امام خميني منابع و عوامل موجد نابرابري در جامعه را از رويكردهاي تاريخي ـ سياسي، مذهبي و انسانشناختي ـ روانشناختي مورد نظر دارد.
امام در رويكرد سياسي عامل استعمار را تشخيص ميدهد(9) كه اين عامل از طريق استثمار، جامعه را از حقوق خود نسبت به امكانات و فرصتها و شرايط رشد محروم ميكند. معظم له استعمار را با تشكيل جوامع جديد و شكل گرفتن دولتهاي وابسته و دست نشانده توام ميداند. به عبارتي امام با برشمردن عامل استعمار به عنوان عامل اساسي ايجاد جامعؤ طبقاتي به واسطؤ اين عامل به حكام دست نشانده به عنوان عامل ديگري در قبضه كردن قدرت و ثروت در جامعه و محروميت اكثريت مردم از قدرت و ثروت اشاره ميكند.
امام در رويكرد مذهبي، ندادن مالياتهاي اسلامي(10) را در نظر ميگيرد و بر اين اعتقاد است كه نپرداختن مالياتهاي اسلامي موجب تجمع ثروت و دارايي نامشروع و كلان نزد افراد ميشود، و از آنجا كه عدم پرداخت مالياتهاي اسلامي در حكم ادا نكردن حق خدا و حق مردم از اموال و ثروت حاصله است، منجر به محروميت عدهاي ميشود كه اين مالياتها ميبايست در طريق رفع نياز آنها مصرف شود.
امام از رويكرد انسانشناختي ـ روانشناختي عامل حرص و آز انسان نسبت به قدرت و ثروت را در نظر ميگيرد (11) و در اين رويكرد، عاملي را در انسان تشخيص ميدهد كه او را به سمت كسب هرچه بيشتر ثروت و قدرت ميكشاند كه با افزايش آن هرچه بيشتر حريصتر ميشود و حرص انسان در كسب آنها بيشتر تهييج ميشود. از نظر امام با برانگيخته شدن حرص و آز نسبت به قدرت و ثروت و نيز مهذب نبودن انسان، او از قدرت و ثروت در جهت اميال خود استفاده ميكند. در ديد امام سمتگيري قدرت و ثروت در جهت ازدياد هر چه بيشتر، انسان را به تجملگرايي و توجه به دنياگرايي ميكشاند كه اين امر موجب از بين رفتن انسانيت انسان و تبديل او به حيوان ميشود. از اين ديدگاه در جامعه حيواني حرف اول را قدرت ميزند و براين اساس است كه امكانات و منابع تقسيم ميشود و رابطؤ نابرابري مبتني بر قدرت است.