !
از آنجا که نه مناظره ای در کار بوده و نه چنین اتهاماتی در خورِ اعتناء و در آن سطح از اعتبار اند که نیازی حتی به تکذیب باشد، «تکذیبیه» مذکور صرفا جنبۀ تذکرِ حقوقی داشته و انعکاس آن تحت این عنوان خلاف واقع و عّرف مطبوعاتی است . لذا استدعا داریم این « تکذیبیۀ » مجدد را نیز در همان صفحه درج نمایند.
مطالب منتشر شده در این تارنما به صورت کامل همسو با نظرات گردانندگان آن نیست ، بلکه مطالبی است که در ارتباط با دکتر شریعتی نوشته شده و هدف این وب سایت اطلاع رسانی آنها می باشد.
با سپاس از بذل توجه شما
این هم لینک توضیح مطبوعاتی از احسان شریعتی
http://ehsanshariati.org/show/?ID=51
اخیرا روز نامه « جام جم » ارگان صدا وسیمای جمهوری اسلامی اقدام به درج « تکذیبیه » ای نموده است که از سوی وکیل اینجانب تهیه شده بود، در رابطه با اتهامات تکراری آقای «روحانی زیارتی » علیه دکتر علی شریعتی، زیر عنوان «مناظره مکتوب فرزند شریعتی» !
از آنجا که نه مناظره ای در کار بوده و نه چنین اتهاماتی در خورِ اعتناء و در آن سطح از اعتبار اند که نیازی حتی به تکذیب باشد، «تکذیبیه» مذکور صرفا جنبۀ تذکرِ حقوقی داشته و انعکاس آن تحت این عنوان خلاف واقع و عّرف مطبوعاتی است . لذا استدعا داریم این « تکذیبیۀ » مجدد را نیز در همان صفحه درج نمایند.
عرفان عزیز
سپاس و درود به خاطر دقت نظر شما
همان طور که محمد علی گفت هدف فقط اتشار اخبار مربوط به دکتر شریعتی است .
به هر حال این نوشته توسط وکیل دکتر احسان نوشته شده و قطعا بدون اطلاع او نبوده است
به هر حا از اطلاع رسانی جنابتان کمال تشکر را داریم
موفق باشید
http://ehsanshariati.org/show/?ID=51
خواهش میکنم عزیزان…….مشکل این بود که این نوشته هر چند با نظارت دکتر احسان بوده ولی نه متعلق به شخص ایشان و دستنویس وی بوده و نه مناظرهای مکتوب ! با سپاس…موفق باشید.
آقای روحانی پفیوز چطور به خودش اجازه می دهد چنین حرف هایی در مورد دکترشریعتی بزند برای آدمای بهانه گیر همیشه بهانه وجود دارد اگر دکتر رضاشاه رامی پسندید چرا 18 ماه ساواک او را زیر شکنجه می گیرد ضمن اینکه صفحه ی چهلمی وجو نداشت برای روحانی وامثالش متاسفم
نه به اون آقا گفتنت نه هم به این پفیوز!! بیخیال حالا یه چیز گفتن خودشونم جدی نگرفتن شما چرا حرق نا جور میزنید.
والا هر کی ببینه شما این جوری از دکتر دفاع میکنید سمتش نمیره.
تو رو خدا رعایت کنید.
من كه ان نوشته آقاي روحاني را نديدم ولي اگر آقاي روحاني چنين حرفهايي زده باشد واقعا نشان داده اند كه عقيده شان اسير عقده شان شده است !
من فكر ميكنم آيت الله خامنه اي يكبار جواب ايشان و جواب اين توهينات را در حاشيه كتاب ايشان داده اند ، كه الحق جواب خوبي هم داده اند…