* مسجد ارگ، مجلس سالروز شهادت دکتر شریعتی، در ۲۸ خرداد ۱۳۵۷، به گزارش اسناد ساواک: با سخنرانی زندهیادان بازرگان، سامی، و پ. خرسند، و استاد محمدتقی شریعتی، حدود ۶۰۰۰ نفر شرکت داشتند…
مسجد ارگ، مجلس سالروز شهادت دکتر شریعتی،
نام کتاب:شریعتى به روایت اسناد ساواک جلد 3
روزشمار: 1356/04/02
صفحه:184
به 312 از 20ه12 موضوع مجلس ختم دکتر علی شریعتی چون قبلا باطلاع عموم رسیده بود که قرار است بعدازظهر روز پنجشنبه مورخه 36/4/2 مجلس ختمی برای دکتر علی شریعتی در مسجد ارگ منعقد گردد لذا از ساعت 16:00 روز مزبور حدود ده نفر از افراد متعصب مذهبی و سابقهدار منجمله سیدمحسن امیرحسینی، حاج مصطفی میرخانی مهدی عراقی، علی خاتمی آموزگار که به مسجد ارگ آمده و دیدند در مسجد بسته است در چهار راه گلوبندک اجتماع و تصمیم داشتند از چهار راه گلوبندک به طرف میدان اعدام تظاهراتی را شروع و بنفع دکتر شریعتی شعار بدهند که بلافاصله داریوش فروهر وسیله حاج محمد خلیلنیا به یکی از دوستانشان پیغام داده که به بچهها بگوئید این کار را نکنند و از تظاهرات خیابانی بپرهیزند زیرا این عمل نتیجه معکوس دارد. حامل پیغام هم این موضوع را باطلاع نامبردگان فوق رسانیده و آنها هم بدوستان و آشنایانی که به حوالی چهارراه گلوبندک آمده بودند موضوع را بازگو کرده و نتیجتا تظاهراتی انجام نشده است. نظریه شنبه: در روز پنجشنبه مورخه 36/4/2 مجلس ختمی برای دکتر علی شریعتی در مسجد ارک منعقد نشده است. نظریه سهشنبه: 1- احتمال دارد گزارش تسلیمی شنبه صحت داشته باشد 2- کلیه افراد مندرج در متن خبر در آن اداره کل (312) دارای سابقه میباشند. نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه مورد تایید است. —————- [1356/04/02]
خاطره ی از غلامرضا حاجی قربانی دولابی
درست بخاطر دارم ختم شريعتي در مسجد ارگ برگزار شده بود. از پدرش استاد محمدتقيشريعتي براي سخنراني دعوت کردند. در حين سخنراني او گريهاش گرفت. او ضمن عذرخواهي گفت: هنگامي که ابراهيم فرزند پيامبر اسلام از دنيا ميرود، حضرت محمد خيلي گريه ميکند. رسول خدا در جواب عدهاي که به اين عمل حضرت محمد(ص) اعتراض ميکردند ميفرمايد: چه کار کنم فرزندم است. با اين جمله جمعيت به گريه افتاد.
ظاهرا شريعتي در شهر لندن دچار سکته قلبي ميشود. ولي مردم آن را باور نکردند. پدرش ميگفت او شهيد شده است. محمد تقي شريعتي اظهار ميداشت: بر فرض در اثر بيماري فوت کرده باشد ولي چون مهاجرت کرده او شهيد محسوب ميشود.
دکتر شريعتي در 29 خرداد 56 از دنيا ميرود. طبق وصيتنامه در جوار مرقد حضرت زينب به خاک سپرده ميشود. هنگام دفن ، دکتر چمران و امام موسيصدر حضور داشتند. دکترچمران طي سخنان کوتاهي ميگويد: اجازه بفرماييد گفته يکي از سردمداران حزب توده را در مورد شريعتي بيان کنم.((شريعتي انقلاب کمونيستي در ايران را 50 سال به عقب انداخت)).
بعد از ختم شريعتي موقع خروج از مسجد ارگ، تعداد زيادي از نيروهاي شهرباني، مسجد را محاصره کرده بودند. مردم هنگام خروج از مسجد شعار((درود بر خميني)) را سردادند. ماموران با باتوم به تظاهر کنندگان حمله ميکردند.
در اوائل سال 56 کتابها و سخنرانيهاي دکترعليشريعتي چاپ و در اختيار عامه مردم قرار گرفت. جوانان حريصانه آنرا مطالعه ميکردند. کتابهاي شريعتي در جامعه رو به انقلاب ما، همانند کشيدن کبريت بر انبار باروت بود. جوانان آثار شريعتي را مطالعه ميکردند و گروهگروه به خيابانها ميآمدند و بر عليه رژيم شاه تظاهرات ميکردند. بعد از گذشت اين همه سال براي من جاي تعجب است که چرا کتابهاي شريعتي در آن شرايط زماني آزاد شد؟! کتابي که خواندنش دو سال قبل از آن 10 سال حبس داشت. بعضيها ميگفتند اين کار در اثر فشار کارتر براي تبليغات حقوق بشر به شاه ديکته شده بود.
2 دیدگاه دربارهٔ «شریعتی در صدای انقلاب»
شریعتی را باید در خط اسلام ناب وامام خمینی و همراستا با مقام معظم رهبری و بزرگانی چون شهیدبهشتی رحیم پور ازغدی دکتر حداد عادل وووو….شناخت و درک کرد هرچند ندانسته و سهوا خطاهایی داشته باشد که موجب شده عده ای دوست نما با تاسی جویی به آنها او را از خط صحیح مذکور بیرون برده و در مقابل خط اسلام ناب قرارش دهند و زبر علمش سینه بزنند و عده ای مدعی اسلام وانقلاب اسلامی ولی متحجر و خودنما بهانه یافته و او را سنگبارانش کنند غافل از آنکه او استاد محمد رضا حکیمی را وصی آثار مکتوبش کرد تا آدم های سطحی وقشری به خود آیند وبر له وعلیه اش سنگ اندازی نکنند
سلام و سپاس
شریعتی حقیقت رو فدای مصلحت نمیکرد
شاید همه ی اونچه که گفت حقیقت نبوده (تاکید می کنم شاید، ایشون خیلی برام محبوبن)اما همه ی اونچه که گفت از نظرش خودش حقیقت بوده
الان و در این شرایط چقدر وجود و حضور چنین انسانی نیازه…