انسان ایداآل=”جانشین خدا”

وی ، انسان خداگونه ای است که در روح او ،«روح خدا» بر نیمه «ابلیسی –لجنی –رسوبی» اش چیره شده است و از تردید و تناقض میان «دو بی نهایت خویش » رسته است . «تخلقوا باخلاق الله » این فلسفه ی تعلیم و تربیت است ، این استاندارد است ، یعنی نفی همه ی استاندارد های ثابت قراردادی ، «گرفتن خلق و خوی خدا» یعنی رفتن به سوی مطلوب مطلق و کمال مطلق، یعنی تکامل ابدی لا یتناهی ، نه تراشیده در فرم های قالبی و ساختن آدمهای ریختنی

این انسان ایده آل از میان « طبیعت» میگذرد و خدا را می فهمد و به سراغ مردم می رود و به خدا می رسد ، از کنار طبیعت و پشت به مردم ، این انسان ایده آل شمشیر قیصر را در دست دارد و دل مسیح را در سینه ، با مغز سقراط می اندیشد و با دل حلاج عشق می ورزد ، و آنچنان که الکسیس کارل آرزو می کند :«انسانی است که هم زیبایی علم را می فهمد و هم زیبایی خدا را ، به سخن پاسکال همچنان گوش فرا میدهد که به سخن دکارت »

همچون بودا از بند لذت جویی ها و خود پرستی ها رها می شود و همچون لائوتسو ، به عمق فطرت خویش می اندیشد ، و نیز همچون کنفسیوس ، به سرنوشت اجتماع،

همچون اسپارتاکوس ، عاصی بر برده داران و همچون ابوذر ، بذر افشان انقلاب گرسنگان،

همچون عیسی ، پیام آور عشق و آشتی و همچون موسی پیامبر جهاد و نجات،

کسی که اندیشه فلسفی ، او را از سرنوشت خلق غافل نمی سازد و در عین حال ، غرق شدن در سیاست به مردم زدگی و آوازه جویی دچارش نمی کند . علم ، طعم ایمان را از ذائقه اش نمی برد و ایمان ، قدرت تعقل و منطق را در او فلج نمی نماید. تقوی ، او را پاکدامنی بی مصرف نمی پرورد و تلاش و تعهد دستهایش را آلوده نمی کند ، انسان جهاد است و اجتهاد ، شعر و شمشیر، تنهایی و تعهد ، احساس و نبوغ ، قدرت و مهر ، ایمان و دانش… انسانی است با همه ی ابعاد درست انسانی ، انسانی است که زندگی او را یک بعدی شکسته ، معیوب و از خود بدر رفته و با خود بیگانه نساخته .

او با « بندگی خدا » از بند بندگی هر چه و هر که هست رسته است ، و « تسلیم » در برابر اراده مطلق او را در برابر هر جبری به عصیان خوانده است .

انسانی است که فردیت میرای خویش را در نوعیت جاوید انسان ، حلول می بخشد و با نفی خویش باقی می گردد.

او امانت سنگین خدا را پذیرفته است و این است که با آزادی و اختیار خویش ، مسئول و متعهد است . او تکامل خود را در ایجاد رابطه ی خصوصی میان خود و خدا – جدا از مردم – نمی فهمد ، وی در تلاش برای تکامل نوع انسان ، با تحمل ریاضت و گرسنگی و محرومیت و شکنجه در راه آزادی و نان و برخورداری و خوشبختی مردم و در کوره رنجهای مبارزه ی فکری و اجتماعی است که به تقوی و کمال و تقرب می رسد.

انسانی که ساخته ی محیط نیست ، محیط ساخته ی اوست ، او از همه ی جبر ها که همیشه انسان ها را در خود می فشرده و قالبهای ماهیت ساز خود را بر آنها تحمیل می کرده است

به نیروی علم ، تکنیک ، جامعه شناسی و خود آگاهی و قدرت ایمان و آگاهی رها شده است : از جبر طبیعت و وراثت، جبر تاریخ، جبر جامعه (محیط)، به هدایت علم و تکنیک آزاد می شود و بر هر سه زندان خویش می شورد و بر هر سه مسلط می شود و با نیروی عشق از چهارمین زندانش ، زندان خویشتن ها رها می شود و بر ان می شورد و بر خویشتن خویش مسلط می شود و « خویشتن خویش » را می سازد.

او با نجات اخلاق از سنت های موروثی و قومی و آداب اجتماعی – که همه نسبی اند و زاده ی محیط و زمان – و با کشف ارزشهای جاوید خدایی، خلق و خوی خدا را می گیرد و به اخلاق مطلق می رسد . او نیکی را دیگر همچون دیگر چون یک تکلیف انجام نمی دهد ، اخلاق مجموعه ضرورت هایی نیست که وجدان اجتماعی بر او تحمیل کند ، بلکه « خوب بودن » ، « او » شده است ، ارزش های متعالی عناصر اصلی ذات وی اند و ابعاد ذاتی « بودن»، «زیستن»، «اندیشیدن» و «مهرورزیدن وی» .

و هنر ، در دست او یک بازیچه نیست ، وسیله کسب لذت، تفنن، تخدیر ، شگفتی، صرف انرژی های متراکم در بدن (!) و عاملی در خدمت جنسیت ، سیاست و سرمایه نیست ، هنر ، امانت ویژه ی خداوند است به انسان ، قلم صنع صانع جهان است که آن را به انسان ، جانشین خویش ، داده است تا جهانی دیگر بیافریند و بهشتی دیگر ، و زیبایی ها و زندگی ها و اندیشه ها و روح ها و رسالت ها و زمین و اسمان و زمانی دیگر! خدا، آزاد مطلق است ، آگاه مطلق است و آفریدگار مطلق، و انسان

ایده آل که امانت دار خداست و خدا او را بر انگاره ی خویش ساخته است ، « اراده »ی جاودانی است سرشار «زیبایی و خیر و خردمندی» ، که در جهان طبیعت تنها او به «آزادی، آگاهی و آفریدگاری نسبی » رسیده است، زیرا، خدا او را بر چهره ی خویش آفرید و خویشاوند خویشش ساخت و آگاهش کرد که : «اگر در پی من آیی تو را مثل خود کنم » …

این انسان ایده آل است ، انسانی است با سه چهره :« حقیقت ، نیکی و زیبایی» ، یعنی : دانش ، اخلاق و هنر .

او در طبیعت ، « جانشین خدا »است ، اراده متعدی به سه بعد آگاهی ، آزادی ، آفرینندگی .

خدا گونه ای است در تبعید زمین ، حاکم بر همه ی کائنات و مسجود همه ی فرشتگان ، با دو سرمایه ی عشق و دانش . عصیانگر بزرگ جهان ، هستیش راهی هموار ، در زیر پای اراده ی خداوند ، که بر او می گذرد ، تا طرح نهایی خویش را از خلقت، در « او » با دست های او ، تحقق بخشد، زیرا او از « بهشت طبیعت » ، به «کویر خود آگاهی و غربت » ، « هبوط » کرده است، تا خود ، در ان ، « بهشت انسان » را بیافریند .

او که اکنون جانشین خدا است ، در طریق شگفت و دشوار «بندگی» ، بار سنگین امانت بر دوش ، به انتهای تاریخ رسیده است و مرز پایان طبیعت .

آنجا ، قیامتی اغاز می شود و توطئه ای. توطئه ای که در آن ، خدا ، انسان و عشق ، دست اندرکار خلق جهانی دیگر اند و قصه آفرینش دیگری را هدایت می کنند.

و این است آن« امانت که خدا بر زمین و اسمان و کوه ها عرضه کرد همه از برداشتنش سر باز زدند ، و تنها انسان بر گرفت » !

انسان ، این عاصی بر خداوند،

که با دستی در دست شیطان : عقل ،

و دست دیگر در دست حوا : عشق ،

و کوله بار سنگین« امانت » ، بر دوش ،

از بهشت بیدردی و بر خورداری هبوط کرد .

تنها ، و در این جهان ، غریب !

« عاصی » اما همواره در دغدغه ی «بازگشت » ،

اکنون آموخته است که چگونه از« عبادت» به «نجات » راه یابد .

و با « تسلیم » در « جبر دلخواه »

– پس از انکه با عصیان، از «جبر کور » رها شد –

از « رنج هایی بی امید » اش ،

رها شود .

او – که از خدا گریخت –

پس از انکه در کوره رنج های زمین

-آگاهی، تنهایی و انتخاب –

امتحان دید و ناب شد ،

اکنون راه بازگشت را به سوی خدا ،

دوست بزرگش که در انتظار او است-

می داند…

راهی که از :

به سوی او ، «شدن » وی

می گذرد…!

16 دیدگاه دربارهٔ «انسان ایداآل=”جانشین خدا”»

  1. دوباره حصار ,
    دوباره محدودیت ,
    وای فقط ادعایی بیش ندارید ……..!!!
    خسته ایم از این حصارها
    وقتی مشخص می کنید دکتر شریعتی یعنی محدود بودن , یعنی حصار مشخص کردن ……..
    اسمتان با نوشته درباره ما تناقض دارد !!!

  2. باز هم همان تاکید ها ، باز هم همان یک جمله که رسیده اید و سنجش همه چیز با همان کلمه ها محدودی … ، چه قدر زود نظر اساسی خود را دادید : وای ادعایی بیش ندارید .
    برعکس آنچه که شما فکر می کنید دکتر را محدود نمی دانیم ، هر کس برای خودش درکی دارد و من مانده ام که که چگونه با یک نوشته از خود شریعتی ما امورد اتهام واقع شده ایم ،
    « خودش نشناخته ، سخنش نشنیده ، مورد اتهام قرار می گیرد … – پدر و مادر ما متهمیم»
    سخن ما را شنیدید ؟! حرف ما را شنیدید ؟!

  3. وقتی می گوئید شریعتی نام سایت را می گویم
    توضیح دهید
    چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چرا سروش نیمه حرف نه؟؟
    چرا مطهری؟؟؟؟؟؟؟
    چرا خاتمی؟؟؟؟؟؟
    اصلا چرا اسم مشخص کردن؟؟؟؟
    این به نظر شما یعنی چه………….؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  4. سلام ، غزیز من
    نیمه حرف.کام کاملا با بخش دکتر علی شریعتی فرق می کنه ،
    نیمه حرف . کام سوال های خود ماست از دوستانی که اینجا هستند
    و بخش شریعتی نوشته اهیی از شریعتی هستش . و هر کس میتونه در آخر هر مطلب نظر خودش رو بگه و هر کس احساس های متفاوت رو از بیان ها ببینه و نوع برداشت ها و نو ع واکنش ها
    این قسمت را شریعتی انتخاب کردیم تا در چهارچوب دکتر علی شریعتی باشیم و پراکنده نشیم از نیچه تا موزه….

  5. سلام ، عزیز من
    نیمه حرف.کام کاملا با بخش دکتر علی شریعتی فرق می کنه ،
    نیمه حرف . کام سوال های خود ماست از دوستانی که اینجا هستند
    و بخش شریعتی نوشته هایی از خود شریعتی هستش . و هر کس میتونه در آخر هر مطلب نظر خودش رو بگه تا هر کس احساس های متفاوت رو از بیان ها ببینه و نوع برداشت ها و نو ع واکنش ها…
    این قسمت را شریعتی انتخاب کردیم تا در چهارچوب دکتر علی شریعتی باشیم و پراکنده نشیم از نیچه تا موزه….

  6. انسان نقطه ی است بین دو بی نهایت
    بی نهایت لجن
    و
    بی نهایت فرشته
    بنگر به کدام یک می روی؟؟
    شریعتی

  7. تسلط و اشراف ؟ زدن این حرف به من مثل توهین می ماند .
    نه خیر انتخاب ما به خاطر این است که ما قسمتی از آثار او را خوانده ایم و نحوه گفتار او ما به سمت خود کشیده است و او نسل جوان و درد ها ما را بیان می کند .
    من می توانستم از تاریخ بنویسم ، می توانم از مطالب دیگه ای بنویسم اما نه
    دکتر علی شریعتی
    می خواهم با شخص پرستان بجنگم ، می خواهم تمام سخن رانی های استاد را اینجا جم آوری کنم …

  8. سلام ، جا داره به شما دوست عزیز سالا عرض کنم که نظر خودتون رو فارسی بنویسید
    و
    نمیشه گفت که من عصبی بودم بلکه از اینکه نمی دونستید ما چرا شریعتی رو انتخاب کردیم …

    و اینکه من انتظار ندارم که به این زودی شما قانع شوید…

    و اینکه لطفا باز هم از ما انتقاد کنید که نیازمندیم . ممنون

  9. و شما وقتی میخواهید رشته درسی انتخاب کنید به علایق خود توجه دارید ؟ به اینکه به رشته ای بروید که نیاز هست توجه دارید ؟ ما میخواهیم آثار دکتر را معرفی کنیم ، بالغ بر 30 مجموعه پی دی اف و سخنرانی ها و گزیده ای از نوشته های استاد را هم خواهیم نوشت
    به می گویید حصار و محدودیت ؟
    من قبول ندارم
    ما در چهار پوب آغاز کردیم
    همه در چهارچوب هستیم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *